چرا اصولگرایان، صراحتا برخلاف نظر رهبر انقلاب عمل می کنند؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه اعتماد، عباس عبدی در یادداشتی نوشت: این مجادله ابتدای انقلاب در چارچوب مولوی یا ارشادی بودن نظرات رهبری انجام میشد و بخشی از مواضع ولایت فقیه را مولوی و بخشی را ارشادی میدانستند و البته همه کارهایی که میخواستند انجام دهند و مخالف نظر رهبری آن زمان بود، آن نظرات را ارشادی طبقهبندی میکردند تا بتوانند از انجامش شانه خالی کنند.
این رویکرد توجیهگرایانه را اصولگرایان فعلی و جناح راست از آن زمان با مواضع رهبری انقلاب داشتند. پس از امام و در زمان رهبری کنونی، ماجرا تا حدودی تغییر کرد زیرا اغلب اصلاحطلبان ضمن احترام و رعایت قانون ادعایی درباره این مساله و توجیه آن نداشتند که بخواهند نظرات رهبری را به مولوی و ارشادی تقسیم کنند.
محافظهکاران و اصولگرایان نیز نسبت خود را با رهبری چنان توصیف میکردند که تقسیم کردن مواضع و دیگر رفتارهای رهبری به مولوی و ارشادی برای آنان منتفی بود و باید همه دیدگاههای ایشان را به طور کامل انجام میدادند ولی هنگامی که نمیخواستند انجام دهند توجیهاتی میآوردند. از جمله میگفتند که ایشان در دلش چیز دیگری میخواهد و این گزاره قابل نقض نبود چون اگر صریحا هم گفته میشد که خواستم چیست باز هم مطابق این گزاره خواست اصلی چیز دیگری معرفی میشد. البته اکنون کار به جایی رسیده که حتی نیاز به این توجیه هم نیست.
اتفاقاتی که در روزهای اخیر افتاد، نشان میدهد که آنان نهتنها تبعیت نمیکنند بلکه خیلی صریح و آشکار در مسیر دیگری حرکت میکنند. اولین نمونه آن توهین به رییسجمهور و اقدام برای استیضاح اوست. با توجه به مواضع رهبری در چند ماه پیش هر فردی با ضریب هوشی حتی زیر متوسط متوجه میشد که رهبری با این جریان صد درصد مخالفت خواهد کرد. ولی آنان به راحتی توهین کردند و از سوی مردم نه یک بار که هزار بار خواهان اعدام رییسجمهور شدند و به جمعآوری امضا برای استیضاح پرداخته و سمینار گذاشتند تا کار را یکسره کنند.
روشن است که ضریب هوشی آنان آنقدرها کم نیست که متوجه تعارض این رفتار با مواضع رهبری نشوند پس آگاهانه در این راه گام برداشتند بعد هم که موضع صریح رهبری منتشر شد، به جای عذرخواهی، چنان موضعی گرفتند که عذر بدتر از گناه بود. گویی برای کنار گذاشتن موقتی و ظاهری این رفتار منت هم میگذارند.
مورد بعدی نحوه مواجهه و پاسخ رییس مجلس با توصیههای رهبری بود.رهبری میان نقد و توهین خط تمایزی قائل شدند.بیمعنی است که جلوی نقد را گرفت.نقد به نوعی خدمت به نقدشونده است.بنابراین کسی نخواسته که مجلس و نمایندگان نقد نکنند، سهل است که وظیفه آنان نقد است و نه توهین پس چرا رییس مجلس گفت که نمایندگان گلایهها از دولت را در سینه خود محفوظ میدارند و به نوعی صحبت کرد که گویی حقی از نمایندگان زایل شده است؟ رهبری تصریح میکند که توهین نکنید و این امر روشنی است و نقد کنید، آنگاه رییس مجلس میگوید که از این پس گلایههای خود را در سینه محفوظ کنید! و البته بعد هم نمیکنند و شعرهای مسخرهآمیز میخوانند!
ولی جالبترین تخطی درباره کرونا بود. هرکسی که خود را تابع رهبری بداند باید برداشت کاملا روشنی از جلسه ایشان با ستاد مرکزی کرونا داشته باشد. نه فقط در رفتارکه در گفتار نیز مساله روشن و رعایت مقررات مربوط حتی شرعی معرفی شده بود. حال چگونه ممکن است که عدهای خود را پیرو رهبری معرفی کنند و بلافاصله چنان برنامهای را در تعارض با گفتار یا حتی رفتار ایشان تدارک ببینند؟ این برنامه در ظاهر برای امام زمان بود ولی در اصل برای نقض صریح آن توصیهها و رفتارها بود. به نظر میآمد که رفقای انحرافی قبلی تعزیهگردان این ماجرا باشند. شاید بپرسید که این رفتار چه ربطی به ما دارد که به آن بپردازیم؟
این قضیه بسیار مهم است و نشاندهنده نوعی بیتعهدی و فقدان انسجام در نزدیکترین لایههای قدرت است. چنین وضعیتی بالقوه میتواند برای آینده سیاست در ایران بسیار زیانبار باشد و موجب نگرانی نسبت به آینده کشور شود. هنگامی که به دهه 60 نگاه میکنیم، متوجه میشویم که حلقههای نزدیک به قدرت به رغم همه اختلاف سلیقهها یا حتی اختلافات فکری و راهبردی که داشتند در برخی از امور و در شرایط خاص بسیار متحد بودند و پخته عمل کردند در حالی که امروز شاهد آن هستیم که پردهداران یا مدعیان پردهداری اطاعت از رهبری، چنین آشکار و حتی توهینآمیز ادعای خود را نقض میکنند. در این صورت از دیگرانی که اصولا ادعایی در این زمینه ندارند چه انتظاری باید داشت؟