شگرد تکراری احمدینژاد برای بازگشت به قدرت/ردپای یک ترور در مطبوعات امروز
به گزارش اقتصادنیوز، ترور دانشمند هستهای ایرانی سوژه مشترک اکثر روزنامههای ایران است.
آرمانملی در این باره تیتر زده است: تله تنش؛ بازهم ترور دانشمند هستهای، آفتاب یزد این عنوان را برگزیده است: ترور ناجوانمردانه فخریزاده، ابتکار هم نوشته است: محسن فخریزاده دانشمند هستهای ترور شد، اطلاعات از این تیتر استفاده کرده است: ترور دانشمند صنعت دفاعی ایران، ایران ارگان دولت این تیتر را برگزیده است: ترور دانشمند ایرانی جوان هم نوشته است: بازهم ترور یک دانشمند هسته ای، حمایت ارگان دستگاه قضایی هم دراین باره نوشته است: مردم در انتظار انتقام! کیهان هم تیتر زده است: چشم دربرابر چشم، صهیونیستها منتظر باشند، وطن امروز هم نوشته است: نزنیم میزنند
درادامه به گزیده اهم مطالب امروز روزنامهها میپردازیم:
دنیای اقتصاد؛ سقوط تورم مسکن در پایتخت
دنیای اقتصاد در گزارش اصلی صفحه اول خود بازار مسکن را بررسی کرده است. در بخشی از این مطلب آمده است: «سقوط تورم ماهانه مسکن و سکته معاملات» که دوشنبه هفته گذشته «دنیایاقتصاد» درباره آن گزارش داد، روز پنجشنبه در آمار رسمی منعکس شد. مرجع انتشار «آمار تحولات ماهانه بازار مسکن تهران» اعلام کرد: قیمت مسکن در ماه آبان ۸/ ۱ درصد نسبت به مهر افزایش یافت. بررسیهای «دنیایاقتصاد» نشان میدهد تورم ماهانه مسکن در ماه میانی پاییز، پایینترین نرخ رشد قیمت از اردیبهشت امسال تاکنون بوده است که تحتتاثیر «کاهش انتظارات تورمی و ریزش دستهجمعی قیمت در بازارهای موازی» به وقوع پیوست. حجم معاملات خرید آپارتمان در پایتخت طی آبان، تقریبا نصف شد. اکنون دو پرسش درباره این تغییر مسیر بین فعالان ملکی مطرح است. پرسش اول مرتبط با نحوه رشد قیمت است؛ اینکه چرا قیمت اسمی کاهش پیدا نکرد. پاسخ این سوال را میتوان از دو زاویه ارائه کرد. پرسش دوم نیز به جنس معاملات خرید واحد مسکونی در تهران در این ماه خاص -ماه تخلیه حباب بازارها- برمیگردد. در شرایطی که ماه گذشته، غالب تقاضای سرمایهای در پی «توقف بدبینی به آینده» از بازار مسکن خارج شد، کدام گروه از تقاضای خرید، جای تقاضای غیرمصرفی را گرفت؟ در گزارش «دنیای اقتصاد» بازیگران جدید معاملات مسکن و همچنین نبض قیمت در ۲۲ منطقه تهران، تشریح شده است.
کیهان؛ کلانتری نفوذی است!
کیهان در ستون اخبار ویژه خود مدعی شد: رئیس سازمان محیط زیست، پس از گماشتن یک جاسوس آمریکایی به معاونت این سازمان که به فرار وی ختم شد، کار را به جسارت علیه ساحت امام خمینی(ره) رسانده است.عیسی کلانتری معاون رئیسجمهور اخیراً در اظهاراتی موهن، به حضرت امام جسارت کرده و نسبتی به ایشان درباره آمریکا داده که لایق خود او و برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات است. با وجود این که چند روز از انتشار ویدئوی این اظهارات موهن میگذرد، هنوز دولت نسبت به این هتاکی عذرخواهی نکرده و او را عزل نکرده است. ضمن این که دستگاه قضایی نیز در این باره کوتاهی کرده و حال آن که وی باید بازخواست و مؤاخذه شود. دستگاههای امنیتی باید ضمن تحقیق در این باره بررسی کنند که رگ و ریشه این سخنان، به کجا برمیگردد و او با کدام باند ضد انقلاب در ارتباط است؟جسارت [...] در حالی است که وی چندی پیش با انتسابی دروغ به حضرت امام(ره)، مدعی شده بود امام با تکخوانی زنان موافق بوده؛ ادعای دروغی که توسط سیدمحمد خاتمی تکذیب شد.
حسین شریعتمداری در یادداشت امروز خود به ترور اخیر پرداخته است. او درمطلبی باعنوان «آرامشان نگذارید که آرامتان نمیگذارند! » نوشته است: شواهد فراوانی از نقش اسرائیل در ترور شهید محسن فخریزاده در دست است به گونهای که با جرأت و صراحت میتوان رژیم صهیونیستی را عامل اصلی این جنایت دانست، از این روی نباید در انتقام از صهیونیستهای جنایتکار کمترین تردیدی به خود راه داد.۶ روز قبل روزنامه صهیونیستی اسرائیلتایمز «The Times of Israel» نوشته بود، «آمریکا و اسرائیل برای یک رشته عملیات پنهان علیه ایران در هفتههای باقی مانده از دولت دونالد ترامپ برنامهریزی کردهاند»! و تاکید کرده بود که«بخش هستهای ایران هدف اصلی است و ایران پاسخی نخواهد داد»! شاید این بخش از گزارش ۶ روز قبل «اسرائیلتایمز» بیرون از دایره ترور دیروز شهید فخریزاده باشد! ولی این گزارش حاویدو نکته اساسی و قابل توجه است. اول آنکه ترور دانشمندان هستهای ایران در دستور کار مشترک رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار داشته و دارد و دوم که تاسفآور است اینکه چرا باید صهیونیستها به این تصور -به یقین موهوم- رسیده و یا به آن تظاهر کنند که «ایران پاسخی نخواهد داد»! آیا این تصور یا تلقی موهوم دشمن ناشی از اظهارات کسانی نیست که مثلاً نوشته شدن نام رژیم صهیونیستی روی موشکهای سپاه را برنمیتافتند؟! و...
خدا بر درجات شهید قاسم سلیمانی بیفزاید که تاکید داشت درباره دشمن نباید از جمهوری اسلامی ایران دو صدا بیرون بیاید. آن شهید به درستی و حکمت بر این باور بود که دو صدا ودو پیام متفاوت دشمن را جری میکند و در این خصوص به حرکت تفرقهافکنانه خوارج در جنگ صفین اشاره میکرد.در این حال و هوا حیف است که به دو نکته از کلامامام راحلمان(ره) و خلف حاضر او (حفظهالله تعالی) اشاره نکنیم؛از حضرت امام خمینی است که: «... با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را بر ملا نسازید و از گرگها و درندهها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید ابرقدرتها آن لحظهای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمیترین وفاداران و دوستان خود را قربانی میکنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد آنان منافع خود را ملاک قرار دادهاند و به صراحت و در همه جا از آن سخن میگویند...» صحیفه امام(ج ۲ ص ۹۳۲). و از حضرت آقاست که: «آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند؛ آنها همان افراد هستند تفاوتی نمیکنند، فقط لباس خود را تغییر میدهند. دست چدنی دارند که پوشش مخملی را بیرون میآورد و خود را نشان میدهد و گرنه باطن همان باطن است و هیچ تفاوتی ندارد، آنها نمیتوانند کسانی باشند که به آنها اطمینان کنیم».در این باره گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد میگذاریم و تنها به این نکته ضروری بسنده میکنیم که امروز باید همه توجه مردم و نظام روی دو محور متمرکز شود، اول؛ انتقام سخت و پشیمانکننده از صهیونیستهای جنایتکار و دوم؛ شناسایی عوامل داخلی و احتمالاً نفوذی دشمن.
خراسان؛ لایحه بیمه 5 میلیون بیکار کرونایی در آستانه تصویب
خراسان نوشته است: از امروز بیش از 5 میلیون کارگر منتظر تصمیم هیئت دولت خواهند بود تا لایحه جبران خسارات کرونا را تصویب و اجرایی کند. این لایحه نتیجه اقدامات کمیته ویژهای است که پس از تاکید رهبر انقلاب بر ضرورت حمایت از بیکارشدگان ناشی از کرونا تشکیل شد و حالا آنطور که وزیرکار اعلام کرده، برای تصویب تقدیم دولت شده است.طی ماههای اخیر اگرچه سازوکاری برای پرداخت بیمه بیکاری دوران کرونا مشخص شد، اما لایه پنهان آن مشکلات ایجادشده برای کارگرانی بود که یا هیچ سابقه بیمهای ندارند یا به دلیل پرداختنشدن حق بیمه سهم کارفرما، نمیتوانند از بیمه بیکاری استفاده کنند. آمار این بیکارشدگان بین 5 تا 6 میلیون نفر تخمین زده میشود و از سوم آبانماه که رهبر انقلاب شخصا به این موضوع ورود کردند، وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی احساس مسئولیت بیشتری برای حل این مشکل نشان دادند. تشکیل کمیته ویژه برای رسیدگی به این موضوع، اولین اقدام وزیرکار بود و حالا طبق آنچه در نامه «محمد شریعتمداری» ذکر شده، گام مهمی برای حمایت از این بیکارشدگان برداشته شده است.روز گذشته بود که نامه وزیرکار به رهبر انقلاب منتشر شد؛ نامهای که شریعتمداری در بخشی از آن به آمادهشدن لایحه مربوط به پرداخت حقوق بیکاری صاحبان کسب و کارهای آسیبدیده از کرونا و ارسال آن به هیئت دولت خبر داده است. شریعتمداری در بخش دیگری از این نامه، به مطالبات رهبر انقلاب در جلسه چهارم آذر با شورای عالی هماهنگی اقتصادی و تاکید ایشان بر اقدام جدی برای حل مشکلات معیشتی مردم هم اشاره و
دو نکته را ذکر کرده است:
* ایجاد «نظام متمرکز تامین اجتماعی برای آحاد مردم» با جدیت پیگیری، تدوین و به فوریت تقدیم رئیس محترم جمهوری خواهد شد .
* اطمینان داده میشود استقرار کامل، تثبیت و تکامل «پایگاه ملی ایرانیان با اتصالِ پایگاههای مختلف اطلاعاتی به یکدیگر»، با اهتمام دوچندان پیگیری میشود .
« نظام متمرکز تأمین اجتماعی» و «پایگاه ملی ایرانیان»، همان دو نکته مهمی است که رهبر انقلاب آن را به عنوان پیشنهادهای کارشناسان برای کاهش مشکلات مردم مطرح کرده بودند.
بهانه بیبهانه
حالا به نظر میرسد مسئولان جدیتر از قبل مشکلات معیشتی بیکارشدگان کرونا را پیگیری خواهند کرد؛ هرچند که به گفته عضو کارگری هیئت امنای سازمان تامین اجتماعی، این کار باید زودتر از اینها انجام میشد و دولت تا به امروز در انجام آن تاخیر داشته است. «اکبر شوکت» در گفتوگو با خراسان میگوید: «در ماههای سپریشده از بحران کرونا، دولت حتی در پرداخت بیمه بیکاری مشمولان هم 6-5 ماه تاخیر داشته و باعث بروز مشکلاتی برای این قشر آسیبپذیر شده است». شوکت درباره وضعیت 5 میلیون کارگر بدون بیمه بیکاری هم میگوید: «حدود 400 هزار قالی باف، 800 هزار کارگر ساختمانی، یک میلیون راننده و هزاران کارگر دیگر هم داریم که حق بیمه خودشان را پرداخت کردهاند اما متاسفانه کارفرمای مشخص نداشتهاند و به همین دلیل حالا امکان استفاده از بیمه بیکاری را ندارند. علاوه بر این افراد، کارگران دیگری را هم داریم که متاسفانه حتی توان پرداخت حداقل مبلغ حق بیمه را هم نداشتهاند. آمار این دو گروه کارگران حدود 5 میلیون نفر است که باید مورد حمایت قرار بگیرند». شوکت در پاسخ به این سوال که «شناسایی این کارگران چقدر زمانبر است؟» هم میگوید: «اطلاعات همه این افراد در سامانههای فعلی کشور موجود است و بهانهای برای شناسایینشدن آنها وجود ندارد».برای بررسی جزئیات لایحه ارائهشده به دولت، با «مهرداد قریب» معاون بیمهای سازمان تامین اجتماعی هم گفتوگو میکنم. هرچند قریب در گفتوگو با خراسان، اطلاعرسانی درباره جزئیات لایحه را به بعد از تصویب آن موکول میکند اما این نکته را میگوید که: «پیشنهادهای ارائهشده در این لایحه حاصل همفکری مشترک سازمان تامین اجتماعی و وزارت رفاه بوده که به محض تصویب ابلاغ خواهد شد». وی تصریح میکند: «ما در سازمان تامین اجتماعی وضعیت افرادی را که پوشش بیمهای دارند اما مشمول بیمه بیکاری نیستند، بررسی کرده و پیشنهادهایی را درباره میزان بیمه بیکاری و تعداد ماههای دریافت آن مشخص کردهایم که در صورت تصویب نهایی، اطلاعرسانی خواهد شد». قریب ابراز امیدواری میکند که با تصویب و ابلاغ این پیشنهادها، بخشی از مشکلات معیشتی کارگران فاقد بیمه بیکاری حل شود.
وطنامروز؛ مدیریت پلاسیده
وطن امروز در شماره امروز خود مدیریت دولت در بخش کشاورزی را مورد حمله قرار داده و نوشته است: در یکی، دو سال اخیر که با توجه به میزان بارشها وضعیت فراوانی آب برای بخش کشاورزی مناسب شد و کشاورزی کشور از این جهت رونق دارد و از طرفی با افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی، صادرات محصولات کشاورزی هم صرفه زیادی یافته است، شاهد رشد قابل توجه صادرات محصولات کشاورزی هستیم.
هر چند این مساله میتواند از جنبه رشد صادرات و گسترش بازار محصولات کشاورزی ایران در منطقه مفید باشد ولی چالشهایی را هم از جمله کمبود برخی محصولات کشاورزی در داخل کشور و افزایش قیمتها ایجاد کرده است.
تولید بیش از اندازه یا کمبود مقطعی محصولات کشاورزی، اتفاقی است که بارها و بارها در کشورمان رخ داده و تبدیل به روندی تکراری شده است.
این بیبرنامگیها در تولید زمانی که ارزش پول ملی کمتر و انگیزه برای صادرات محصولات کشاورزی بیشتر شده است، خود را در صادرات نیز نشان میدهد به طوری که به یکباره حجم زیادی محصول برای صادرات به بازارهای محدود کشورهای همسایه روانه میشود اما با توجه به محدودیت این بازارها، صادرات بیش از اندازه باعث پس زدن محصولات و شکست قیمتها در بازارهای هدف صادراتی و حتی بازار داخلی میشود.
در روزهایی که قیمت گوجه در بازار مصرف کشورمان به یک باره از 2 هزار تومان به 12 تا 17 هزار تومان افزایش مییابد، فیلمهایی در فضای مجازی دست به دست میشود که 200 کامیون ایرانی که بار گوجهفرنگی داشتهاند، بارشان در مرز پرویزخان باقی مانده و به عراق صادر نشده است. بار برخی از کامیونها به دلیل ماندن بیش از حد پشت مرز خراب شده است و حتی آنها را روی زمین تخلیه کردهاند و برخی نیز به دنبال انتقال بار خود به کارخانههای ربسازی هستند.
هر چند در ظاهر بخش کشاورزی ایران در وزارتخانه جهاد کشاورزی و توسط وزیر جهاد کشاورزی اداره میشود ولی متاسفانه مدیریت بخش کشاورزی ایران چنان دچار چندگانگی و تناقض در سیاستگذاری شده است که عملا زنجیره تولید، مصرف و صادرات محصولات کشاورزی ایران دست چند وزیر و رئیس هست و از وزارت جهاد کشاورزی و وزارت صمت تا وزارتخانههای بهداشت، نیرو، اقتصاد و همچنین بانک مرکزی در آن دخیل هستند.
صدرالدین نیاورانی، نایبرئیس اتحادیه ملی محصولات کشاورزی در این ارتباط اظهار کرد: هر از گاهی در صادرات محصولات کشاورزی چنین اتفاقاتی رخ میدهد. وی افزود: مرز کشور عراق بعضی اوقات به دلایل مختلف داخلی خود و تعطیلات بسته میشود و اجازه ورود هیچ محصولی را نمیدهند. نایبرئیس اتحادیه ملی محصولات کشاورزی ادامه داد: هر ساله حجم زیادی محصولات تازهخوری مانند گوجهفرنگی و بادمجان به عراق صادر میشود اما در مواردی نیز این اتفاقات رخ میدهد و ماندن محصولات پشت گمرک موجب از دست رفتن کیفیت محصول میشود.
وی تصریح کرد: کشاورزان برای تولید این محصولات هزینه زیادی میکنند اما بهدلیل یک اشتباه، محصول تولیدشده به این صورت از دست میرود.
نیاورانی در پاسخ به اینکه چه کسی مسؤول جلوگیری از این اشتباهات است، گفت: در این مورد خود صادرکننده اشتباه کرده و در زمانی صادرات را انجام داده که امکان خروج از مرز نداشته است.
این مقام مسؤول گفت: صادرکنندگان استانداردسازی نشدهاند و هر کسی میتواند به هر میزانی صادرات داشته باشد، به همین منظور در مواردی نیز مشاهده میشود با صادر شدن حجم زیادی از این محصولات، بازار هدف اشباع و محصولات صادراتی ما پس زده میشود.
وی ابراز کرد: وزارتخانههای صنعت، معدن و تجارت و جهاد کشاورزی در این زمینه مسؤولیت دارند اما تا به امروز هیچ برنامهریزیای برای صادرات نداشتهایم. دستگاههای دولتی نه تنها برای تنظیم بازار صادرات برنامهای ندارند، بلکه از صادرات بیش از اندازه که منجر به رقابت منفی در بازار هدف میشود، دفاع هم میکنند. استدلال مسؤولان آن است که بر اساس قانون هرکسی میتواند صادرات داشته باشد و نباید جلوی آنها گرفته شود.
انتقاد جمهوری اسلامی ازفروش آپارتمان 600میلیاردتومانی در تهران
جمهوری اسلامی در سرمقاله خود به افزایش شکاف طبقاتی اشاره کرده است. این روزنامه مینویسد:
در تهران است که نوع زندگی طبقه مرفه را نشان میدهد. آنچه میخوانید ویژگیهای یک مجموعه مسکونی است که در شمال تهران و در زمینی به مساحت 6100 مترمربع و با زیربنای کل 70000 مترمربع در حال احداث است. در آگهی تبلیغ این مجموعه آمده است:«این مجتمع در 31 طبقه (25 طبقه مسکونی روی همکف و 5 طبقه زیرزمین) شامل 60 واحد آپارتمان مسکونی (450 و 550 و 1000 و 2000 مترمربع) و دارای 460 واحد پارکینگ میباشد. واحدهای این طبقات دارای آسانسور مجزا با 400 متر باغ چهارفصل هستند. این واحدها دارای امکاناتی مثل استخر، سالن جیم، سالن اسپا و اتاق بیلیارد اختصاصی هستند و هریک از واحدهای این طبقات 10 پارکینگ اختصاصی دارند. در طبقه 11 و 12 (مشاعات میانی) علاوه بر مجموعه استخر، سونا و جکوزی میتوانید از تراس آفتاب لذت ببرید. همچنین میتوانید از سالن بدنسازی و سالن ورزشهای هوازی مجزا شامل تیآرایکس، یوگا و اسپا و سالن تخصصی ماساژ و فضای آبدرمانی مجموعه استفاده کنید. در ارتفاع 125 متری روفگاردن دارای یک باغ به همراه آبشار و جاده سلامتی و هلیپد برای رفت و آمد به برج از طریق هلیکوپتر و سالن سینمای روباز است. لابی این مجموعه، به متراژ 1600 متر با ارتفاع 12 متر طراحی شده و دارای امکاناتی از قبیل کافیشاپ، سالن سینما و سالنهای بازی شامل سالن بیلیارد، بولینگ و گیمنت است. علاوه بر پارکینگهای اختصاصی، این برج شامل 60 عدد پارکینگ مهمان و 40 عدد محل پارک موتور و دوچرخه + Valet برای پارک توسط کارکنان برج میباشد. در این مجموعه، خدمات هتلینگ بهصورت 24 ساعته ارائه میشود. این محل مجهز به کارواش و لاندری اختصاصی است. برای انتقال اسباب و اثاثیه بزرگ و تعویض درختان تراس (شامل گارانتی) دیگر نیازی به جرثقیل نیست. قیمت، از متری 180 میلیون تا 280 میلیون تومان است. ضمناً طبقه آخر فروخته شده است.»
با یک محاسبه ساده میتوان فهمید کسی که طبقه آخر را خریده، حدود 600 میلیارد تومان برای آن پول داده است. این شخص چقدر باید پول داشته باشد که فقط برای یک واحد مسکونی خود چنین مبلغی بپردازد؟ نکته قابل تاملتر اینکه این قبیل افراد، در چند نقطه دیگر کشور نیز خانههائی دارند و از ویلاهای لواسان و شمال نیز بهرهمند هستند و چه بسا در خارج از کشور نیز خانهها و امکاناتی داشته باشند.حالا به سراغ نمونه دیگر برویم. آلونک محقر آن زن بیسرپرست بندرعباسی که وقتی ماموران شهرداری آن را خراب میکردند ضجه دخترک او قلبها را آتش زد و اعتراضهای زیادی را برانگیخت. این زن بیسرپرست و دخترک او فقط نمونهای از میلیونها انسان فقیر هستند که در کشور ما زندگی میکنند و با توجه به همان آلونک فاقد امکانات که بر سرشان خراب شد، میتوان گفت وضعشان یک درجه از کسانی که هیچ سقفی بالای سر خود ندارند و عدهای از آنها کارتنخواب هستند و یا در گرمخانهها شب را به روز میآورند و روزها در کوچهها و خیابانها سرگردانند، بهتر است.این فاصله طبقاتی جهنمی را هیچ وجدانی نمیتواند برای هیچ جامعهای و هیچ حاکمیتی بپذیرد چه رسد به جامعه ایرانی که کشوری ثروتمند است و حاکمیتی همچون نظام جمهوری اسلامی که یکی از محوریترین اهدافش اجرای عدالت اجتماعی و اقتصادی و حمایت از محرومین و از بین بردن فاصله طبقاتی است.
از یاد نبریم که این وضعیت مربوط به سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیست. ما اکنون در چهل و دومین سال بعد از پیروزی این انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی قرار داریم. اگر تمام مردم ایران در ناداری و فقر بسر میبردند و برای تقسیم فقر و محرومیت میان عموم دلایلی وجود داشت، حرفی نبود، ولی وقتی میبینیم عدهای آنقدر میخورند و میبرند که باد کردهاند و عدهای دیگر در چنین فقری دست و پا میزنند، هیچ توجیهی برای این وضعیت شرمآور نداریم. این فاصله طبقاتی که روز به روز در حال بیشتر شدن است و به مرحله وحشتناک و خطرناکی رسیده، به روشنی نشان میدهد روشها و برنامههای اقتصادی حاکم بر کشور ما کاملاً غلط است و باید در آن به صورت جدی تجدیدنظر شود.
اعتماد؛ شگرد تکراری احمدینژاد برای بازگشت به قدرت
اعتمادبه بهانه مصاحبه اخیر ومحمود احمدینژاد با مهدی نصیری گزارشی تهیه کرده است. در بخشی از این گزارش امده است: در کلام همان احمدینژاد سال۸۴ شده است. در شعار کم نمیگذارد. اظهاراتش تنه به تنه شعارهای انتخاباتی میزند که برای انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم به زبان میآورد. با این تفاوت که امروز و در این نقطه سیاهه اعمالش برای قضاوت، پیش روی مردمی قرار دارد که او در جای جای مصاحبه به آنها اشاره میکند و حقوق آنان را یادآور میشود. مرور کارنامه ۸ سال دولت «مهرورز»، تبیین اندیشه جریان متبوعش، نقد دولت وقت و البته دور فشرده و تازه مصاحبهها با رسانههای داخلی و خارجی نشان میدهد که او میخواهد چیزی بیش از یک رییسجمهوری پیشین باشد؛ احتمالا هم داعیه رهبری یک جریان فکری-سیاسی را دارد و هم سهم خودش یا به عبارتی اندیشه و روش دولتداری متبوعش را از قدرت طلب میکند و حتما در مقابل نامه و نهی و رد صلاحیت کرنش نمیکند. این رویه را میتوان به وضوح در آخرین مصاحبهای که روز پنجشنبه از او منتشر شد، دید. روز پنجشنبه گفتوگویی تصویری با محمود احمدینژاد منتشر شد که بخشهایی از آن بسیار موردتوجه قرار گرفت؛ نه به دلیل مصاحبه با احمدینژاد که این روزها در هر شبکه و رسانه و پلتفرمی دیده میشود و نه به دلیل سوالات مصاحبهکننده که مهدی نصیری، سردبیر پیشین روزنامه کیهان پرسید و اتفاقا در جای جای مصاحبه همدلی و همراهی ویژهای با رییس دولت نهم و دهم داشت، بلکه بیشتر به همان دلیل همیشگی؛ اظهاراتی که به شعارهای انتخاباتی بر زمین مانده میماند و در نگاه مردم مدام حرف و عملش با یکدیگر در حال قیاس. او از حاکمیت رانده و از مردم مانده، تلاش دارد تا از آب گلآلود این روزها ماهی خود را صید کند.
مصاحبه با نگاهی به پیش از انقلاب اسلامی آغاز شد، گلایه از فضای امنیتی و کنایهای به اینکه تمرکز بر مسائل تسلیحاتی مردم را فقیرتر و فاصله طبقاتی را هر روز بیشتر میکرده بخش مهم اظهارات محمود احمدینژاد بود. او اما همچون نصیری، اجراکننده مصاحبه معتقد است که ۵ دهه پس از انقلاب حتما نیاز به وارسی نقادانه وجود دارد، آنهم با وجود ساختارهایی که به تعبیر احمدینژاد «آرمانهای انقلاب» را محقق نمیکند. در خلال این حرفها احمدینژاد با این پرسش مواجه شد که آیا پیش از حضور در جایگاه مهم ریاستجمهوری از ساختارها بیاطلاع بوده که امروز از آنها گلایه دارد؟ او در پاسخ به این سوال جمله کلیدی را مطرح میکند و میگوید که به «خیلیها»، «حسنظن» داشته است. اگرچه در ادامه اشاره مشخصی به هیچ مقام و منصبی ندارد اما گویا این خیلیها دایره تمام کسانی که در ۸ سال ریاستجمهوریاش با او به اختلاف خوردند را شامل میشود. حسنظنی که تبدیل شدنش به سوءظن از سالهای پایانی دولت دوم به عینی و علنی شد.
ادامه مصاحبه دفاع تمامقد احمدینژاد از دولتش است. دفاع از هدفمندی یارانهها که به ادعای او بیش از هزار و ۲۰۰ ساعت جلسات کارشناسی برای اجرای آن برگزار شده و برای اظهارنظر همه اقتصاددانها فراخوان داده شده است، ایدهای که از همان ابتدا بارها و بارها با مخالفت رسانهای اقتصاددانها در شیوه اجرا مواجه شد. اما به نظر میرسد که احمدینژاد تمایل دارد تمام انتقادات به دولتش را صرفا سیاسی قلمداد کند. او به مجلس بهویژه مجلس نهم که در سالهای پایانی دولتش بالاترین تنشها را با آنها تجربه کرد خرده میگیرد، در حالی که صاحبان کرسی بهارستان در دوران دولت نهم و دهم همراهان او در انتخابات ۸۴ و ۸۸ بودهاند. احمدینژاد در این مصاحبه تاکید دارد که مجلس به واسطه میزان مشارکت و نصاب رای نماینده اقلیت است و ساختارها باید تغییر کند. او بارها تاکید کرده که مجلس در قبال او موضع سیاسی داشته نه موضع قانونی در حالی که دستکم آغاز تنش و تشنج علنی میان او و مجلس از همان یکشنبه سیاهی بود که احمدینژاد از تریبون مجلس به ریاست علی لاریجانی تصمیم به افشاگری سیاسی علیه خانواده لاریجانیها گرفت. احمدینژاد همچنین تاثیر درآمد نفتی بالا در دولت خود و ارتباط آن با اقدامات انجام شده به کل منکر شد و از «دیپلماسی دولتش»، «ارتباط با عربستان»، «تاثیر دولت در بالا بردن قیمت نفت»، «پروژهها و قراردادهای بسیار با کشورهای منطقه» و... دفاع کرد؛ دورانی که تورم بالای ۴۰درصد رکورد شکست، فاصله طبقاتی افزایش چشمگیر داشت، پروندههای فسادهای مالی بهخصوص در حوزه نفت در دولت بعدی بر ملا شد یا پرونده هستهای ایران که به شورای امنیت رفت و تشدید تحریمهای اقتصاد را با بحران جدی مواجه کرد. با این حال او خود را یک پوپولیست نمیداند و در خلال این مصاحبه تاکید کرد که یک «مردمگرا» است.
او در ادامه گفت، موضوعی که یک بار در اعتراض به آن ۱۱ روز خانهنشین شد و شاید بتوان گفت این بخش از اظهاراتش تنها به عملکردش در ۸ سال ریاستجمهوری شبیه بود. البته تاکید کرد که حرفهایش رنگ و بوی انتخاباتی ندارد، چراکه به انتخابات فکر نمیکند، مساله اصلی حفظ کشور است و این دولت میخواهد زمین سوخته تحویل دهد. احمدینژاد حتی در بخشی از مصاحبه تایید کرد که حرف و نگرشش تغییر کرده و گفت که «اولا انسان در مسیر رشد قرار دارد و ثانیا ردپای همه این حرفها در ۸ سال ریاستجمهوریاش هم دیده میشود.» یکی از جنجالیترین اظهاراتش در این مصاحبه مربوط به بحث «حجاب» بود. موضوعی که یادآور آن فیلم انتخاباتی سال ۸۴ شد که رو به دوربین میگفت «مگر مشکل کشور ما ۴ تا تارموی بیرون دختران است...» و پس از انتخابات هجوم بیسابقه گشتهای ارشاد به یکی از معضلات فرهنگی جدی مبدل شده بود. او قانون حجاب را یک قرارداد اجتماعی خواند که در صورت خواست مردم قابل تغییر است. احمدینژاد گفت: «اگر مجلس یک قانونی گذاشته و اکثریت جامعه میگوید من قبول ندارم، شما میتوانی بگویی من به هر قیمت اعمال میکنم؟! اگر بگویند مهم نیست مردم نپذیرند خودشان فاقد مشروعیت میشوند.» او در ادامه این مصاحبه گفت که معتقد است پذیرش اسلام به معنی پذیرش جمهوری اسلامی نیست، چراکه تفسیرهای مختلفی از دین وجود دارد از اسلام داعشی و طالبانی تا اسلام قم و نجف و حتی جنوب لبنان.
بخشهای پایانی این گفتوگو به نوعی مروری بر مواضع او در سیاست خارجی بود، تکرار اینکه ما با «مردم امریکا» مشکلی نداریم و تاکید بر اینکه حتی مشکل «دولت امریکا» هم نیست، بلکه «عده قلیلی در امریکا» هستند که به حقوق ملتهای دیگر تجاوز میکنند. اظهاراتی که به نظر میرسد تفاوت زمین تا آسمانی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارد. احمدینژاد همچنین در مورد روابط ایران و امریکا گفت که برخی در داخل اصالت را در دعوا میدانند و البته در نقد دولت روحانی تاکید کرد نباید همه «بیعرضگیها» را به گردن امریکا انداخت. او که اظهاراتش در بسیاری از جهات با دکترین جمهوری اسلامی متفاوت است، گمانهزنیها در مورد جمهوری اسلامی پس از آیتالله خامنهای را مربوط به محافل قدرت دانست و تاکید کرد که باید اصحاب قدرت و ثروت و اشراف سیاسی به جنگ دو جناح پایان دهند. او در جای جای مصاحبه اظهاراتی داشت که بهطور طبیعی شنونده یا بیننده را در مقام مقایسه با دوران ریاستجمهوریاش قرار میداد، اظهاراتی که یادآور فضای انتخاباتی سال ۸۴ بود. او با نقد ساختارهای موجود و بیان سخنانی که بعضا تنها از زبان اپوزیسیون و در رسانههای خارجی قابل انتشار است، تمایل دارد که پرچم اصلاحگری بنیادینی در دست بگیرد. منتها فاصله حرف تا عمل او آنچنان زیاد است که حتی نمیتوان بر این جمله که «تغییر و رشد پیدا کرده» هم مطمئن بود که صرفا مصرف انتخاباتی نداشته باشد.