چرا امام اصرار داشت تنها از هواپیما پیاده شود؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از فارس، برنامه تلویزیونی سرچشمه با حضور اکبر براتی از اعضای کمیته استقبال از امام خمینی(ره) در 12بهمن سال1357 و عضو گروه توحیدی «صف» از شبکه پنجم سیما به روی آنتن رفت.
براتی در ابتدای این برنامه در ارتباط با گروه توحیدی صف، گفت: این گروه با محوریت شهید بروجردی و تعدادی از یاران ایشان که عمدتا از فعالان سیاسی و انقلاب با اعتقاد به نهضت امام خمینی و شناخت از انحرافات سازمان مجاهدین خلق بودند، به سمت تشکیل تشکیلاتی آمده بودند تا بتوانند به عنوان ابزار دفاع از نهضت و مردم تحت امر آیت الله امام خمینی باشند.
وی افزود: فکر این بحث از سالهای 52و53شکل گرفته بود ولی در قالب تشکیلات آمدن و داشتن امکان فعالیت نظامی از سالهای 55 اجرایی شد.
براتی با اشاره به زمان شکلگیری کمیته استقبال از امام، گفت: از اوایل بهمنماه در روحانیت مبارز تهران این پیشبینی مطرح شده بود تا سازوکاری آماده شود که برای امام نقش یک دفتر را ایفا کند تا بتوانند هماهنگیهای لازم را بعد از آمدن امام به ایران انجام دهند و شهید عراقی هم در این جلسات میرفت.
عضو گروه توحیدی «صف» اشاره کرد: همزمان مطلع شدیم که امام، شورای انقلاب را تشکیل داده و شهید مطهری از پاریس به ایران آمده و در آنجا مطرح میشود که باید محیطی مشخص شود تا دفتری راه بیاندازیم که همین خواسته انجام بگیرد و شورای انقلاب اولیه تشکیل یک دفتر به این عنوان را تایید کردند.
وی افزود: آنجا شهید بهشتی پیشنهاد مدرسه رفاه را دادند و ما از آنجا بازدید کردیم و هرچند امکانات خوبی داشت ولی برای ملاقات مردمی و حضور امام کافی نبود. در این بین پیشنهاد شد که برای آمد و رفت و مردم بهتر این است که مدرسه علوی را پیشنهاد بدهیم.
براتی با بیان اینکه جا و مکان که معلوم شد بحث امنیت مطرح شد و در این فضا به هفتم بهمن نزدیک شدیم که امام(ره) گفت میآیم و بعد فرودگاهها بسته شد، اظهار داشت: یکی از خیرین بازار جنب مدرسه علوی درون کوچه یک ساختمان سه طبقه خیلی جمع و جور داشت که واحدهایش کمتر از 100متر و دوخوابه بود و گفت که یکی از این سه طبقه را به امام میدهم تا در آن زندگی کنند. ما گفتیم یک طبقه کافی نیست چون ممکن است امام مهمان داشته باشد، فلذا قرار بر این شد که سه طبقه را خالی کنند. شهید عراقی از ایشان خواهش کرد و ایشان هم استقبال کرد و سه طبقه را داد.
وی ادامه داد: بعد برای ارتباط نهایی راه پله با پشت بام مدرسه علوی، یک راهروی سقف سبک زدیم که امام از زیر این سایهبان عبور کنند تا از اطراف دیده نشوند.
براتی در پاسخ به سوالی درمورد علت انتخاب گروه توحیدی «صف» به عنوان مسئول حفاظت کمیته استقبال از امام، خاطرنشان کرد: در برخی از شهرهایی که مردم برای چهلمها بیرون میآمدند، در این درگیریهایی که نیروهای نظامی مقابل مردم قرار می گرفتند، برخی جوانان در فرصتهایی سلاح به دست میآوردند.
وی افزود: وقتی به اواخر مبارزات نزدیک میشویم، در دورهای که شاه فرار میکند، بلافاصله این اطلاعات رسید که خیلی از مردم سلاح دارند ولی آموزش بلد نیستند. جلساتی با حضور شهید عراقی و بروجردی تشکیل شد و به این تصمیم رسیدیم که اینها به تهران دعوت شوند و اینها را برای حفاظت از امام لازم داریم، چون وقتی امام میآید یکسری اماکن خاص میشوند و باید از آنها محافظت شود.
عضو گروه توحیدی صف با بیان اینکه این بحث ها مورد تایید بزرگان قرار گرفت و به تدریج گروهی از قم، اصفهان و برخی شهرهای دیگر به تهران آمدند، گفت: گفتیم شما آموزش ببینید و یکسری بحثهای تشکیلاتی هم برایتان انجام می شود و شما می روید و آن روزی که قرار میگذاریم، میآیید و در اختیار گروه توحیدی صف قرار میگیرید.
وی افزود: این عزیزان را در حسینیه زیبا میبردیم و آقای رفیقدوست آدرسهایی از خانههای ویلایی که بتوان ماشینها را در آن مخفی کرد، میداد و این نیروها را به آنجا میبردیم و تا صبح آن خانهها در اختیار اینها بود. گروه های اصفهان و دیگر شهرها آمدند و چند شبانهروز این داستان ادامه داشت تا همه گروهها آموزش دیدند و با یکسری بحثهای تشکیلاتی و رفتارهای منضبط نسبت به سلسله مراتب در شرایط حساس آشنا شدند.
براتی با اشاره به اینکه حداقل بیش از 500نفر از شهرستان ها آمدند که همه سلاح داشتند و به اینها نظمی داده شد و دسته بندی شدند،تصریح کرد: به آنها گفتیم روزی که می آیید، یک بازوبند انتظامات میدهیم و کسانی که باید سلاح داشته باشند با سلاح و کسانی که نباید سلاح دستشان باشد، بدون سلاح باید در جاهایی قرار بگیرند.
وی با اشاره به علت اعتماد اطرافیان امام به گروه صف گفت: کم کم اعضای شورای انقلاب به توصیه مرحوم هاشمی رفسنجانی و یا حضرت آیتالله خامنهای اضافه میشدند که عمدتا از مبارزین قبل نهضت آزادی بودند و یا مرحوم طالقانی معرفی میکردند. چند ماه بعد انقلاب، شورای انقلاب کل اعضای هیات دولت موقت را در خود جاداده و همه در شورای انقلاب رای داشتند که البته این هم جای بحث دارد.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) با بیان اینکه آنجا مجاهدین خلق پیشنهاد دادند که ما آمادگی داریم از امام محافظت کنیم، تصریح کرد: مطرح میشود شهید مطهری میفرمایند که رای من از همین اول منفی هست، چون به هیچ عنوان نمیشود به اینها اعتماد کرد، همانطور که امام در نجف به اینها اعتماد نکرد. شهید مطهری گفت من هم اعتماد ندارم و در این سالها اینها را رصد و مطالعه کردهام و چرا به بچههای مبارز خودمان ندهیم؟
براتی ادامه داد: در نتیجه میفرمایند به بحث بگذاریم و همه نظرشان را بدهند و بعد که همه نظر می دهند خیلی اصرار میشود که اعتماد کنید و اینها را هم به کار بگیرید و حتی این پیشنهاد میشود که یک بخش از کار را به اینها و بخشی دیگر را به گروه توحیدی صف بدهید. در آنجا گروه توحیدی صف از طرف شهید مطهری و شهید عراقی مطرح میشود.
عضو گروه توحیدی صف با تاکید بر اینکه شهید عراقی آدمی بود که اصلا خود را نمیدید و به همین دلیل همه جا در خدمت بود، اظهار داشت: ایشان به جدّ اصرار میکنند که مطمئن باشید که بچهها میتوانند و امکانات و نیرو دارند. مطلب انتقال پیدا کرد و شهید بهشتی گفتند که باید ببینیم و بعد صحبت کنیم و بچهها اینجا بیایند و صحبت کنند.
وی با بیان اینکه گویا یک طرح را که ما 4هزار نیروی مسلح را برای حفاظت از امام میگذاریم، از طرف سازمان مجاهدین خلق به شورای انقلاب از طریق روابطی که داشتند ارسال می شود، اظهار داشت: شهید عراقی گفتند که شما هم طرحی بنویسید و ما هم اجمالی را تهیه کردیم و شهید بروجردی و آقای تحیّری به جلسه رفتند و طرح امنیتی را مطرح کردند و سوالات اعضای شورای انقلاب را پاسخ دادند.
براتی در تشریح طرح گروه صف برای حفاظت از امام گفت: هشت ماشین برای اسکورت امام پیشبینی شده بود که دسترسی نیروهای احتمالی رژیم را سخت کرده و به عنوان حلقه اول حفاظت از ماشین امام عمل کند.
وی افزود: حلقه دوم حفاظت در فرودگاه و در بهشت زهرا و یک تعداد کمی هم در دانشگاه نیرو پیش بینی کرده بودیم که سلاح علنی دستشان نبود و بعد برای مقری که امام مستقر می شوند تعدادی نیرو در نظر گرفته شد که 24ساعته حضور داشته باشند و شب ها اعضای اصلی صف حاضر باشند.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) با بیان اینکه عداد ما خیلی کمتر از 4هزار نفر بود، گفت: سازمان مجاهدین خلق عددی را مطرح کرده بود که کسی نتواند به آن عدد برسد و ما هم اصراری نداشتیم که به آن عدد برسیم چون نظر ما این بود که مردم خودشان بهترین محافظ هستند و حضور مردم هست که امنیت را برقرار میکند و رژیم از حضور مردم نگران است وگرنه اگر در کنار حضور افراد شبه نظامی مردم نباشند، نمی تواند موثر باشد.
براتی ادامه داد: در شورای انقلاب اصرار بر این بود که امام مستقیم از فرودگاه تا دانشگاه تهران بیایند تا متحصنینی که آنجا هستند همراه مرحوم طالقاتی از امام استقبال کنند و امام در آنجا بگویند که به تحصن پایان دهید و بیایید به سمت مزار شهدا برویم. این طراحی شده بود و به امام ابلاغ کردند.
وی با اشاره به شایعه ترور امام(ره) در روزهای منتهی به بازگشت ایشان به ایران گفت: این بحثها دائما در محافل مختلف سیاسی و مردمی مطرح بود و حتی بعضی از شخصیتهای سیاسی میگفتند که شما نمیدانید و ساواک خیلی پیچیده است و فرودگاه زیرگذرهایی دارد که جیپ درونش حرکت می کند و ممکن است با یک نیروی مخصوص امام را بردارند و ببرند و شما با یک سلاح معمولی کاری نمی توانید بکنید.
براتی افزود: تهدیدها و نگرانیها زیاد بود و مقداری هم این پیچیدگیها را خود بچههای مجاهدین خلق پخش می کردند تا اگر بعدا خدای نکرده اتفاقی افتاد، بگویند ما این پیشبینی را داشتیم و اینها کننده این کار نبودند؛ ولی ما آنچه را که به عقلمان می رسید بررسی و پیشبینی کردیم.
وی بابیان اینکه از ورودی ترمینال یک فرودگاه راهروهایی بود که تاسیسات فرودگاه در آنجا قرار داشت و میتوانست جیپ هم درونش حرکت کند ولی ما چیز واقعی ندیدیم،گفت: ولی به دلیل این شایعات و احتمالات، سر تقاطعهای این راهروها یک یا دونفر از دوستان را آنجا قرار دادیم.
عضو کمیته استقبال از امام خمینی(ره) با بیان اینکه چاپ بازوبندها خیلی سریع در مدرسه رفاه انجام شد، اظهار داشت: چاپخانههایی هم بودند که همکاری داشتند و میگفتند هر کاری دارید ما انجام دهیم.
براتی در پاسخ به سوالی درمورد حضور افراد نیروی هوایی کنار امام و مخاطرات احتمالی آن، بیان داشت: بچههای نیروی هوایی از پایگاه یکم شکاری یک گروه استقبال درست کرده بودند و به کمیته اسقبال آمده و گفته بودند ما در خدمت هستیم، حتی اگر فردایش اعدام بشویم.
وی افزود: گفتیم اینها فقط در باند حضور داشته باشند و بعد آنجا با آنها صحبت شد و به آنها بازوبندهایی داده شد که آنها را بشناسیم و کارتهایی به مسئولینشان داده شد. در نتیجه تقریبا افراد چک شده بودند و خود نیروی هوایی اینها را میشناختند و میدانستند از خودشان هست یا امروز لباس پوشیده و آمده است و به آنها توصیه شده بود که چک کنید که فرد ناشناسی در بینتان نباشد.
وی افزود: وقتی که ماشین نیروی هوایی جلوی پای هواپیما آمد تا امام را به ترمینال بیاورد، آنجا بحث شد و گفتیم قرار نبود ماشین بیاورید و قرار نبود امام پیاده شوند و قرار بود شما حفاظت باند و دور هواپیما را برعهده داشته باشید. گفتند افتخار این کار را به ما بدهید و در حالی که ما ماشین «بلیزر» را آورده بودیم که آقای رفیقدوست رانندهاش بود، آقای عراقی دستور داد که بلیزر در جای خود بایستد و به اجازه داده شد که به بنز سوار شوند.
عضو کمیته استقبال از امام خمینی(ره) با اشاره به علت تاخیر امام در پیاده شدن از هواپیما گفت: امام مدیریت می کند که چه کسانی در هواپیما بمانند که پشت سر امام پیاده شوند چون همه میخواستند پشت سر امام پیاده شوند. امام فرمود همه پیاده شوند و بعد برخی به التماس افتادند و امام فرمود فقط احمد آقا. ولی باز چند نفری مثل مرحوم لاهوتی و شهید مطهری که پایین میآمدند دوباره به بالا برمیگشتند. این توقف کوتاه نبود و خیلی طولانی هست، چون امام اصرار میکنند که هیچکس نباید در هواپیما بماند و همه پایین بروند و من خودم پایین میآیم.
وی افزود: بعد که هواپیما خالی شد، باز امام برمیخیزند که بیایند که ما باز یک توقف میبینیم تا بحثمان با نیروی هوایی حل میشود و شهید مهدی عراقی خیلی سریع تصمیم گرفت که من مسئولیت قبول میکنم و بگذارید بنز نیروی هوایی با امام به سالن فرودگاه بیاید.
براتی با بیان اینکه امام در ترمینال یک پیاده شدند، اظهار داشت: از اینجا به بعد است که جمعیت خودیها از روحانیت و کمیته استقبال و مرحوم خلخالی و خیلی دوستان دیگر فشار می آورند و همه میخواهند بگویند که من باید امام را حفظ کنم.
براتی در پاسخ به سوالی درمورد نحوه انتخاب حلقه اطرافیان امام(ره) در روز 12بهمن57 اظهار داشت: اینها مشخص شده بود و دو نفر از برادران خودمان در لباس روحانیت مسلح ایستاده بودند و قرار بود دو طرف امام بایستند و تعدادی محدود با امام حرکت کنند و امام وارد ترمینال یک بشوند و آنجا هم جاهای همه استقبالکنندگان معلوم شده بود.
وی افزود: قسمت پشت ترمینال و راهروی پشت کنترل با حضور یکسری شخصیت های مختلف که از کمیته استقبال آمده بودند، به هم خورد و دور امام را حلقه زدند و همه میخواستند به امام بچسبند و امام را بغل کنند و من سعی میکردم با دستانم فشار بدهم و امام را جدا کنم.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) با اشاره به تلاش برخی شخصیت ها برای نزدیم شدن به امام تصریح کرد: مرحوم خلخالی گفت «من به هیچکس اعتماد ندارم» و من گفتم «شما به امام فشار میدهی و من دارم حفاظت میکنم، شما فاصله بگیر» و مقداری با من تند شد و گفت «به هیچکس اعتماد ندارم و اگر حفاظت هستید برای خودتان هستید و من باید از امام حفاظت کنم».
براتی با بیان اینکه مرحوم پسندیده(برادر بزرگ امام) از قبل در اتاقی پشت ترمینال یک نشسته بود و من را خواست و گفت «اگر میشود چند دقیقه آقاروح الله را اینجا بیاورید تا من ایشان را ببینم و یک صحبت خصوصی بکنم بعد ببرید»، گفت: در این فاصله که امام را مشایعت میکردم، دهانم را به گوش امام نزدیک کردم و گفتم که «آقای پسندیده منتظر دیدار خصوصی با شما هستند چه صلاح میدانید»؟ امام را مشایعت کردیم و ایشان در آن اتاق رفتند و من در را بستم و ایستادم و آنجا آقای خلخالی خیلی به من حتی با دست ضربه میزد و من گفتم «من مخلص شما هستم ولی اجازه نمیدهم کسی به داخل برود چون امام با اخویشان جلسه خصوصی دارند».
وی با اشاره به اینکه یکجا دیدم سر و صدای زیادی می آید، در حالی که قرآن تمام شده بود و سرود میخواندند،گفت: رفتم گفتم چه صدایی هست؟ گفتند یک نفر هست که میگوید « من ابوالحسن بنیصدر، مشاور ویژه امام هستم و کسی حق ندارد من را اینجا نگه دارد و من باید پایین بیایم و کنار امام باشم». گفتم «آقای بنیصدر، من شما را می شناسم و نمیخواهد خودت را معرفی کنی ولی همه افرادی که با امام آمدهاند، هرکدام برای خودشان رجل هستند و چند دقیقه تحمل کنید تا مراسم تمام شود و خواهش میکنم بروید» و بنیصدر گفت «شما افراد خودتان را اینجا چیدهاید» و من گفتم «ما تشریفات دور امام نیستیم و از اعضای کمیته استقبال هستیم».
براتی در پاسخ به این سوال که آیا از سازمان مجاهدین خلق هم برای استقبال از امام به فرودگاه آمده بودند، تصریح کرد: ما خبر داشتیم که از سازمان 8کارت گرفته اند و 8نفر آمده بودند و تقریبا اعضای مرکزی بعلاوه آقای شیخ جلال گنجی آمده بودند و مسعود رجوی، موسی خیابانی، زرکش و... هم بودند. در تقسیم نقشه ترمینال یک دوستانی که در کمیته استقبال تقسیم بندی کرده بودند، درست بعد از علامه نوری، جایگاهی تقریبا نزدیک به جایگاه امام ایستاده بودند. من یکی از دوستان را مامور کردم که این 8نفر را کاملا کنترل کنند که چگونه برخورد می کنند.
وی در پاسخ به اینکه آیا پیشبینی میکردید این 8نفر کاری در فرودگاه بکنند؟ تصریح کرد: کار نظامی نه، ولی اعتماد نداشتیم و نگران بودیم که ممکن است حرکتی با عنوان اینکه ما عاشق امام هستیم انجام دهند و نظم را به هم بزنند. چون میدانستیم که چون پیشنهاد اینها در شورای انقلاب رد شده، ممکن است هر لحظه کاری بکنند که بگویند گروهی که برای امنیت انتخاب شده ناتوان هستند.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) در پاسخ به این سوال که ماشین بلیزری که برای انتقال امام به بهشت زهرا انتخاب شده بود آیا ضدگلوله بود و اینکه چگونه این ماشین انتخاب شده بود، گفت: در بحثهایی که میشد که امام در چه ماشینی قرار بگیرند، شهید عراقی گفت که یک بلیزر هم پیشنهاد شده و مالکش آورده که اگر میخواهید، این را ضد گلوله کنید. آن موقع جزو کارهای مقدماتی بود که هنوز تاریخ مشخصی برای آمدن امام معلوم نشده بود. معلوم شد مرحوم «حاج علی مجمعالصنایع» که نمایندگی انحصاری جیپ و شورلت در ایران بود، پیشنهاد داده که آماده هستم اگر چیز دیگری لازم است تهیه کنم. ماشینهایی که پیشنهاد شده بود بیشتر شورلت و بنز و همه سواری بود و ما امتیاز شاسی بلند بودن بلیزر را برای اشراف بهتر داشتیم.
وی با بیان اینکه جمعیت از بین طنابهای زردی که در خیابان کشیده شده و گلهایی که روی صفحه آسفالت خطکشی شده عبور کردند، گفت: مردم تا جلوی دانشگاه تهران کشیده بودند که ماشین امام از وسطش بیاید و دو طرفش هم ماشینهای حفاظت ماشین بیایند. بلیزر را انتخاب کردیم و برای ضدگلوله کردن به شیشه قزوین رفتیم. آنجا رفته و گفته بودند ضدگلوله استاندارد برای این ماشین نداریم و نمیتوانیم در این فرصت انجام دهیم و بحث شد و نهایتا به این جمعبندی رسیدیم که یک شیشه ضدگلوله پشت سر راننده بگذاریم تا کاملا دهانه را بگیرد و امام در عقب بنشیند تا از روبرو اگر سوء قصدی شد، امام در امان باشد. نهایتا این کار انجام شد و بلیزر ضد گلوله نبود.
براتی در تشریح علت نرفتن امام به دانشگاه در بدو ورود به تهران اظهار داشت: وقتی امام از ترمینال بیرون آمد، گفتیم در را ببندید تا مردمی که در سالن بودند بمانند و ما امام را سوار کنیم و به خیابان برویم و وقتی رفتیم در باز شود. به محض اینکه از پشت ترمینال یک از فرودگاه خارج شدیم، پیچی که به سمت میدان آزادی میپیچد، قوس تندی داشت و آنجا یکدفعه با یسلی از مردم مواجه شدیم و این جمعیت به ماشین خورد و ماشین را از جا کَند. همانجا فهمیدم تمام طراحیها و برنامهریزیها با این سیل جمعیت به هم خورد، ولی خوشحال بودم که با این سیل جمعیت دشمن هم نمی تواند کاری کند.
وی افزود: از آنجا به بعد آقای رفیقدوست که راننده بلیزر هست میلیمتری جلو می آید تا مردم را زیر نکند و مردم هم دائما می خواهند روی بلیزر بیایند. وقتی این مسیر را به سمت میدان آزادی آمدیم روی ماشین امام و ماشینهای پشت سر پر از جمعیت شده است و نمیتوان تشخیص داد جمعیت چیست و دیگر کنترل از دست همه در رفت.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) با اشاره به سوار شدن امام به خودروی بلیزر اظهار داشت: من درب ماشین را باز کردم و گفتم بفرمایید و اجازه می دهید کمک کنم؟ فرمودند نه؛لازم نیست. امام نشست و خودش را به سمت آن طرف کشید که ما خواهش کردیم احمدآقا بغل امام بنشینند. احمد اقا سوار شد و قرار بود اقای عراقی صندلی جلو بنشیند. تا احمد آقا نشست امام با یک نگاه تندی گفتند این چیست؟ گفتم این شیشه محافظ است. گفتند برای چیست؟ گفتم برای اینکه اگر خدای نکرده سوءقصدی شود از این رد نمیشود و امام فرمودند لازم نیست، احمد برو پایین. احمدآقا پایین آمد و امام پیاده شدند.
وی افزود: آنهایی که امام را نمی شناسند می گویند برای امام تصمیم میگرفتند. امام در لحظه ای که خبرهترین آدم ها نمی توانستند تصمیم بگیرند، تصمیم میگرفت؛ همانطور که هواپیما را کنترل کرد و گفت همه پایین بروند تا من بیایم. حتی امام این احتمال را داده بود که ممکن است بخواهند با هلیبرن من را بدزدند و به همین خاطر هواپیمای فرانسوی خالی باشد تا دیگران صدمه نبینند. بعدا این بحثها را احمدآقا در مدرسه علوی کردم.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) ادامه داد: امام از ماشین بلیزر پایین آمد و کسی جرات نداشت حرف دیگری بزند. هرچه خواهش کردم،شهید عراقی گفت با امام نمیشود بحث کرد. امام را پایین آوردم و حاج مهدی در جلو را برایشان باز کرد و ایشان بدون هیچ حفاظی و پشت شیشه معمولی در جلو نشستند و گفتند میخواهم مردم را ببینم. بعد احمدآقا به پشت رفتند و حاج مهدی(عراقی) هم نمیدانم سوار شد یا نشد و ماشین حرکت کرد.
براتی با بیان اینکه به کمیته استقبال رفتیم تا با یکی از بزرگان صحبت کنیم، گفت: به مدرسه رفاه آمدم و دیدم شهید بهشتی آنجا قدم میزند. کنار ایشان راه رفتم و گفتم مسئولیت ما این بود. شهید بهشتی گفت چه خبر؟ و من گفتم ماشین امام در جمعیت گم شد و من نمیدانم الان چه وضعیتی پیش بیاید و الان چه کار کنیم و آیا از مسیرهای بیرون شهر به بهشت زهرا برویم؟ گفتند «آنجا هم همین است و دست شما به امام نمیرسد و بروید دعا کنید». ایشان گفتند که «امام به سلامتی تشریف میآوردند و نگران نباشید».
وی افزود: شب شهید بروجردی آمد و گفت امام گم شده و یک سری تیم بیرون بروند. ساعت 9 حکومت نظامی بود ولی گفتیم میرویم و میگردیم. شروع به گشتن کردیم و دیدیم ممکن است پیگیریهای ما به اسم و مشخصات برای امام ناامنی ایجاد کند و مقداری تهران را گشتیم و آثاری پیدا نکردیم و برگشتیم. از همان شب اول روی پشت بام مدرسه علوی از ساختمانهای مقابل ولی نسبتا دوردست یکسری تیربار روی فضای علوی کار میکرد که نمیدانیم چه کسی این کار را میکرد. قرار شد تیمهایی بررسی کنند تا ببینند در این ساختمانهای بلندتر چه تیپ افرادی هستند.
براتی ادامه داد: شب اطلاع دادند که امام به مدرسه رفاه آمدند و امام شب اول در طبقه دوم مدرسه رفاه در یک کلاس ماندند و بعد سحر امام که نماز خواندند به ساختمانی که جنب مدرسه علوی بود منتقل شدند.
براتی با اشاره به ماجرای تیربار مشرف به مدرسه علوی گفت: وقتی به آسمان نگاه می کردیم،گلولههایی به صورت سرخ از بالای سر ما رد میشد. روز سوم یا چهارم اهالی محل یکی از کوچههای خیابان17شهریور گفته بودند که افراد مشکوکی اینجا رفتو آمد دارند. وقتی بچه ها به آنجا می روند تا ساختمان را ببندند صاحبخانه می گوید که اینها می گفتند از شهرستان مهمان داریم و برای امام آمدهاند ولی از دیشب رفتهاند و جایشان را عوض کردهاند. معلوم شد که یک امکانات نظامی که یا تیربار یا مسلسل بود، به آن ساختمان برده بودند و از طبقه پنجم شلیک میکردند ولی نتوانستیم بفهمیم دقیقا چه کسانی هستند ولی تحلیل برخی دوستان این بود که ساواکی ها میخواهند فضا را ناامن کنند.
عضو کمیته استقبال از امام(ره) درمورد فضای حفاظت امام در مدرسه علوی اظهار داشت: مردم که میآمدند، تذکراتی که امام قبلا داده بود این بود که به هیچ عنوان در گشتن مردم و کنترل آنها سختگیری نکنید و با اشراف از دور و بالای ساختمان کنترل کنید.
وی افزود: برنامه ما این بود که بگردیم و اگر به افراد خاصی مشکوک شدیم آنها را دقیقا بگردی ولی از روز سوم اصلا گشتنی در کار نبود و فقط بچههایی که کارشان نظارت بود که کسی شیء مشکوکی وارد نکند، دو طرف میایستادند و نگاه میکردند.