روحانی نزدیک به احمدینژاد: قالیباف در تهران اقبالی ندارد/ پناهیان شفافیت آرا نمایندگان را برای این میخواهد که پدرشان را درآورند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از وحید هِروآبادی کنشگر سیاسی منتسب به جریان احمدینژاد از درباره انتخاباتی نبودن فضای کشور در زمان باقیمانده به انتخابات مجلس یازدهم، گفت: آغاز فضای انتخاباتی کشور با اعتراضات آبانماه همراه بود که خشونت به کار گرفته شد در این اعتراضات یکی از علتهای سردی انتخابات است.
وی معتقد است آنچه که تحت عنوان انتخابات برگزار میشود، نه انتخابات است و نه انتصابات و تعبیر «انتخاصات» را برای این فضا و پدیده عنوان میکند.
این روحانی منتسب به جریان بهار معتقد است با توجه به اینکه جامعه شهری تهران علاقهای به گفتمان جهادی ندارد پس قالیباف در این فضا اقبالی در انتخابات پیشروی مجلس نخواهد داشت.
وی همچنین تاکید دارد که احمدینژاد تاکنون از هیچ یک از وزرای دولت خود حمایت نکرده و البته آنها هم خود را پیرو مشی احمدینژاد معرفی نکردهاند.
در ادامه متن کامل گفتوگو با وحید هروآبادی را میخوانید:
انتخابات تبدیل به «انتخاصات» شده است
به نظر میرسد که در زمان باقیمانده به انتخابات هنوز فضای کشور انتخاباتی نشده است، تحلیل و ارزیابی شما از این فضا چیست؟
انتخاباتی نبودن فضای جامعه را ۱۰۰ درصد قبول دارم؛ علت آن هم این است که در آغاز مباحث انتخاباتی، اتفاقات آبانماه را داشتیم که پاسخ به این اعتراضات با خشونت داده شد تا جایی که رهبری در روز دوم اعتراضات به تعداد کشتهشدگان اشاره کردند.
از سویی شورایی به اسم «شورای اقتصادی سرانقوا» جایگزین تصمیمات مجلس شده است که در مساله بنزین وقتی مجلس میخواهد اقدام و بررسی انجام دهد و نظر بدهند همه طرحهایش را به یکباره درباره بنزین پس میگیرد که این موضع باعث فرو کاسته شدن شأن و جایگاه این نهاد میشود.
از طرفی هم یکی از اتفاقهایی که در این دوره بیش از دورههای قبل به چشم میآید رد صلاحیتها در هیاتهای اجرایی بود یعنی این که در دورههای پیش گزارههایی مانند اینکه «آیا شرکتکنندگان در انتخابات نظام را قبول دارند» و امثال آن را شورای نگهبان انجام میداد، اما این دوره هیاتهای اجرایی این کار را انجام دادند؛ در حالی که باید اصل را بر برائت بگذارند، اما خیلی رسمی رد صلاحیت میکنند و این موضوع نیز بر سردی فضای انتخابات خیلی تاثیر گذاشت.
حالا همه اینها به کنار با ردصلاحیت بی محابای کاندیداها برگ دیگری به وضعیت نظارت استصوابی اضافه شد، گویا در حدود صد و چند حوزه انتخابیه یک کاندیدا مانده، مثل انتخابات خبرگان رهبری که در موارد زیادی اینگونه شده است؛ اصلا این کار تغییر ماهوی انتخابات است، نه انتخابات است و نه انتصابات؛ «انتخاصات» اصطلاح به جایی است.
همانطور که در مقابل شرکتهای خصوصی و دولتی «خصولتی» ها یکه تازند، گویا از این به بعد هم انتخاصات خواهیم داشت. در کشوری که میلیونها اندیشه وجود دارد اصلا مگر میشود این کشور را با اتکا به یک فکر و نگاه پیش برد؟ قطعا نمیشود.
اصولگرایان سنتی علاقهای به آقای مصباح ندارند
وقت بستن لیست اصولگرایان بر فاصله خود با مصباح و جریان پایداری پافشاری کردند
تمایل جریان اصولگرای معتدل به آقای مصباح و جبهه پایداری را چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از اتفاقات عجیب این دوره اعلام «جامعه روحانیت مبارز» مبنی بر ندادن لیست انتخاباتی بود؛ با توجه به اینکه جامعه روحانیت همواره یکی از ریشههای جریان سیاسی راست کشور بوده است، لیست ندادن، مساله مهمی است که نشان میدهد این جریانها فقط انتخابات را رصد میکنند.
آقای «پورمحمدی» رسما اعلام میکند که ما لیست نمیدهیم؛ که البته ایشان باید هم بگویند که لیست نمیدهند چرا که جایگاه سیاسی او به گونهای است که هنوز هم برای عضویت در خبرگان امتحان اجتهاد میدهد. حتی در دوره قبل هم امتحان داد، اما به نتیجه نرسید.
وقتی در این سطح آدمها سردمدار جریانهای سیاسی میشوند طبیعی است که نگاهشان به یک کانون برای تصمیمگیری معطوف باشد و خودشان مستقلا نمیتوانند مصلحتی را سنجیده و تصمیمی بگیرند.
اما اعتقاد ندارم که جریان اصولگرای سنتی به آقای مصباح علاقهای داشته باشند، اتفاقا خیلی هم منتقد ایشان هستند اما چون گفتمان آقای مصباح، جزوات خودش و شاگردانش در نهادهایی مثل سپاه، بسیج و رویکردها سیاسی حوزه ترویج میشود و گفتمان غالب است و از سویی اجازه شکلگیری گفتمان آلترناتیوی داده نمیشود، آنها مجبورند به این جریان روی خوش نشان دهند و از آن استقبال کنند؛ اما دیدیم لحظهای که خواستند لیستی ارائه دهند جریانات راست سنتی بر فاصله خودشان با آقای مصباح و جریان پایداری پافشاری کردند.
گروههای سیاسی در حال بازگشت به واقعیتشان هستند
این نکته را هم نباید فراموش کرد در شرایطی که هستیم همه طیفها به سمت واقعی شدن پیش میروند، یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان در حال نشان دادن ماهیت واقعی خودشان هستند، بنابراین تعدادی از اصولگرایانی که واقعیتشان همان نگاه آقای مصباح بوده اما تا بحال سعی داشتند بگویند متعدل و خواهان مشارکت دادن اجتماع در انتخابات هستند و به مردم علاقه دارند، در حال بازگشت به واقعیت خوشان هستند؛ خاصیت فضای سیاسی حال حاضر ما این است که همه گروههای سیاسی در حال نشان دادن باطن خودشان هستند.
قالیباف در تهران اقبالی ندارد
ادبیات جهادی در تهران بی اهمیت است
شبهات متعددی در مورد آقای قالیباف مطرح است
حضور آقای قالیباف در انتخابات را با توجه به اینکه شائبههایی هم درباره دیدارش با آقای احمدینژاد وجود داشت چگونه میبینید؟
معتقد هستم که آقای قالیباف اقبالی در شهر تهران ندارد، علت آن هم این است که در شهر تهران فقط گفتمان فعالیت جهادی و ادبیات اینچنینی به خاطر طیف و طبقاتی که در تهران وجود دارد از اهمیت چندانی برخوردار نیست، اما اگر در همین جامعه تهران کسی با خلوص و صداقت کار کند قطعا قدردان آن خواهند بود.
در حال حاضر شبهاتی در موضوعات متعدد از تصمیمات شهری تا بخششها و امور مربوط به خیریهها در مورد آقای قالیباف مطرح است و متاسفانه کسانی هم که این موارد را طرح کردند مورد تعقیب قضایی قرار گرفتند. مثلا خبرنگاری آمده چیزی را طرح کرده است حتی اگر غلط باشد، آن را تکذیب کنید اما وقتی اینها تبدیل به برخورد قضایی میشود نشان میدهد مساله پیچیدهتر از یک تایید و تکذیب هستند.
در صورت نبود ساماندهی، جریان اصولگرا باگفتمان تکلیفگرایی پیروز است
حتی پیروزی آرمانی اصلاحطلبان چیزی را تغییر نمی دهد
در شهرستانها کسانی که خودشان را از اصلاحطلبان و اصولگرایان منزه کنند رای میآورند
هیچ بعید نیست در شهرستانها کسانی که خودشان را از دامن دو جریان منزه کنند رای بیاروند؛ اما در تهران اگر سازماندهی وجود نداشته باشد، جریان اصولگرا با ساماندهی که دارند و همچنین گفتمان «تکلیفگرا» که مخاطبان آن قدمی فراتر از آن نمیگذارند و به محض اینکه گفته میشود تکلیف است، فکر میکنند باید به آن عمل شود و کار چندانی با چند و چون آن ندارند؛ امکان رای آوری دارند.
میخواهم تاکید کنم که اگر غیر از این هم اتفاق بیفتد، فرقی نخواهد کرد، شما فرض کنید جریان اصلاحطلب هم بتواند جامعه و طرفداران خودش را سازماندهی کند و شور انتخاباتی هم حاکم شود و عموم مردم و قشر خاکستری هم وارد انتخابات شوند و با همین وضعیت لیست اصلاحطلبان رای بیاورد که البته فکر نمیکنم از این آرمانیتر برای جریان اصلاحطلب وجود داشته باشد؛ خب، اینها چه میخواهند بکنند؟ آقای عارف و محمود صادقی چه کاری کردند که افراد جدید در فضای پسا آبان ۹۸ انجام دهد؟
شما تصمیمات مجلس را ببینید، این تصمیمات یکی دو تا هم نبوده است، در موضوع «محرمانه بودن اموال مسئولان» در مساله «گرانی بنزین» و حتی در «اصلاح بودجه» وقتی نظر شوری عالی اقتصادی سران قوا جایگزین شد، عملا مجلس نتوانسته کاری انجام دهد؛ حتی نتوانسته ظرف چند ماه کمیتهای تشکیل دهد که تعداد کشته شدههای آبانماه معلوم شود.
فرض کنید آقای مجید انصاری و تیمش به مجلس رفتند، میخواهند چه کنند همین الان در مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور دارند و هر موضعی که در مجلس میخواهند بگیرند را میتوانند در مجمع بگیرند، بنابراین شرایط نشان میدهد که حضور آنها تفاوت چندانی ندارد.
چرا فکر میکنید حضورشان تاثیری ندارد؟
در تحلیل اعتراضات آبان ۹۸ میگویند «این خشونت به کار رفته و خشن شدن فضا به نفع چه کسی تمام میشود؟!» پیشبینی من این بود که اگر فضا آرام میبود در روز سوم و چهارم طبقه متوسط وارد میشد اما وقتی فضا خشن میشود طبقه متوسط عقب نشینی میکند.
نخبگان سیاسی هم در همین پارادایم عمل میکنند، اگر طبقه متوسط از ۱۰۰ درجه ۴۰ درجه محافظهکاری داشته باشد، یک کنشگر سیاسی که مسئولیتهایی در چارچوب نظام دارد ۱۰۰ درصد محافظه کاری میکند.
بنابراین اگر گفتمان غالب جریان حاکمه به سمتی رفت که اجازه اعتراض نداد اصلاحطلب یا اصولگرا فرقی نمیکند، وقتی وارد ساختار شوند، جذب سیستم و گفتمان میشوند؛ مگر معدود شخصیتهایی که آزادگی خود را حفظ کرده و قدرت تحلیلشان را با مطالعه و مواجه با مردم تقویت کنند تا بتوانند حرف مردم و تحلیل خودشان را ارائه دهند؛ وگرنه با مدیریت فضا به مراتب بهتر میتوان کنشگران سیاسی را کنترل کرد تا طبقه متوسط را.
پناهیان شفافیت آرا نمایندگان را برای این میخواهد که پدرشان را درآورند
احمدینژاد تا الان از هیچ کسی حمایت نکرده است
بحثی که آقای پناهیان با عنوان «شفافیت آرا نمایندگان » باز کرد را دو هفته بعد با اعلام موضع « نمایندهای مخالف رای میدهد و در شهر هم راه میرود» تکمیل کرد؛ سخنان او معلوم کرد که او شفافیت را برای چه میخواهد؛
آنها میخواهند رای نمایندهای که مصونیت پارلمانی دارد را هم شفاف کنند که پدرش را دربیاورند، با توجه به اینکه این افراد در هر جای جای سیستم یا استاد دانشگاه بوده یا جایگاهی دارند، نمیآیند جایگاهشان را به خاطر مردم به خطر بیاندازند لذا اگر فضا و گفتمان تغییر کنند کنشگران سیاسی کنترل شدهتر با آن مواجه میشوند تا عموم مردم.
شخصیتهایی مثل وزرا نسبتشان با جریان بهار مشخص است، منتها جریانات سیاسی کشور اصرار دارند همان وزرایی که در سال ۹۰ کار را در دولت قفل کردند و در سال ۹۲ پستهای اقتصادی و مدیریتی در نهادهای انتصابی گرفتند و در سال ۹۶ هم اعلامیه رسمی علیه آقای احمدینژاد امضا کردند را منتسب به آقای احمدینژاد کنند.
نمیدانم چه اصراری است که وقتی این وزرا کاری میکنند بگویند وزیر احمدینژاد این کارها را کرده است. این افراد دیگر چه کاری باید انجام دهند که بگویند هیچ نسبتی با آقای احمدینژاد ندارند. علاقهمندان به جریان آقای احمدینژاد مثل طلبه جوان آقای بهرامی فقط به اتهام اینکه با آقای احمدینژاد مراوده دارند رد صلاحیت شدهاند، بنابراین نسبتشان مشخص است.
علیرغم اینکه میتوانند هم اعلام کنند که علاقه دارند و من منکر این نمیشوم، اما اینکه آقای احمدینژاد حمایت از آنها حمایت میکند یا نه باید بگویم که همین افراد در سال ۹۶ در ستاد آقای رئیسی بودند، نه تنها آقای احمدینژاد هیچ حمایتی نکرد، بلکه بارها تاکید کرد حضور وزرای ما در ستاد کسی دلیلی بر حمایت ما از آنها نیست.
در دو سال اخیر هم هیچ تفاوت و تغییری ایجاد نشده است اما اینکه در لحظات آخر خود آقای دکتر احمدینژاد به چه جمعبندی برسند را خودشان باید بگویند؛ اما من به عنوان یک ناظر بیرونی تحلیلم این است که نه آنها نسبتی با آقای احمدینژاد دارند و نه آقای احمدینژاد حمایتی از آنها میکند و نه آن وزرایی که میگویید ادعایی دارند که منش، روش و اعتقادشان به آقای احمدینژاد رفته است؛ فقط سابقهای کاری و همراهی با ایشان دارند، بنابراین فکر نمیکنم به واسطه این طبقه تحولی رخ دهد.
وزرات اطلاعات نامه داده به علت مراوده با احمدی نژاد ضد نظامید
با این تفاسیر آیا جریان منتسب بهآقای احمدینژاد قصد حضور در کنشهای سیاسی از جمله انتخابات را ندارد؟
تصمیماتی علیه ما میگیرند؛ به طور مثال حجتالسلام والمسلمین بهرامی در انتخابات مجلس یازدهم ثبتنام کردند در استانداری قم نامه وزارت اطلاعات را به ایشان نشان دادهاند که به دلیل مراوده با آقای احمدینژاد ضد نظام تلقی میشوید، در این فضا چه کاری میتوان کرد؟!
ما نسبت به انتخابی که انجام میدهیم مسئول هستیم، فرض کنید من دوم اسفندماه میخواهم بروم رای بدهم، دو حالت دارد یا آدمهایی که مورد نظر من بوده و فکر میکنم که صلاحیت حضور در مجلس را دارند در انتخابات هستند یا همه آنها رد شدهاند، اینجا من میتوانم دو تصمیم بگیرم یا باید به طور کل رای ندهم یا رای سفید بدهم؛ اما باید به این هم دقت کرد که رای سفید چه مفهومی دارد؟
وقتی دقیق میشویم میبینیم که علاقه ای وجود دارد که کسانی که نگاهشان تقویت مردم است و بین طبقه الیت و غیر و الیت فرقی نمیگذارند و میگویند تودههای مردم صلاحیت دارند در جزییترین امور مربوط به خودشان تصمیم گیر اصلی باشند را تایید نکنند.
وقتی من نمایندهای برای این نگاه پیدا نکنم باید چه کاری انجام دهم؟ یعنی مفهوم ندارد که من بروم به کسانی که به این موضوع اعتقاد ندارند رای بدهم. بنابراین ما علاقه به فعالیت داریم اما فعلا اجازه آن داده نمیشود.
جامعه اتهامات داوری را نمیپذیرد
ما در این جامعه زندگی کردهایم، آدمهای نظامی، انتظامی، امنیتی، روحانی امنیتی دیدهایم، نمیشود که کسی متهم به ارتباط با مهمترین کیس امنیتی کشور شود و بعد او را در خیابان دستگیر کنند؛ بعد فردای آن روز به همسرش پیام بدهند که لپتابش را برای آنها ببرد. جامعه نمیپذیرد که آن فرد به این اتهام متهم شده باشد.
اگر به چند بسیجی عادی نه حتی بسیج فعال، بگویید که ما چنین کیسی با این مشخصات آقای داوری داریم میگویند باید حکم قاضی بگیرید و یک ضرب تا فلشهای درون خانه او را هم بررسی کنیم، چون شاید ارتباطش از طریق برنامههای کامپیوتری بوده باشد؛ آقای داوری دقیقا زمانی که میخواست راجع به آقای دانیالزاده ویدئو منتشر کند و در آغاز اعتراضات آبانماه دستگیر شد.
چند ماه هم ایشان را نگه داشتهاند چرا که اگر چیزی بود بعد از این مدت باید پرونده وی به دادگاه فرستاده میشد؛ اکنون باید او را آزاد کنند که به زندگی خودش برسد.