بررسی اثر دوگانه ارز بر تولید؛

نیمه ناپیدای واقعی شدن قیمت ارز

کدخبر: ۲۰۵۸۶۱
یک پژوهش دانشگاهی با بررسی سری زمانی مربوط به تغییرات نرخ ارز در سه ونیم دهه منتهی به سال 1386، تلاش کرده‌است معادله اثر ارز بر صادرات غیر نفتی را حل کند.
نیمه ناپیدای واقعی شدن قیمت ارز

به گزارش اقتصادنیوز، اثر نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی یکی از مواضع اصطکاک نظر کارشناسان دررابطه با اثر واقعی‌شدن نرخ ارز است. در حالی که بسیاری از کارشناسان عقیده دارند واقعی سازی نرخ ارز بر اساس تورم نسبی، از طریق کاهش قیمت ارزی محصولات تولید شده در کشور را افزایش می‌دهد، عده‌ای از کارشناسان با اشاره به اثر فزاینده نرخ ارز بر قیمت برخی از نهاده‌های تولید وادراتی، صعود قیمت ارز را به منزله افزایش قیمت نهایی تولید و در نتیجه کاهش توان رقابتی محصولات تولید شده در داخل از کشور تصور می‌کنند. به واسطه این دوگانگی در نگاه به اثر نرخ ارز بر تولید، این گزارش تلاش کرده‌است با نگاه به برخی از پژوهش‌هاس صورت‌گرفته در این حوزه اثر نرخ ارز بر توان رقابتی بخش تولید را تحلیل کند. نتایج سه پژوهش بررسی شده در جست‌<چوی ردپای اثر نرخ ارز بر تولید، تقویت‌کننده فرضیه دسته نخست است. به عبارت دیگر می‌توان به پشتوانه این پژوهش‌ها ادعا کرد که بین توان رقابتی محصولات تولید شده در کشور و نرخ ارز رابطه معکوسی وجود دارد. 

پازل اثر ارزی

نوسانات نرخ ارز طی ماه‌های اخیر بار دیگر نگاه تحلیلگران را به سیاست‌های ارزی معطوف کرده‌است. در این بین عده‌ای با اشاره به اثر تورمی افزایش نرخ ارز و سهم بالای کالاهای وارداتی در نهاده‌های تولید و سبد مصرفی خانوار از سیاست تقویت مصنوعی نرخ ارز حمایت می‌کنند. در سوی مقابل عده‌ای با اشاره به ریسک فشرده‌سازی فنر ارزی این اقدام را تهدیدکننده اقتصاد، ایجادکننده رانت می‌دانند. اگرچه طرفداران واقعی سازی نرخ ارز از کاهش توان صادراتی کشور به عنوان یکی دیگر از دلایل متقاعدکننده برای شناورسازی نرخ ارز یاد می‌کنند، اما منتقدان آزادسازی نرخ ارز عقیده دارند افزایش نرخ ارز از محل افزایش هزینه تمام‌شده در نهایت باعث افزایش توان رقابتی محصولات تولیدی لااقل در بازار داخلی می‌شود. از آنجایی که پایین نگه داشتن قیمت ارز از یک سو باعث افزایش قیمت دلاری کالاهای تولید داخل می‌شود و از سوی دیگر باعث افزایش هزینه برخی از نهادهای تولید، تحلیل اثر افزایش نرخ ارز بر توان رقابتی محصولات ایرانی نیازمند اندازه‌گیری برایند اثر تغییرات نرخ ارز بر توان تولیدی بنگاه‌های اقتصادی است. از آنجایی که توان رقابتی بنگاه‌های تولیدی به‌خوبی در صادرات غیرنفتی کشور انعکاس داده می‌شود می‌توان کمی سازی رابطه صادرات غیرنفتی و نرخ ارز را به عنوان راه حل پازل اثر ارز بر توان رقابتی بخش تولید پیشنهاد کرد. بسیاری از پژوهش‌های کارشناسانه نیز با انتخاب راه‌حلی مشابه با روش یاد شده تلاش کرده است اثر حبس قیمت ارز در توان رقابتی ایران و سایر کشورها را تحلیل کند. این گزارش در ادامه تلاش می‌کند تا با استفاده از نتایج سه پژوهش دانشگاه اثر تقویت مصنوعی نرخ ارز بر توان بنگاه‌ای رقابتی را تحلیل کند. 

اثر نامتقارن بر صادرات

یک پژوهش دانشگاهی با بررسی سری زمانی مربوط به تغییرات نرخ ارز در سه ونیم دهه منتهی به سال 1386، تلاش کرده‌است معادله اثر ارز بر صادرات غیر نفتی را حل کند. بررسی‌های آماری در این پژوهش که به همت «دکتر سعید راسخی» و همکارانش انجام شده‌است و در هفتمین شماره از فصلنامه علمی و پژوهشی پژوهش‌های رشد و توسعه به چاپ رسیده است، نشان می‌دهد که نرخ ارز اثر معنادار و فزاینده‌ای بر میزان صادرات غیر نفتی کشور دارد. این بدین معنا است که در طی بازه زمانی مورد بررسی، افزایش نرخ ارز باعث صعود صادرات غیر نفتی کشور شده است. بنابراین پژوهشگران در بررسی یاد شده افزایش نرخ اسمی ارز را به عنوان مشوقی برای صادرکنندگان غیر نفتی معرفی می‌کنند. افزون برای یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که افزایش نوسانات نرخ ارز از طریق اثرگذاری بر رفتار صادرکنندگان ریسک‌‌پذیر می‌تواند باعث تنحیف بدنه تولید و کاهش توان صادراتی کشور شود. از این رو کاهش نا اطمینانی در برآورد آتی از قیمت ارز از طریق شفاف‌سازی سیاست‌های ارزی و کاهش احتمال شوک ارزی از مهم‌ترین توصیه‌های سیاست‌گذرانه استخراج شده از این کار پژوهشی است. بنابراین می‌توان برآیند این کار پژوهشی را در این نتیجه خلاصه کرد، افزایش نرخ ارز اسمی از یک سو با افزایش توان رقابتی تولیدکنندگان تولیدی، باعث اوج‌گیری صادرات غیر نفتی می‌شود، افزون بر این که احتمالا تثبیت نرخ ارز به عنوان یکی از رویکردهای ایجادکننده نااطمینانی نرخ ارز عمل می‌کند افزایش تدریجی نرخ ارز بر مبنای عوامل بنیادین می‌تواند کاهش دهنده ریسک ارزی و در نتیجه افزایش صادرات غیر نفتی شود. این پژوهش همچنین نشان می‌دهد که تغییرات نرخ ارز یکسانی بر تمامی بخشهای صادرکننده ندارد.

صعود صادرات با نرخ ارز

پژوهش «قدرت‌الله امام‌وردی» و همکارانش با عنوان «بررسی اثر نرخ ارز واقعی بر صادرات غیرنفتی ایران» نیز دربردارنده نتایج مشابهی با پژوهش پیشین است. در این پژوهش تلاش شده‌است با استفاده از داده‌های مربوط به نرخ ارز و میزان صادرات غیرنفتی در سه دهه منتهی به سال 1388 ، اثر کوتاه‌مدت و بلندمدت نرخ ارز بر میزان صادرات غیرنفتی بررسی شود. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که با افزایش نرخ ارز به میزان یک درصد، صادرات غیر نفتی به میزان 0.64 درصد افزایش می¬یابد، رابطه ای که نشان‌دهنده اثر مثبت این متغیر بر صادرات غیر نفتی است. بنابراین میتوان گفن نتیجه این پژوهش با این دیدگاه که  سیاست کاهش ارزش پول داخلی در مقابل ارز‌های خارجی موجب افزایش در قیمت کالاهای خارجی نسبت به کالاهای داخلی شده و در نتیجه رقابت‌پذیری در بین صنایع داخلی و در سطح بین‌المللی را افزایش داده  ومنجر به حذکت  مخارج از سمت کالاهای خارجی به سمت کالاهای داخلی می‌شود سازگار است. از دیگر یافته‌های این پژوهش در بررسی نحوه در هم‌تنیدگی میزان صادرات نفتی و قیمت ارز می‌توان به شدت اثرگگذاری بیش‌تر نرخ ارز بر صادرات غیرنفتی در یک افق زمانی بلند مدت در مقایسه با اثر کوتاه مدت نرخ ارز اشاره کرد. نتایج این پژوهش هم‌چنان نشان می‌دهد که یکسان‌سازی نرخ ارز و ایجاد ثبات در بازار ارز در نیمه نخست دهه 1380 یکی از مهم‌ترین عوامل صعود میزان صادرات غیر نفتی در این دهه است، این در حالی است که افزایش نوسانات در بازار ارز در مقاطع زمانی مختلف باعث کاهش صادرات غیرنفتی شده است. 

اثر ارز بر تجارت خارجی

«ندا فرحبخش»، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد، در پژوهش دیگری به بررسی اثر نرخ ارز بر تجارت خارجی پرداخته است. نقطه تمایز این پژوهش در مقایسه با دو پژوهش پیشین این است که مقاله «اثر نرخ ارز بر تجارت خارجی ایران» علاو بر مدلسازی اثر نرخ ارز بر حجم صادرات غیر نفتی، نحوه اثر متغیر ارزی بر حجم واردات را نیز شبیه‌سازی کرده‌است. این مدلسازی حکایت از وجود رابطه تعادلی و بلند مدت میان نرخ ارز و تجارت خارجی ایران دارد. تفسیر کمی یافته‌های این پژوهش نیز نشان می‌دهد که به ازای هر یک درصد افزایش در نرخ ارز صادرات غیر نفتی به میزان 18/0 درصد تغییر می‌کند. بر مبنای فرضیات این پژوهش این افزایش از محل کاهش قیمت نسبی محصولات تولیدی کشور در مقایسه با رقبای خارجی اتفاق می‌افتد. البته این پژوهش نشان می‌دهد که سیاست‌های ارزی به تنهایی نمی‌تواند موجب تحرک بخشی به توان تولیدی کشور شود، بلکه اتخاذ مجموعه‌ای از سیاست‌های تجاری، پولی و حتی مالی از سوی سیاست‌گذاران می‌تواند همراه‌کننده نرخ ارز در مسیر تحریک صادرات غیرنفتی باشد. از سوی دیگر این پژوهش نشان می‌دهد که ارزش پول ملی در مقابل دلار می تواند موجب تغییر در تقاضای واردات شود. به نحوی که افزایش نرخ ارز به میزان 1 درصد از کانال کاهش تقاضای محصولات وارداتی می‌تواند میزان واردات را به میزان 22/0 درصد کاهش دهد. با توجه به اهمیت نرخ برابری ارز در تقاضای واردات این پژوهش به سیاستگذاران توصیه می‌کند  از سیاستگذاری های ارزی روزمره و مقطعی اجتناب کرده و جهت بهبود تراز پرداختهای کشور از نوسانات ناخواسته در بازار ارز جلوگیری کنند. 

نتایج سه پژوهش یاد شده نشان می‌دهد که فرضیه وجود رابطه مستقیم بین توان صادراتی کشور و نرخ ارز سنخیت بیشتری با واقعیت آماری ثبت شده در کارنامه اقتصادی کشور طی دهه‌های گذشته دارد. سه پژوهش یاد شده تنها نمونه‌ای از بررسی‌های صورتگرفته در رابطه با نحوه اثرگذاری نرخ ارز بر هارمونی تجاری کشور است. نگاه به نتایج سایر پژوهش ها نیز نشان می‎‌دهد که خروجی حاصل از این عموم این پژوهش‌ها با نتیجه مشترک سه پژوهش بررسی شده در این گزارش سنخیت بیشتری دارد. نکته جالب توجه که از بررسی این پژوهش‌ها حاصل می‌شود تایید رابطه مستقیم بین نرخ ارز و توان صادراتی کشورهای مختلف است. برای نمونه پژوهش «علی امامی میبدی» و همکارانش نشان می‌دهد که نرخ ارز در کشورهای جنوب شرقی آسیا اثر مستقیمی بر توان رقابتی محصولات تولید شده در این کشورها در مقایسه با سایر کشورها شده‌است. بررسی‌های برومند و همکاران بر تجربه کشورهای نفتی نیز نشان می‌دهد که به احتمال زیاد تقویت مصنوعی ارز ملی و تکیه صرف بر درآمدهای ارزی نفتی یکی از مهم‌ترین عوامل عدم توسعه بخش تولیدی در این کشورها است. 

افزون بر پژوهش‌های یادشده، بررسی تجربیات شناورسازی در کشورهایی نظیر شیلی، گرجستان و برزیل در دو دهه گذشته نشان می‌دهد که شناورسازی نرخ ارز در کنار مجموعه از سیاست‌های تجاری در بستر محیط باثبات اقتصادی، توانسته است اقتصاد توسعه نیافته این کشورها را به یک اقتصاد دارای مزیت و تنوع تبدیل کند. بنابراین چه به پشتوانه پژوهش‌های علمی و چه با نگاه به نسخه‌های اجرا شده در سایر کشورها می‌توان اثر واقعی‌سازی نرخ ارز بر توان صادراتی محصولات تولید شده در کشور را مثبت ارزیابی کرد. تغییری که در صورت همراهی با سیاست‌های صحیح تجاری، صنعتی و انجام اصلاحات اقتصادی می‌تواند نقش کم بخش غیر نفتی در ارزآوری برای کشور را تقویت کند. نتیجه چنین تقویتی در بلندمدت می‌تواند دربردارنده پول ملی ارزشمند باشد، دستاوردی باشد که سیاست‌گذاران به خطا آن را در آدرس تقویت مصنوعی نرخ ارز جست‌وجو ‌می‌کند


 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید