تهدید ترامپ و قیمت مسکن در ایران
چند احتمال مطرح است. اول اینکه ترامپ موفق شود اروپا را متقاعد کند که از توافق برجام خارج شود. این بدترین گزینه است و داراى کمترین احتمال، حتى نزدیک به صفر. دوم ترامپ ممکن است تصمیم بگیرد که تنها از برجام خارج شود. یعنى اروپا همچنان با ایران تفاهم خود را ادامه دهد و آمریکا با خروج از تفاهم دست به تحریمهاى جدید علیه ایران بزند. این گزینه احتمال بیشترى نسبت به گزینه اول دارد ولى به نظرم باز احتمال زیادى ندارد. گزینه سوم تفاهم جدید و تغییرات محدود در تفاهم برجام است که ممکن است با موافقت ایران و کشورهاى اروپایى همراه باشد. در این صورت برجام با تغییراتى ادامه خواهد داشت که در این صورت محتواى برجام تغییر نخواهد کرد ولى شرایط خروج ایران از برجام تغییر میکند. این گزینه احتمالش از گزینه اول و دوم بیشتر است.
گزینه چهارم این است که ترامپ کار خاصى نتواند انجام دهد. معمولا سیاستمدارانى که کهنهکارند هیچ موقع نیتهاى خودشان را به سادگى اعلام نمیکنند و وقتى یک سیاستمدار حرکت خود را اعلام میکند معنایش این است نمیخواهد کارى بکند. از این گونه حرفهاى ترامپ در گذشته نه چندان طولانى زیاد است. ابتدا در بازارهاى جهانى از هزینه یک هزار میلیاردى در اقتصاد آمریکا صحبت کرد که حتى یک دلارش هم تا حالا هزینه نشده است. دوم علیه ژانتیلن، رئیس فدرال رزرو آمریکا، شروع به تبلیغات و اعلام کرد که کاملا مخالف سیاستهاى پولى است و از سیاستهاى افزایش نرخ بهره به شدت انتقاد کرد و بعد از یکى، دو ماه بحث را متوقف و دیگر هیچ نگفت. بعد رفت سراغ دیوار مکزیک و چند بار با تهدید بحث دیوار را مطرح کرد و مدتى است از آن هم حرفى نمیزند. چند روز پیش نیز کره شمالى را تهدید کرد و دیروز کار به جایى رسید که رئیس حکومت کره شمالى از الفاظ توهینآمیزى درباره ترامپ استفاده کرد و او هیچ نگفت. هفته پیش هم اعلام کرده بود که درباره کره شمالى هفته آینده حرف خواهد زد و در پایان هفته مورد نظرش باز چیزى نگفت. به نظر میرسد که ترامپ بیشتر با توپ و تشر میخواهد کار خود را جلو ببرد و البته با حساس جلوه دادن تهدیدات داخلى و خارجى به خوبى توانسته است موج مثبتى در اقتصاد آمریکا ایجاد کند.
نمونهاش بالا رفتن شاخص S&P در آمریکا است که مرز روانى و تاریخى ٢٥٠٠ را پشت سرگذاشت. یعنى جامعه سرمایهگذارى آمریکا که از افراد بسیار محاسبهگر و باهوش تشکیل شده، نظرش در مورد آینده اقتصاد آمریکا مثبت است. اینکه نتیجه مانورهاى ترامپ نامشخص است بحثى نیست، ولى از الان باید بدانیم که اگر مانعى بر پیادهسازى و اجراى برجام ایجاد کرد و تحریمهاى دیگرى بر ایران اعمال کرد، اقتصاد ایران به کدام جهت حرکت خواهد کرد و متغیرهاى اقتصادى چگونه خواهند شد. من بحث را با احتمال دوم جلو میبرم و وضعیت متغیرهاى اقتصادى را در این چارچوب مورد بررسى قرار خواهم داد. در هر حال به نظر میرسد که ترامپ از ایران نمیگذرد و به هر شکل شده در تلاش است تا براى ایران مانعتراشى کند. اقداماتى که به نظر میرسد ترامپ قصد دارد به برجام اضافه کند ضمانت گرفتن از ایران است که در آینده دور ایران قادر نباشد هیچ اقدام هستهاى یا فعالیت تولیدى در این زمینه داشته باشد. گذشته از آن براى دولت ترامپ بسیار مهم است که نقش دولت جمهورى اسلامى ایران در منطقه کاهش یابد. گذشته از اینها فکر میکنم براى ترامپ بسیار مهم باشد که حق بازرسی از صنایع نظامى را داشته باشد و این همان خط قرمز جمهورى اسلامى ایران است و از قبل هم موضع ایران مشخص بوده است که تحت هیچ عنوان اجازه بازدید از مراکز نظامى را نخواهد داد. حداقل به نظر میرسد که این از مسائلى است که ترامپ اصرار دارد به توافق برجام اضافه کند. بدیهى است که ایران به سختى با این خواستهها مخالفت میکند و همین مساله یکبار دیگر رابطه ایران و آمریکا را وارد دور جدیدى از خصومت و تضاد خواهد کرد و پیشبینى مىشود که این شرایط طولانى خواهد شد.
همیشه شرایط شدت گرفتن تحریمها همراه است با اختلال در بازار نفت و نوسان در قیمت دلار. هم به جهت سیاسى و هم به جهت اقتصادى قیمت دلار حساس مىشود و اگر شرایط براى ورود دلار و تزریق آن به تولید و مخصوصا به بازار ارز مشکل شود، التهاب بازار ارزى زیاد مىشود و ممکن است بانک مرکزى را شدیدا درگیر تنظیم قیمت ارز در بازار کند که میزان قدرت بانک مرکزى در مدیریت ارزى هم خیلى زیاد به میزان دسترسى این بانک به ارزهاى حاصل از صادرات نفت بستگی دارد. همه اینها محتمل است و میزان این التهاب بستگى به فشار آمریکا دارد. همان طور که گفته شد احتمال این مسائل کم است ولى اگر تحریمهاى جدى بینالمللى علیه ایران وضع شود التهاب در بازار ارز اجتنابناپذیر است. این مساله از آن جهت مهم است که حرکت در بازار ارز حرکت در بازار پول را ایجاد میکند و اگر این التهابات زیاد شود ممکن است به راحتى التهاب ارزى به بازار پول منتقل شود و دیگر سود سپردهها خیلى براى سپردهگذاران جذاب نباشد. در این صورت تمایل زیادى بین مردم و شرکتها به وجود مىآید که پول خود را از بانکها بیرون بیاورند یا موجودى خود را کاهش دهند.
در این شرایط مردم باید تصمیم خود را بگیرند که وجوه خارج شده خود را کجا ببرند. در این گونه مواقع دو علت براى سرمایهگذارى است. عدهاى با سرمایهگذارى میخواهند ارزش پول خود را حفظ کنند و عدهاى هم به دنبال استفاده از فرصت میخواهند ارزش ثروت خود را بیشتر کنند. ولى نکته جالب توجه این است که هر دو گروه داراى رفتار به نسبت مشابهى هستند. همه به دنبال بازارهاى جذاب از نظر سودآورى هستند. بنابراین اینجا سوال مهمى که مطرح مىشود این است که آن بازار جذاب کدام بازار است؟ بازار ارز، بازار طلا، بازار اوراق بدهى، مسکن یا بازار دیگرى. میتوان تا حد قابل توجهى جهت حرکت بازار را در این شرایط تشخیص داد. براى اینکه بازار هدف سرمایهگذاران را مشخص کنیم لازم است یک فرض داشته باشیم. فرض این است که حجم پولهاى آزاد شده از شبکه بانکى چقدر خواهد بود. پاسخ به این سوال هم بستگى به این دارد که التهاب در بازارهاى ارزى چقدر است. اگر این التهاب زیاد باشد حجم بالاترى از سپردهها خارج و بنابراین پولهایى که به دنبال بازار جذاب هستند بیشتر خواهند شد. حجم این نقدینگى جهتدار بسیار مهم است. دلیل آن این است که وقتى حجم نقدینگى منتظر کم باشد بازار ارز و بازار طلا، که هر دو از نظر حجم بازارهاى کوچکى هستند، جذابیت بیشترى دارند و بنابراین این بازارها بنا بر قدرت جذب بالاتر، نقدینگى را به سمت خود میکشند. دلیل جذابیت این دو بازار هم به خاطر شرایط تحریم احتمالى است.
همان طور که گفته شد این شرایط تحریم التهاب را در بازار ارز بالا مىبرد و در پى خود نوسان را در بازار ارز بیشتر مىکند و همین جذابیت بالایى براى سرمایهگذارى ایجاد مىکند. چون بازار طلا وابسته به بازار ارز است، بازار طلا نیز نوسان میکند و قیمت طلا بالا مىرود، بنابراین جهت نقدینگى آزادشده مشخص میشود. اما این در شرایطى است که حجم نقدینگى آزاد شده کم باشد. حالت دیگر زمانى است که نقدینگى آزاد شده بالا باشد. این شرایط زمانى به وجود مىآید که التهاب شدیدى به بازار ارز و طلا منتقل شود. طبیعى است که این دو کالا در این شرایط تحت کنترل قرار میگیرند و مقررات ویژهاى بر آنها حاکم مىشود. همان طور که هماکنون هم تا حدودى همین طور است. در این شرایط چون ثبات از نظر مردم کم مىشود جاذبه براى ورود نقدینگى به بازار بدهى کم است. در ضمن بازار هم کوچک است. در این میان تنها بازارى که باقى مىماند بازار مسکن است. وقتى در یک بازار جاذبهاى وجود نداشته باشد و در ضمن تنها بازار براى سرمایهگذارى باشد، همان بازار انتخاب مردم خواهد بود. یعنى در این شرایط مردم بیشتر به سمت سرمایهگذارى در بخش مسکن میروند. البته درست است که بخش مسکن در رکود است ولى دو عامل مهم براى تحریک مسکن در این شرایط وجود دارد. اول اینکه اخیرا هم قیمت مسکن در حال بالا رفتن است و حتى ماههاى معدودى از نرخ تورم هم بالاتر رفته است و همزمان در ماههاى مشخصى حجم معاملات مسکن به شدت بالا رفته است و دوم شرایطى است که نرخ ارز چه رسمى و چه در بازار آزاد بالا برود و وقتى بالا رفتن قیمت دلار قابل توجه باشد همیشه در این گونه موارد بخش مسکن تحریک مىشود. این مساله چندین بار تا به حال در اقتصاد ایران اتفاق افتاده است و به نوعى میتوان نرخ ارز گران را محرک بالا رفتن قیمت مسکن تلقى کرد. این دو شرایط بخش مسکن را با رونق همراه نمىکند ولى محرکهاى قوى براى جهتگیرى نقدینگى بزرگند. در این شرایط قیمت مسکن بالا مىرود ولى محرک آن فشار هزینه است، نه فشار تقاضا. به همین دلیل افزایش قیمت مسکن جهشى نخواهد بود و به تدریج بالا مىرود. ولى مشخص نیست که حتى در این شرایط قیمت مسکن بتواند از نرخ تورم عبور کند یا نه.
بنابراین بازارهاى هدف در شرایطى که التهاب در بازار ارز محدود باشد بازار ارز و طلا خواهد بود و در شرایطى که این التهاب بالا باشد به جز دو بازار فوق بازار مسکن نیز در سبد سرمایهگذاران قرار خواهد گرفت.
مرتضی ایمانی راد