رمز و راز توسعه اقتصادی
به گزارش اقتصادنیوز، در این تعاریف جایگزین توسعه اقتصادی کاملا منحصر به میزان رشد نیست، بلکه تغییرات کیفی زندگی را نیز معیار قرار میدهد.
ها جون چانگ
مترجم: پوریا فیروزنژاد
این تعریف اساسا بر پایه فهم اقتصاد در چارچوب فضای تولید است. بنابراین اگر این دید تولیدگرایانه را داشته باشید و معتقد به بروز توسعه اقتصادی در مسیر تغییر فضای تولید باشید، آنگاه حتما سیاستهای حامی تولید را دنبال میکنید. همچنین باید برای حمایت از تولید، دولتها سیاست حمایتگرایی را در پیش بگیرند تا صنایع جوان و نوپا بتوانند در وجود حضور رقبای قدرتمند خارجی فعالیت کنند. برای نیل به این مهم، باید از ابزار تعرفه بستن بر واردات استفاده کنید و حتی شاید مجبور به ممنوعیت واردات چند کالای خاص خارجی شوید یا سرمایهگذاری مستقیم خارجی محدود شود. در این شرایط باید موسسات دولتی با سرمایه بالا بنا شوند که همین موضوع ریسک را افزایش میدهد؛ چراکه بهطور مرسوم در کشورهای درحال توسعه، هیچ سرمایهگذار بزرگی چنین ریسکهای بالایی را در ابتدا قبول نمیکند.در سوی مقابل اگر دید نئوکلاسیک را داشته دنبال کنید، رشد اقتصادی تنها در سایه تبادل کالا توسط مردم رخ خواهد داد. بنابراین درحالیکه مردم بهدنبال خرید کالاهای بهتری هستند، آمادگی دارند تا بهای بالاتری را بپردازند و کارآفرینان نیز این فرصت را مغتنم شمرده و کالاهای جدید و بهتر تولید میکنند.در این جهان، شما فرض میکنید که فناوریها بهطور مجانی در دسترس عموم قرار دارند و هرکس فرصت برابر را برای عملی کردن استعداد تولید خود دارد.
بنابراین این دیدگاه میگوید که اگر خودروهای بیامو در گوآتمالا تولید نمیشوند بهدلیل ناتوانی مردم آن نیست، بلکه به این علت است که توجیه اقصادی ندارد. این فرضیهها به شما میگویند که تجارت و بازار آزاد بهترین روش هستند. بنابراین دولتها کار زیادی در حوزه اقتصادی به استثنای بنای زیرساختهای اساسی و تامین آموزش حداقلی انجام نمیدهند و مامور هستند تا با باز نگه داشتن مرزهای خود و مقرراتزدایی از تجارت، روح رقابت را زنده نگاه دارند. رقابت در بازار فضای طبیعی را برای رشد اقتصادی فراهم خواهد کرد.
این دو دیدگاه نوعی ویژه به اقتصاد نگاه میکنند و بنابراین دو مسیر مجزا برای سیاستگذاری اقتصادی را طی میکنند. اما روشهای اقتصادی بهتر و بدتر دیگری نیز وجود دارند. موضوع اصلی این است که اگر شما نقطه خاصی از زمان را بهعنوان نقطه آغازین در نظر بگیرید و فرض کنید که ساختار بنیادین اقتصاد در طول زمان تغییر نمیکند، در این صورت میتوان مقرراتی را برای اقتصاد تعیین کرد. اما اگر این فرض را پذیرفته باشید که لایه بنیادین اقتصاد در طول زمان دستخوش تحول میشود و تغییراتی که البته شما قادر به پیشبینی آن نیستید، بنابراین تمامی مقررات تنظیم شده در نهایت اشتباه از آب در میآیند. شما نمیدانید که ساختار اقتصاد قرار است در چه مسیری تغییر کند و رفتار عوامل دیگر دچار تحول میشود. جهان مدام درحال تغییر است و در این صورت شما باید انعطاف لازم را برای تغییر عملکرد خود در این جهان داشته باشید.