سرنوشت خانواده حضرت عباس پس از عاشورا
آن طور که در منابع تاریخی نوشته شده، همسر حضرت ابوالفضل علیه السلام بانویی به نام «لبابه» دختر عبیدالله پسر عباس بن عبدالمطلب پسر عمومی پیامبر بود.
تاریخ ازدواج چندان مشخص نیست اما از سن فرزندان حضرت عباس ( ع ) مى توان حدس زد که ازدواج او بین سال هاى ۴۰ تا ۴۵ هجرى صورت گرفته و اینکه سن او هنگام ازدواج بیست سال بوده است .
فرزندان حضرت عباس( ع )
ثمره این پیوند فرزندانى به نام هاى عبیدالله ، فضل ، حسن ، قاسم ویک دختر بود . اما بین تاریخ نگاران در تعداد آنها اختلاف نظر وجود دارد
عبیدالله بن عباس علیه السلام هم چند فرزند داشت. یعنی نوههای حضرت عباس علیه السلام این افراد بودند: ابوجعفر عبدالله، نفیسه و حسن.
نام فرزند دیگر حضرت عباس علیه السلام به احتمال زیاد فضل بوده که به همین دلیل به آن حضرت ابوالفضل هم گفته میشود. البته در کتاب عمده الطالب نوشته شده که خداوند به فضل فرزندی نداد و نسل حضرت عباس علیه السلام از عبیدالله باقی ماند.
او هنگام حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی کربلا در سنین کودکی بود ولی بعدها مردی دانشمند و فرزانه در دین و از فرهیختگان دوره خود گردید. او با سه زن از زنان پاکدامن و فهیم مدینه به نام های رقیه دختر امام مجتبی علیه السلام، دختر معبد عبدالله بن عباس و دختر مسوّر بن مخزمه زبیری ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام عبدالله و حسن شد که نسل او نیز از طریق حسن، گسترش یافت.
از این رو، باید حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام را سرشاخه اصلی نوادگان حضرت عباس علیه السلام برشمرد.
حضور همسر و فرزندان حضرت عباس در کربلا
برخی روایت ها از حضور همسر ایشان در واقعه کربلا و اسارات به دست امومیان حکایت دارد اما برخی دیگر از تاریخ شناسان حضور همسر حضرت عباس در واقعه کربلا را تایید نمی کنند.
در مجموع منابع شیعی در ارتباط با حضور لبابه در کربلا، تاکید دارند گزارشی در منابع تاریخی موثق وجود ندارد؛ و نام ایشان در گزارشهای مرتبط با اسرای کربلا مشاهده نمیشود. اما دلیل مسلمی هم وجود ندارد که ایشان در کربلا حضور نداشت. بر این اساس، نفیاً و اثباتاً نمیتوان در این زمینه نظری نمی دهند.برخی منابع می گویند او پس سالها پس از واقعه عاشورا با فرزند امام حسن ازدواج کرده است.
برخی دیگر از تاریخ نگاران می گویند:در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس علیه السلام با او حضور داشتند که در بین آنها، حضرت عباس علیه السلام، محمد را از همه بیشتر دوست می داشت و او را از خود جدا نمی کرد. او نوجوانی پارسا و خداترس بود و در میان ابروانش اثر سجده دیده می شد. وقتی حضرت عباس علیه السلام برادر بزرگوار خویش امام حسین علیه السلام را بی یاور دید، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشیر به کمر او بست. سپس دست او را گرفته و نزد امام خویش رفت و خود از امام اجازه پیکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسید و پس از خداحافظی با زنان خیمه، به میدان رفته و مبارز طلبید و پس از نبرد، به شهادت رسید.