ماجرای کرونا و آمریکا؛ حالا ترامپ ضعیفترین رئیسجمهور تاریخ آمریکاست/ آیا چین از این فرصت بهره برداری خواهد کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از انتخاب، در ادامه این مطلب آمده است: آمریکا در اوج بحران کرونا دریافت که قدرت نظامی اش هم دارای محدودیتهایی است و این توان، نمیتواند کلید برتری آن علیه چین باشد. این درگیری، درگیری نظام ها، دولتها، اقتصاد و استفاده صحیح از فرصتهاست. ایالات متحدهای که در معرض حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قرار گرفت و خود را درگیر دو جنگ افغانستان و عراق کرد، در سال ۲۰۰۸ وارد یک بحران اقتصادی سخت شد و هنوز به استقرار نرسیده بود که ترامپ با سیاستهای نادرست خود، بر سر کار آمد. به همین دلیل است که آمریکا در مقابله با ویروس کرونا، خود را در ضعیفترین حالتش یافته است و این مساله، آن را در معرض یک فاجعه اقتصادی بزرگ قرار داده است که فصولی از آن را در سال جاری و سال ۲۰۲۱ خواهیم دید.
این در حالی است که چین از زمان پایان جنگهای کره، وییتنام و لائوس، در دهههای ۵۰ تا ۷۰ قرن ۲۰، خود را درگیر جنگهای فرسایشی نکرد، بلکه این جنگها را برای آمریکا گذاشت.
چین موفق شد موتور جستجویی شبیه گوگل ایجاد کرده و تلفنهای هوشمند را اختراع کند. این کشور علی بابا را دارد که با گوگل رقابت میکند و همزمان، چین سریعترین رشد اقتصادی در جهان را دارد و در حال نزدیک شدن به ایالات متحده است که همچنان ربع ارزش اقتصاد جهانی را داراست. اما طبق مقیاسهای متعددی، آمریکا در حال از دست دادن جایگاه خود به عنوان بزرگترین اقتصاد در جهان است.
چین حدود ۳۷۵ دانشجو در ایالات متحده دارد و ظاهرا سعی میکند از تجربه فرهنگی، علمی و پژوهشی آمریکا استفاده کند. همانطور که توانسته است از جهانی سازی و هیمنه آمریکا بهره برده و خود را به جایگاه قابل قبول و موثری در سطح جهان برساند. حتی در دبیرستانهای آمریکایی تعداد زیادی دانش آموز چینی وجود دارد و همزمان، میزان قابل توجهی از اموال چین در ایالات متحده سرمایه گذاری شده است، بویژه در برخی از بزرگترین دانشگاههای آمریکا و مراکز پژوهشی آن. در همین رابطه، چند هفته پیش گروهی از استادان در دانشگاه هاروارد آمریکا به اتهام استفاده از آزمایشگاهها برای پژوهشهای علمی پیشرفته چین، بازداشت شدند.
به نظر میرسد شرکتهای چینی قادر به تحمل تبعات بحران کرونا و تعطیلی پس از شیوع ویروس هستند و علت آن، طبیعت روابط آنها با دولت و حزب کمونیست چینی است. درست برخلاف آمریکا که نمیتواند شوکهایی که به بازار وارد شده است را در سایه تناقضهای بین کاخ سفید و ایالتهای پنجاه گانه آمریکا، تحمل کند. به همین دلیل، میتوان گفت انتخاب دوباره ترامپ، میتواند ایالات متحده را به سمت نابودی سوق دهد.
اما از طرف دیگر، ورود دولت چین به فعالیتهای تجاری، هم نقطه قوت آن است و هم نقطه ضعفش، که با اعلام رئیس جمهور این کشور بعنوان رئیس جمهور دائمی آن، منجر به بروز مشکلات خاصی برای چین میشود. فکر روی کار ماندن یک رئیس جمهور تا زمان حیاتش، همانطور که در مورد روسیه چنین است، به وضوح به معنای پیشرفت سریع و مستمر روسیه و چین است، اما همزمان، این مساله میتواند باعث سقوط این دو کشور شود، به این دلیل که رهبران روسیه و چین، پیر میشوند، افکار آنها کهنه شده و توانشان برای نوآوری و تجدید در عرصه سیاست، تحلیل میرود.
بازگشت کارخانههای آمریکایی که در چین بازگشایی شده، برای امنیت آمریکا ضروری خواهد بود، اما هرگز ممکن نیست. بنابراین، به احتمال زیاد، چین اجازه بازگشت این کارخانهها به ایالات متحده را نمیدهد، بلکه در راستای ملی سازی کارخانههای آمریکایی و غربی که در خاک این کشور مشغول فعالیتند، گام بر میدارد. این شرایط میتواند بخشی از جنگ سرد آینده باشد، که به عصر جهانی سازی که زمانی آمریکا در رأس آن فعالیت میکرد، پایان میدهد.
برای اینکه ایالات متحده موفق به ماندن در میدان قدرت جهانی شود، نیازمند بازسازی زیرساختهای خود و نوسازی اقتصادش است، که مستلزم ترمیم شکاف ایجاد شده بین ثروتمندان و فقرا و توجه کافی به محیط زیست، آب و هوا، بهداشت و پژوهشهای علمی است. این تعدیلها قطعا به رهبران تازهای در آمریکا نیاز دارد. آمریکا مجبور به هماهنگی جدی با شرکای اروپایی اش میشود که با روی کار آمدن ترامپ، از انها روی برتافته بود. این کشور بار دیگر به ناچار به ناتو باز میگردد و به جای ائتلافهای استبدادی و حمایت از اسرائیل، گفتمانی متمرکز بر حقوق بشر و پیشرفت را در پیش میگیرد.
با این حال، دولت آمریکا باید بپذیرد که دوران قدرتنمایی ایالات متحده به ناچار به سر میآید و این مهم، در سایه روی کار آمدن بازیگران جدیدی نظیر چین، هند و روسیه، بوقوع میپیوندد. بزودی تعدد قطبهای قدرت، به یک واقعیت واضح در جهان تبدیل میشود.