شاهد پایان تاریخ هستیم؟

کدخبر: ۳۸۴۸۱۰
نظریه پرداز معروف جهان می گوید همه‌گیری کورونا برتری پکن را سرعت خواهد بخشید.این همه‌گیری کفه‌ اقتصاد را به سمت شرق دور متمایل خواهد کرد.
شاهد پایان تاریخ هستیم؟

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، لور ماندویل (Laure Mandeville) در نشریه دی‌ولت آلمان با فرانسیس فوکویاما در پایان سال 2020 گفتگو کرده و از او درباره پایان تاریخ نیز پرسیده است، فوکویاما معتقد است که  همه‌گیری کورونا برتری پکن را سرعت خواهد بخشید.


تازه‌ترین خبرها و تحلیل‌های اقتصادی را در اینستاگرام اقتصادنیوز مشاهده کنید


فرانسیس فوکویاما که در دانشگاه  استنفورد درس می‌دهد، در زمره‌ی بلندآوازه‌ترین مورخان و سیاست پژوهان دوران است. فوکویاما با نظریه‌ی «پایان تاریخ» شهرت یافت. اکنون که همه‌گیری کورونا اوضاع جهان را واژگون کرده، فوکویاما جهان را چطور می‌بیند؟

مشروح این گفتگو که در نسخه کاغذی نشریه دی‌ولت منتشر شده را در ادامه می‌خوانیم:

ولت (Welt): سال 2020 به تاریخ پیوست. چه درس‌هایی باید از این سال دشوار بگیریم؟

فرانسیس فوکویاما: مهم‌ترین آموزه باید این باشد، که بفهمیم، چه چیزی جوامع متفاوت ما را در جنگ با ویروس یاری داد. بعضی جوامع خیلی موفق و بعضی کم توفیق بودند. تفاوت بین کشورها چشم‌گیر بود. بعضی می‌گویند خط فارق در بررسی نتایج، در دموکراتیک با اقتدارگرا بودنِ نظام‌های سیاسی بود، و نظام‌های اقتدارگرا در کنترل ویروس موفق‌تر بودند.

 اما اگر دقیق‌تر ببینیم، کارآمدی ربطی به این نداشت، که نظام سیاسی دموکراتیک بود یا نه؛ چنان که خیلی از کشورهای دموکراتیک، مثل کره‌ی جنوبی، ژاپن و تایوان خیلی خوب با مشکل کنار آمدند. در اروپا هم شاهد تفاوت‌ها بودیم، که نشان می‌دهد، مشکل ربطی به مساله‌ی دموکراسی ندارد، گو اینکه، الان دیگر، کم وبیش تفاوت‌ها کمرنگ شده، و ظاهرا به شکلی یکدست شده است.

پس ریشه‌ی تفاوت‌ها کجاست؟

مولفه‌های دیگری اهمیت دارند، از همه مهم‌تر، توانایی دولت‌ها در واکنش به شرایط اضطراری در بخش سلامت. من فکر می‌کنم، این مساله خیلی مهم است، که شرق آسیا از یک سنت دیوانی (بوروکراتیک) قوی بهره‌مند است، یعنی یک سنت خدمت فن‌سالارانه (تکنوکراتیک) حکومتی، که آبدیده شده و بدون دخالت نیروی سیاسی کار می‌کند. از قضا در چین تلاش برای دخالت سیاسی در ابتدا، یعنی زمانی که حکومت سعی می‌کرد همه گیری را مخفی کند، خیلی چشم‌گیر بود، اما وقتی حکومت روشش را تغییر داد، چین نشان داد چقدر کارآمد است.

یک مولفه‌ی دیگر اعتماد عمومی است. در کشورهایی مثل آمریکا و برزیل، که جامعه قطبی شده است، واکنش‌ها مناسب نبودند. وقتی آدم‌ها به یکدیگر و به حکومت‌شان اعتماد ندارند، آنچه نهادها و ادارت تجویز می‌کنند را رعایت نمی‌کنند. به ویژه وضع آمریکا وخیم بود، چون قطبی سازی جامعه در چهار سال اخیر بسیار تشدید شده بود. ماسک زدن در آمریکا تبدیل به یک عمل سیاسی شد، چیزی که در عموم کشورها اصلا موضوعیت نداشت و به عنوان یک ضرورت پذیرفته شده بود. و نهایتا الگوها اهمیت دارند.

 رئیس جمهورهای پوپولیست مثل دونالد ترامپ، که از انجام عملی که محبوبیت عمومی ندارد سر باز می‌زنند، نتایج بسیار ضعیفی گرفتند. سه مولفه‌ کلیدی عبارتند از: کارآیی حکومت، اعتماد عمومی در جامعه و کیفیت مدیریت. متاسفانه شیوه‌ی ترکیب این سه مولفه در هر کشور، تا اندازه‌ای  یک یک جور پیشامد تاریخ است.

آیا ما در آستانه‌ی یک «قرن آسیایی» هستیم؟

این همه‌گیری کفه‌ اقتصاد را به سمت شرق دور متمایل خواهد کرد. اما مساله فقط چین نیست. سایر کشورهای آسیایی هم بحران را خیلی خوب مهار کردند. درباره‌ی چین اطلاعات دقیق کافی برای رصد و ارزیابی بهبود کشور نداریم.

آیا استفاده دولت از تکنولوژی دیجیتال برای تمامیت طلبی، چین را به خطری بزرگتر از آنچه اتحاد جماهیر شوروی بود، تبدیل نمی‌کند؟

قطعا این در قیاس با اتحاد جماهیر شوروی به مراتب چالش بزرگتری است. هیچکس حق ندارد موضع خنثی و پذیرنده داشته باشد. ما باید آماده‌ی بدترین سناریو باشیم، و بخصوص در نظر داشته باشیم، که رشد چین متوقف نخواهد شد. در عین حال، نباید فراموش کرد، که این مزیت‌های ظاهری احتمالا دیرپا نخواهند بود.

 به احتمال قوی، چین در سال‌های پیش رو، با مشکلات فراوانی دست به گریبان خواهد بود. بدهی چین سنگین است، و ملت چین هرگز پیش از این بیکاری جمعی یا پس رفت اقتصادی چشمگیری را تجربه نکرده.

 نظام‌های خودکامه با تغییر به سختی کنار می‌آیند. بنابر این در کوتاه مدت باید خیلی هوشیار و مراقب باشیم، اما در بلندمدت نباید اعتمادمان را به این امر از دست بدهیم، که نظام سیاسی دموکراتیک ملزم به پاسخگویی، نظام سیاسی بهتری است.

اما فکر نمی‌کنید، که عمق بحران‌های ما فرصت‌های تازه‌ای برای جمهوری خلق چین ایجاد می‌کنند؟. آیا چین از اختلافات داخلی ما برای تبدیل شدن به قدرت برتر بهره نمی‌برد؟ تکنولوژی G5 (نسل پنجم شبکه تلفن همراه) یک نمونه است که نشان می‌دهد، چطور رفتارهای بشر قابل کنترل می‌شوند...

در کشور خودشان کنترل می‌کنند. اما سوال این است، که آیا خواهند توانست در کشورهای دیگر هم کنترل کنند، یا نه. ترامپ تا حدی در سیاستش در قبال چین برحق بود. او با هواوی (Huawei) و با سرمایه‌گذاری چینی‌ها در زیرساخت‌های حساس مخالفت کرد. اشتباهش این بود، که هیچ اتحاد غربی‌ای نساخت، که با آن در مقابل چین بایستد.

جدل ترامپ با دموکراسی‌های متحد تلاشش را برای ایستادگی در برابر چین خنثی کرد. گمان می‌کنم بایدن به شکل متفاوتی با این مساله کنار بیاید، و بین متفقین اتحاد ایجاد کند، تا جلوی پیش روی‌های چین را بگیرد. جنگ طولانی‌ای در پیش است. اما لزوما فکر نمی‌کنم ما بازنده‌ این جنگ باشیم.

آیا دانشگاه‌های آمریکایی به حد کافی برای این جنگ مجهز هستند؟ چینی‌ها سالانه هزاران مهندس در حوزه‌ تکنولوژی‌های آینده-محور تربیت می‌کنند، در حالی که آمریکا بدون دانشجویان آسیایی به دشواری برمی‌خورد...

من اینطور فکر نمی‌کنم، که وضع دانشگاه‌های آمریکایی اینقدر بد باشد. رسانه‌های محافظه‌کار بیشتر میل دارند روی بحران‌های فضای دانشگاه، که حول محور ایدئولوژی هویت می‌گردد تمرکز کنند. اما معنایش این نیست، که دانشگاه دیگر آموزش کیفی لازم را ارائه نمی‌دهد، یا فن‌آوری‌های پیش‌رو در حوزه‌ی تکنولوژی تولید نمی‌کند. من فکر می‌کنم، آمریکا در هر دو حوزه دست بالا را حفظ خواهد کرد. البته دانشجویان چینی سخت‌کوشانه کار می‌کنند و وقت زیادی هم برای آموختن انگلیسی می‌گذارند

در سال 1989 در کتاب مشهورتان از پیروز غرب و دموکراسی حرف زدید، اما حالا وضع به یک کابوس جهانی شبیه‌ است...

راجع به این موضوع در کتاب تازه‌ام «هویت» بحث کرده‌ام. اما اگر کسی همان کتاب «پایان تاریخ» را تا انتها خوانده بود، می‌فهمید، که همان وقت هم، از «واپسین انسان» نیچه سخن گفته‌ام، تا تاکید کنم، که انسان‌ها در پایان تاریخ خوشبخت‌تر نخواهند بود، چون این پایان به انسان‌ها حس رضایت‌مندی از داشتن «هویت» را نمی‌دهد.

من نوشته بودم، که خواست انسان‌ها بسنده به این نخواهد بود، که فقط شهروندان برابر باشند و سیستم سیاسی لیبرال داشته باشند. خیلی از چیزهایی که امروز اتفاق می‌افتند را آن زمان پیش‌بینی کردم. در جامعه‌ی لیبرال هم چیزهای زیادی هست، که می‌تواند موجب نارضایتی باشد.

فقدان استعلاء؟

بله، یک خلا روحانی هست. آدمها حس نمی‌کنند که عضوی از یک اجتماع هستند. جای ارزش‌های والاتری، که انگیزه‌ی رشد فردی را ایجاد کنند خالی است. آدم‌ها با نگاه به هر سو، جای خالی چیزی را می‌بینند، که جامعه‌ی لیبرال ما نمی‌تواند در اختیارشان بگذارد. لیبرالیسم به وجود آمده، چون ضرورت یک جامعه‌ی رنگارنگ و متنوع است. اما اگر جامعه بنیاد همبستگی خود را به نژاد، دین یا قومیت تقلیل دهد، ناگزیر به سوی بحران پیش خواهد رفت.

*ترجمه از بخش رسانه ای سفارت جمهوری اسلامی ایران در برلین

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید