دوبینی فرشته عدالت
این گزارش به محکومیت یک افسر سابق پلیس مخفی آلمان شرقی (اشتازی) به جرم قتل یک مرد لهستانیدر مرز برلین اشاره دارد. دادستان آلمان، متهم، مارتین نومان، را به دلیل قتل مردی به نام چسلاو کوکوسزکا در سال ۱۹۷۴ تحت تعقیب قرار داده است.
ماجرا از این قرار بود که در تاریخ ۲۹ مارس ۱۹۷۴، کوکوسزکا، شهروند لهستانی، تلاش کرد از مرز شرقی به سمت برلین غربی عبور کند. او به اشتباه تصور میکرد که اجازه عبور دارد و به همین دلیل به منطقه کنترلشده نزدیک شد. در آن لحظه، نومان به او شلیک کرد و او را به قتل رساند. پس از این حادثه، مقامات اشتازی جسد کوکوسزکا را سوزاندند و خاکسترش را بدون هیچگونه توضیحی درباره چگونگی مرگ، برای خانوادهاش ارسال کردند. آن زمان، دولت آلمان شرقی علت مرگ او را پنهان کرد. اکنون، ۵۰ سال بعد، دادگاهی در آلمان بر اساس تحقیقات مورخی به نام فیلیپگایچزاک، رأی به محکومیت نومان به دو سال حبس داده است.
در نگاه اول، این حکم بهعنوان پیروزی عدالت به نظر میرسد. عدالت، امری مقدس است که با گذر زمان فراموش نمیشود و جنایات گذشته نباید در هالهای از سکوت و فراموشی ناپدید شوند. دیر یا زود، مجرمان به دست عدالت سپرده خواهند شد، حتی اگر این مسیر ۵۰ سال طول بکشد. اما همین رویکرد تحسینبرانگیز، وقتی در کنار سکوت غرب در قبال جنایات رژیم صهیونیستی قرار میگیرد، رنگ میبازد و دوگانگی آشکار سیاستهای حقوق بشری غرب را برملا میسازد.
در حالی که دادستان آلمان برای جنایتی که نیم قرن پیش در خاک این کشور رخ داده، کیفرخواست صادر میکند و مجرم را به محاکمه میکشاند،غرب در مقابل بمباران بیمارستانها، کشتار زنان و کودکان، تخریب خانهها و جلوگیری از رسیدن کمکهای انسانی به مردم فلسطین و غزه، تقریباً هیچ واکنشی نشان نمیدهد. گویی در اینجا، فرشته عدالت چشمبند بر چشمان خود دارد و از دیدن این فجایع خودداری میکند. هر از گاهی، دولتهای غربی برای نشان دادن بیطرفی ظاهری خود، از هر دو طرف درگیری میخواهند که از نقض حقوق بشردوستانه خودداری کنند. اما آنچه که هرگز قطع نمیشود، حمایتهای سیاسی و نظامی آنها از رژیم اسرائیل است.
این دوگانگی چه معنایی دارد؟ دولتهای غربی سالهاست که روایتی را ساخته و پرداختهاند که آنها را پیشگامان حقوق بشر و پاسداران ارزشهای دموکراتیک جهان معرفی میکند. در این روایت، غرب بهعنوان الگویی برای دفاع از حقوق بشر به دیگران معرفی میشود و دیگران موظفاند به آن تأسی کنند. اما اکنون، این روایت با سکوت غرب در برابر فجایع انسانی در فلسطین و لبنان، در حال بیاعتبار شدن است. چگونه ممکن است قهرمانان داستان حقوق بشر در برابر جنایات واضحی چون کشتار زنان و کودکان بیگناه سکوت اختیار کنند؟
برای حفظ این تصویر، دولتهای غربی نمیتوانند به نقض حقوق بشر توسط اسرائیل اعتراض کنند. پس چه میکنند؟ به تاریخ بازمیگردند. با کمک یک مورخ، به دنبال جنایتی میگردند که ۵۰ سال پیش توسط یک افسر اشتازی انجام شده است و او را به چنگال عدالت میسپارند، تا به جهان نشان دهند که همچنان به اجرای عدالت پایبندند. این گونه اجرای عدالت دو حالت ندارد یا بازی ظاهریبه این امید است که همه باور کنند عزم غرب در حمایت از حقوق بشر همچنان راسخ است یا تلاشی از سر عذاب وجدان است؟.
ولی آیا ما این تلاش نمایشی، را باید باور کنیم؟