ترامپ و سیاست خارجی ایران
انتخاب دیروز دونالد ترامپ بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهوری ایالاتمتحده، جهان را دچار بهت و حیرت کرد؛ از بازارهای جهانی گرفته تا مقامات سیاسی کشورهای مهم اروپایی و غیراروپایی که با چهرهای غمگین و «شوک زده» اعلام کردند که «ناچارند» نتیجه انتخابات آمریکا را بپذیرند.در داخل هم بسیاری از انتخاب ترامپ متعجبند و انتخاب این «تاجر» مجرب، اما سیاستمدار «بیتجربه» و «تازهکار» آنان را دچار وحشت کردهاست. اگرچه تا زمانی که ترامپ تیم سیاستخارجی، دفاعی و امنیتی خود را تعیین نکرده، نمیتوان تحلیل دقیقی از چشمانداز دیپلماسی او ترسیم کرد، اما اطلاعات و شواهد موجود و مقایسه سیاستهای او با هیلاری کلینتون «کهنهکار» شاید ما را به این نتیجه برساند که کار ایران با ترامپ آسانتر خواهد بود. برای این تحلیل بررسی کارنامه سیاست خارجی هیلاری کلینتون و رویکرد لابیهای قدرت در آمریکا به او و مقایسه آن با دونالد ترامپ، شاید ما را راحتتر به نتیجه برساند.
1- قدرت اجماعسازی: هیلاری کلینتون، بهعنوان وزیر امور خارجه ایالاتمتحده (2009 تا 2013)، نقشی بسیار پررنگ در تصویب تحریمها علیه ایران ایفا کرد؛ تحریمهایی که شدیدترین تحریمها علیه یک کشور در طول تاریخ به شمار میرفت. در شرایطی که بسیاری در ایران احتمال وضع این تحریمهای سنگین را نمیدادند، هیلاری که در سر سودای ریاستجمهوری را میپروراند، تکتک کشورهای مهم جهان را پیمود تا جهان را علیه ایران بسیج کند؛ اقدامی که در آن موفق بود و توانست سنگینترین تحریمها علیه تهران را وضع کند. نزدیکی و اقبال او نزد مقامات کشورهای اروپایی باعث شد هیلاری آسانتر برنامههای تخریبی خود علیه تهران را پیش ببرد. مقامات اروپایی نیز پیشتر بارها بهطور علنی اعلام کردهبودند که بیشتر علاقه دارند هیلاری به کاخ سفید راه پیدا کند تا ترامپ. همین چند ماه پیش بود که فرانسوآ اولاند، رئیسجمهوری فرانسه به صراحت اعلام کرد که مواضع ترامپ «تهوعآور» است. آلمانیها و بریتانیاییها نیز نه به این شفافی اما بهطور تلویحی از ترامپ انتقاد کرده و تمایل خود را به پیروزی هیلاری نشان داده بودند. بیتردید با ورود ترامپ به کاخ سفید که حدود 70 روز دیگر اتفاق خواهد افتاد، شاهد شکاف میان اروپا و آمریکا خواهیم بود؛ شکافی که سیاستخارجی ایران میتواند از آن استفاده کند.
برجام: اگرچه در مبارزات انتخاباتی، هیلاری مدافع برجام بود و خود را معمار آن میدانست، اما ترامپ تصریح کردهبود که برجام را پاره خواهد کرد. به نظر میرسد این حرف سخنی فراتر از یک بلوف انتخاباتی نیست. همانطور که ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتیاش دم از زندانی شدن هیلاری کلینتون میزد، اما در نطق پیروزیاش به شدت از او و خدماتش تقدیر کرد. اوباما هم در سال 2008 وعده بسته شدن زندان گوآنتانامو را داد، وعدهای که تا امروز و پس از گذشت هشت سال هنوز اجرایی نشدهاست. بر پایه این استدلال بسیار بعید است که ترامپ دست به چنین اقدام جنجال برانگیز و پر هزینهای بزند. با تصویب قطعنامه 2231 در سازمان ملل متحد، برجام اکنون یک «الزام جهانی» است و پاره کردن آن تبعات فراگیری برای آمریکا خواهد داشت که مهمترین آن تعمیق شکاف میان آمریکا و اروپا و انزوای هرچه بیشتر واشنگتن در عرصه جهانی خواهد بود. ترامپ یک «تاجر» و «منفعت محور» است، دلیلی ندارد هزینه بیمورد برای پاره کردن «برجام» بدهد و پروندهای پیچیده و سنگین را که بسته شدهاست، دوباره باز و برای خود هزینه دردسری بیحاصل ایجاد کند. مهمترین انتقاد او به برجام این بود که چرا ایران «ایرباس» اروپایی میخرد و نه «بویینگ» آمریکایی! از این نظر هم بعید به نظر میرسد که دولت جدید ایالاتمتحده دست به چنین اقدام پرخطری بزند و تهدیدی از این ناحیه متوجه تهران باشد.
2- اعراب: در بحبوحه طغیان و بحران در خاورمیانه، روی کار آمدن هیلاری شاید «مصیبتی» بزرگ برای ایران به شمار میرفت. اعراب به شدت به دنبال ریاستجمهوری او بودند تا شاید به دلیل نزدیکی با او بتوانند فشار را روی ایران افزایش دهند و ایران را مهار کنند، ایرانی که با احیای توان استراتژیک خود پس از برجام به قدرتی فزاینده در منطقه تبدیل شدهاست. اعراب امیدوار بودند تا شاید با پیروزی هیلاری، اقدامی قاطع از سوی او در زمینه سوریه و دیگر بحرانهای خاورمیانه صورت گیرد. انتخاب ترامپ اما قطعا آنان را ناامید کردهاست. کسی فراموش نکرده که ترکی فیصل، شاهزاده مشهور عربستانی، رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت عربستان و سفیر پیشین ریاض در واشنگتن، در اواسط بهار گذشته به مردم آمریکا «التماس» کرد که به ترامپ رای ندهند. در این میان نباید کمک یک میلیون دلاری قطر به بنیاد کلینتون و همینطور کمک 30 میلیون دلاری عربستان به او را فراموش کرد.
3- سوریه: ترامپ درباره سوریه به صراحت اعلام کردهاست مشکل نه بشار اسد، که داعش است و این داعش است که باید نابود شود. این موضوع قطعا اعراب و در صدر آنان عربستان را بیش از گذشته ناخرسند میکند. ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود وعده داده بود که اولویت او نابودی داعش خواهد بود. با این حال –همانطور که او دیروز به صراحت در نطق پیروزی اش اعلام کرد- اولویت او تمرکز بر اقتصاد ایالاتمتحده است. به همین دلیل بعید به نظر میرسد سیاست اعلامی او (نابودی داعش) همان سیاست اعمالیاش باشد. از آنجا که دخالت مستقیم ترامپ هزینه و بارزیادی را به اقتصاد ایالاتمتحده وارد خواهد کرد، به نظر میرسد که او سیاست خارجی دوره ریچارد نیکسون را در خاورمیانه پیگیری کند، سیاست مداخله غیر مستقیم که به سیاست دو ستونی نیکسون-کیسینجر مشهور بود. اساس این دیپلماسی، ایجاد توازن قوا در خاورمیانه بود، سیاستی که کم و بیش اوباما هم آن را پیگیری میکرد. به همین دلیل بعید به نظر میرسد که ترامپ دخالت مستقیمی در خاورمیانه انجام دهد و اوضاع همچنان به همین منوال خواهد بود؛ وضعیتی که با توجه به شرایط میدانی سوریه چندان به نفع اعراب منطقه نیست.
4- اسرائیل: نزدیکی هیلاری کلینتون به لابی اسرائیل بر هیچکس پوشیده نیست. اگرچه ترامپ نیز در جریان مبارزات انتخاباتی سعی کرد لابی اسرائیل را راضی نگه دارد، اما به هر روی نزدیکی تاریخی دموکراتها به لابی اسرائیل بهطور اعم و کلینتونها بهطور اخص میتوانست خطری جدی برای ایران محسوب شود. نباید فراموش کرد که گزینه اصلی هیلاری برای پست وزارت خارجه دنیس راس بود. راس فرستاده ویژه بیل کلینتون، رئیسجمهور اسبق آمریکا در مذاکرات صلح خاورمیانه بود که به شدت به لابی اسرائیل نزدیک بود و پیوندهایی شدید با تلآویو دارد. بعدها فاش شد که او در مذاکرات اسرائیل با فلسطینیها به شدت از طرف اسرائیلی جانبداری میکرده است.
5- روسیه: دونالد ترامپ به شدت در مبارزات انتخاباتی از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه ستایش و او را رهبری بزرگ و مقتدر توصیف کرد. گرایش ترامپ به روسیه، شاید بتواند مشکلات تاریخی ایالاتمتحده با ایران را اندکی کاهش دهد و دو طرف را به هم نزدیک کند و به سمت یک تحول بزرگ تاریخی سوق دهد، اما دستگاه سیاستخارجی ایران باید مراقب باشد این گرایش باعث نشود دو طرف دست به معاملهای بزنند که منافع ایران در آن پایمال شود. به هر تقدیر، همانطور که اشاره شد، اگرچه ترامپ غیر قابل پیشبینی است اما باید منتظر هفتههای آینده و چینش تیم سیاستخارجی، دفاعی و امنیتی ترامپ باشیم؛ شاید دوره ریاستجمهوری او بتواند به یک «فرصت» برای سیاستخارجی ایران تبدیل شود.