آخوندی تشریح کرد؛ مثلث بیثباتی اقتصاد ایران/بعد از برجام باید به برجامهای بعدی میرسیدیم/فقط ایران و کره شمالی به FATF نپیوستهاند
به گزارش اقتصادنیوز، عباس آخوندی وزیر راه وشهرسازی در گفتوگو با تجارت فردا این تردیدها و چالشها را مورد مداقه قرار داده است. گزیده این مصاحبه در ادامه میآید:
*معتقدم بیثباتی بازار به دلیل عدم قطعیت بوده است. این یک تئوری کلی است اما اینکه چرا عدم قطعیت به وجود آمد، قسمت اصلی سوال است. بهتر است اول بحث را تبیین کنم و بعد به ریشهها بپردازم. اگر بخواهیم تحولات زمانی بیثباتی را تعقیب کنیم، باید به دو مقطع زمانی اشاره کنیم. یک مقطع قبل از روی کار آمدن ترامپ و یک مقطع بعد از آمدن او. وقتی هنوز ترامپ رئیسجمهور آمریکا نشده بود، مخالفان دولت سرگرم سرکوب برجام بودند و این پرسش را مطرح میکردند که چرا بانکهای بزرگ با ما کار نمیکنند و اصولا فواید اقتصادی برجام چیست؟
*حتما یادتان هست که چگونه یک تردید بزرگ درباره کارکرد برجام در ذهن مردم ما کاشته شد. جمله «تقریبا هیچ» رئیسکل وقت بانک مرکزی در حقیقت تحت فشار مخالفان برجام بود تا این تردید بزرگ در ذهن مردم کاشته شود. کسی نپرسید چرا ارتباطات بانکی تسهیل نمیشود ولی تشکیک در مفید بودن برجام ادامه داشت. این اولین عامل عدم قطعیت بود که برای اقتصاد کشور آثار مخربی داشت که تا امروز ادامه دارد. تردید بزرگ بعدی بعد از آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام رخ داد. وقتی آمریکا از برجام خارج شد، خانم موگرینی بلافاصله گفت: «اتحادیه اروپا بر اساس مصالح و امنیت خود عمل میکند. ما متعهد و مصمم به حفظ این توافق هستیم و این کار را برای امنیت جمعی خود انجام میدهیم.»اروپا به همین روشنی و به سرعت درباره برجام موضع گرفت. ما چه کردیم؟ ما برعکس کار کردیم. آقای ظریف توئیت کرد: «طبق دستور رئیسجمهور روحانی، من تلاشی دیپلماتیک را پیش خواهم برد تا بررسی کنم که آیا دیگر اعضای برجام میتوانند منافع کامل را برای ایران تضمین کنند یا نه. نتیجه، پاسخ ما را مشخص خواهد کرد.»
*یعنی ما شروع کردیم به تشکیک درباره تداوم حضور ایران در برجام. این ما بودیم که به صورت رسمی اولین تردید رسمی درباره تداوم برجام را در اذهان عمومی ایجاد کردیم. فردای آن روز در مجلس به شکل نمادین، قرارداد برجام را آتش زدند. به این ترتیب دومین تردید جدی وارد افکار عمومی ما شد و این تردید یکی دیگر از ریشههای اصلی عدم قطعیت بود. تردید سوم ناشی از فقدان نظریه اقتصادی و ضعف حکمرانی بود. تخطی از قانون، بیحرمتی به حقوق مالکیت و پشت کردن به اقتصاد بازار که مغایر با سیاستهای ابلاغی پیشین بود، حاکی از نبود نظریه اقتصادی و ضعف حکمرانی است.
*وقتی بحران به وجود آمد اصول را زیر پا گذاشتیم و به سوی قیمتگذاری و تعزیر بازار حرکت کردیم. داغ و درفش نشان دادیم و وارد انبارهای مردم شدیم. عملا حاکمیت قانون را زیر پا گذاشتیم. من معتقدم سه تردیدی که اشاره کردم، ریشه اصلی عدم قطعیت در اقتصاد ایران است. اینکه ریشه این تردیدها چیست، نیاز به بحث و بررسی بیشتر دارد. در همین حال نتایج غفلت از اصلاحات ساختاری هم بلافاصله پس از وارد آمدن شوک به اقتصاد کشور پدیدار شد. این تردیدها در کنار هم نااطمینانی بزرگی در اقتصاد کشور به وجود آوردند که نتیجهاش بیثباتی در بازارهای ما بود.
*در وضعیتی هستیم که اگر نخواهیم مساله را ببینیم نمیتوانیم توفیقی در حل آن به دست آوریم. من معتقدم بعد از برجام قطعا نیاز به پیمان دوم داشتیم. این پیمان باید ما را وارد جریان تجارت جهانی میکرد. برای آدمهایی که دید عمیقتری داشتند، مسجل بود که برجام بهتنهایی نمیتواند موفقیت ما را در پیوستن به بازارهای جهانی تامین کند. چرا سراغ برجام رفتیم؟ هدف این بود که بهجای جنگ، تعامل داشته باشیم. میخواستیم ثابت کنیم که دیپلماسی کار میکند و لزوما نیاز به خشونت نیست. اگر خاطرتان باشد، آقای روحانی در سازمان ملل شعار جهان عاری از خشونت را مطرح کرد. پیام ما این بود که طرفدار حل و فصل مسائل از طریق گفتوگو و تعامل هستیم و خشونت و جنگ را نمیپذیریم. بعد از برجام که اصولا یک اقدام سیاسی بود، باید بلافاصله برجام تجاری و بانکی را آغاز میکردیم. برجام تجاری و بانکی میتوانست بر دو اصل استوار باشد. یک اصل میتوانست این باشد که مقدمات پیوستن به WTO را فراهم میکردیم و دیگری این بود که به FATF میپیوستیم. باید همزمان با مذاکرات برجام مذاکرات FATF را هم دنبال میکردیم و تصمیم قاطعانه میگرفتیم. فکر میکنم دستگاه سیاستگذاری ما نسبت به اهمیت این موضوع فاقد حساسیت لازم بود.
*من معتقدم تردیدها راه تصمیمهای بزرگ را در کشور ما بستهاند. نخستین بار اهمیت پیوستن به FATF در سال ۱۳۸۷ توسط وزیر اقتصاد رئیسجمهور پیشین مطرح شد و در سال ۱۳۹۰ هم دبیر وقت شورای امنیت درخواست پیوستن به FATF را مطرح کرد. این موضوع در آن دولت به نتیجه نرسید. ولی، مشکل این است که در دولت فعلی هم این درخواستها به نتیجه نرسیده است. به این دلیل که بقیه ارکان حاکمیت در ایران نسبت به این موضوع تردید جدی داشته و دارند. انتظار از دولت این بود که مدام اهمیت چنین موضوعی را برجسته کند اما اولین بار در دوره جدید که لوایح پیوستن به FATF مطرح شد، یکسال بعد از برجام بود. اگر همزمان با برجام، مذاکرات مربوط به FATF انجام میشد و ما با قاطعیت و با تصمیم خود به بازارهای جهانی میپیوستیم، قاعدتا امروز شرایط اقتصادمان طور دیگری بود. سیاستگذار در این دوره هم چندان به این اصل توجه نداشت که بدون پیوستن به FATF امکان پیوستن به بازارهای جهانی وجود ندارد.
*به همین دلیل مایه تعجب بود که حتی بانک مرکزی ما نسبت به این موضوع اشراف کافی نداشت و خیلی متعجبانه گفت ایران از برجام هیچ دستاوردی نداشته است. این حرف یعنی چه؟ مگر میشد بدون پذیرش FATF از برجام میوهچینی کنیم؟ ولی همین مساله به صورت برجسته برای ستاد اقتصادی دولت هم روشن نبود. بنابراین، تردید در پیوستن به FATF آثار مخربی برای اقتصاد ما داشت که همچنان هم ادامه دارد. این تردید یکی از ریشههای اصلی نااطمینانی در اقتصاد ماست. تردید FATF از همان دورانی که هیاتهای خارجی میآمدند و میرفتند، با ما بود اما به خاطر فضای مثبتی که پس از برجام به وجود آمد، زیر فرش پنهانش کردیم. خیلیها نخواستند واقعیت FATF را به مردم بگویند و شاید استدلالشان این بود که این فضای مثبت را نباید از مردم دریغ کرد و سر وقت برای FATF کاری کرد.
*این دوران را با غفلت پشت سر گذاشتیم تا اینکه به این روزها رسیدیم. اثر سنگین تردید FATF زمانی به اوج رسید که مجلس بررسی لوایح را دو ماه به تاخیر انداخت. اگر رابطه حوادث و قیمت ارز را نگاه کنید، میبینید روزی که مجلس لوایح را به تاخیر انداخت، جهشی در قیمت ارز به وجود آمد. چون از این ناحیه علامت جدی به بازار داده شد. پیامش این بود که حاکمیت ما نسبت به FATF قاطعیت جدی ندارد. بنابراین معتقدم تا ریشه این تردید حل و فصل نشود، اساسا نحوه تعامل ما با بانکهای دنیا حل و فصل نمیشود و تا این موضوع به نتیجه نرسد، اساسا تجارتی با جهان نخواهیم داشت.
*خیلی روشن است که اگر FATF پذیرفته نشود، تجارت ایران متوقف خواهد شد. فقط دو کشور ایران و کره شمالی به FATF نپیوستهاند و این خیلی تعجبآوراست. نمیشود به FATF نپیوندیم و انتظار گسترش روابط تجاری داشته باشیم. فرضیه تجارت بدون FATF کاملا غلط و نشدنی است و گاهی متعجب میشوم که چطور ما در گردونه این پرسش باقی ماندهایم که پیوستن به FATF خوب است یا بد؟