راستی آزمایی عشق یک دختر!/ پسرجوان: به او گفتم دارم خودکشی می کنم تا ببینم چقدر دوستم دارد
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه همشهری، بامداد دیروز دختری 27ساله سراسیمه و مضطرب قدم در اداره پلیس گذاشت و برای نجات پسری جوان درخواست کمک کرد.
وی گفت: چند روز پیش به خواستگارم وحید جواب رد دادم و به او گفتم که قصد ازدواج با وی را ندارم. پس از آن هرچه زنگ زد جوابش را ندادم تا اینکه ساعتی قبل پیامکی از او به دستم رسید. وحید نوشته بود که اگر به او جواب مثبت ندهم خودش را میکشد. دقایقی بعد فیلمی در یکی از شبکههای اجتماعی برایم فرستاد که با دیدن آن وحشت کردم. او یک مشت قرص را در آب حل کرده و اقدام به نوشیدن آن کرده و همزمان از من خداحافظی کرد. با دیدن این فیلم ترسیدم و چندین بار به او زنگ زدم اما تماس هایم بیجواب ماندند. او تنها زندگی میکند و احتمال میدهم تصمیمش را عملی کرده و دست بهخودکشی زده است. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای نجات جانش از پلیس کمک بخواهم.
پس از اظهارات دختر جوان، مأمور پلیس راهی خانه پسر جوان شدند اما هر چه زنگ زدند جوابی نگرفتند. در ادامه از آتشنشانی کمک خواسته شد و آنها راهی محل زندگی پسر جوان که طبقه سوم ساختمانی در مرکز پایتخت بود شدند.
بررسی دوربین مداربسته ساختمان نشان میداد که پسر جوان ساعتی قبل وارد خانهاش شده و دیگر از ساختمان بیرون نرفته است. در این شرایط بود که آتشنشانان با دستور بازپرس دادسرای جنایی تهران در خانه را شکستند و وارد آنجا شدند. آنها پس از جستوجو در خانه درحالی با پسر جوان مواجه شدند که روی تخت اتاقش خواب بود. او سراسیمه از خواب پرید و با دیدن پلیس و آتشنشانان لبخند زد. این یعنی تمام سناریوی وی دروغ بوده و آتشنشانان و تیم جنایی را به دردسر انداخته بود.
وی گفت: 3سال قبل با شیما(دختر جوان) آشنا و از همان زمان دلباخته او شدم. مدتی قبل از او خواستگاری کردم اما در اوج ناباوری وی جواب منفی داد و گفت حاضر نیست با من ازدواج کند. وقتی دیدم تلاشم برای ازدواج با شیما بیفایده است تصمیم گرفتم فیلم بازی کنم تا ببینم اصلا به من علاقه دارد یا نه. فیلمی تهیه کردم که در آن وانمود کردم دست بهخودکشی زدهام. پس از آن وقتی شیما به من زنگ زد جوابش را ندادم. حتی وقتی به مقابل خانهام آمد در را باز نکردم. با خود گفتم اگر به تکاپو بیفتدو هر طور شده وارد خانهام شود یعنی عاشق من است. پس از آن یک قرص خواب خوردم و خوابیدم تا اینکه وقتی بیدار شدم پلیس و آتشنشانان بالای سرم بودند.
با مشخص شدن حقایق عجیب این ماجرا، پرونده نیز مختومه شد.