پایدارسازی دکترین هاشمی
اولین خاطره حرفهاى که از ایشان دارم مربوط به سال ١٣٦٠ است که در زمان تدوین بودجه سالانه در شرایطى که جنگ تحمیلى در جریان بود و شرایط اقتصادى به شدت بحرانى و منابع دولت نا چیز با رئیس وقت سازمان و گروهى از مدیران در جلسهاى با ایشان در محل مجلس شوراى اسلامى شرکت کردیم تا با توجه به واقعیت ها، ایشان در جریان قرار گیرد و ایشان هم از نظر و دیدگاه خود و مجلس، سازمان را مطلع کند ودر مسیر تنظیم و تصویب بودجه همکارى و همراهى نمایندگانى که در آن زمان وضعیت خاصی ایجاد مى کردند، را جلب کند.
به یاد دارم که ایشان گفت شرایط انقلاب شرایط احساسى و هیجانى خاصى است، اما باید متوجه باشیم که با هیجان و شعار نمىتوان ادامه داد و کشور را اداره کرد. باید راههاى منطقى و عقلایى حل مشکلاتمان را بیابیم و پیگیرى کنیم و در این زمینه بار سنگینى بر دوش کارشناسان است و باید توجه کنیم که این کار ساده و بدون درد سرى نخواهد بود.
در آن روز من سى و پنج سال جوانتر بودم و مثل اکثر افراد حاضر جوان و بىتجربه. براى مثال وقتى که من به سازمان برنامه منحل شده که جناب آقاى دکتر محمد تقى بانکى با هدایت شهید رجایى مشغول باز سازى آن بود، رفتم در هفتههاى اول یک مطالعه انجام دادم و براى خود یک فهرست از مشکلات اقتصاد کلان جمعبندى کردم. به این منظور که در حیطه اقتصاد کلان چند مساله کانونى و کلیدى موجود است که باید حل شود و پس از حل آن، آنگاه من هم مى توانم به دنبال زندگى خودم بروم (براى مثال یکى از مسائل آن فهرست یکسان سازى نرخ ارز بود، که هنوز پس از سى و پنج سال با دستاندازهایى که ناشى از تمهیدهاى منافع خاص است روبهرو است).
این سخن ایشان که راه حلهاى کارشناسى یعنى مبتنى بر شیوههاى عقلایى بسیار مسیر مشکلى را در پیش خواهد داشت براى من بسیار بیدار کننده بود. طى سالها کارشناسانى که در دولتهاى مختلف براى یافتن راه حل مشکلات اقتصادى کشور تلاش کردهاند در تجربه خود این مطلب را تا مغز استخوان درک کردهاند. این درسى بود براى ضرورت پایدارى کارشناسى بر منطق علمى در ارتباط با مشکلات اقتصادى کشور و ضرورت عدول نکردن از آن در مقابل مشکلاتى که در این مسیر وجود دارد.
برنامه بازسازى کشور پس از جنگ، در زمانى که بخشهاى بزرگى از کشور، بیش از پنج استان، جنگ زده تلقى مى شد و اقتصاد به حداقل کار کرد خود تنزل کرده بود و منبع در آمد عمده دولت که از صادرات نفت بود به حداقل رسیده بود و قیمت نفت در حد ١٥ دلار یا کمتر قرار داشت و توان تولید و صادرات بسیار آسیب دیده بود و برخى قدرتها آمادگى تهاجم نظامى علیه کشور را وارد مرحله عملیاتى کرده بودند، ایشان برنامه بازسازى وسیعى را به اجرا در آورد.
به جرات مى توان گفت هنوز پایههاى قوت اقتصاد همان هایى است که او بنا نهاد. ایشان دید باز و وسعت نظر داشت. اگر همت ایشان براى ورود تلفن همراه و اینترنت به کشور نبود با زمزمههاى تردید و مخالفتى که در آن زمان شروع شد بعید بود دیگرى بتواند از این سد عبور کند.
در مورد خدمات ایشان طبعا سخن به درازا مى کشد و تاریخ قضاوت منصفانه خواهد کرد و این بزرگمرد را در زمره بزرگمردان دیگر تاریخ ایران زمین قرار خواهد داد. همانقدر سخن مختصر کنم که ایشان پرچمدار پیشرفت و اعتلاى کشور و اصلاحات همه جانبه بود. اکنون پرچمدار فرو افتاده است و به نظر مى رسد شانههاى قدرتمند منفردى براى بر گرفتن این درفش وزین موجود نباشد.
چاره این که باید دکترین ایشان در ذهن و جان بسیارى از افراد پایدار بماند. دکترینى که مبتنى بر مماشات، برخورد صبورانه، میانهروى و به حساب آوردن تنوع دیدگاهها و منافع گروههاى سیاسى و اجتماعى مختلف و پیگیرى راه حل عقلایى و این اعتقاد که صندوق راى، حَکَم و قاضى نهایى در حل تعارضهاى سیاسى و اجتماعى باید باشد و همه این شیوهها و منشها در جهت یک هدف غایى قرار گیرد یعنى بهروزى و تعالى مردم ایران و قرار گرفتن شایسته کشور در جایگاه جهانى و بین ملتها و کشور ها. سخن کوتاه با این چند بیت شعر از پروین دولت آبادى:
آورد او به خلوت خاصان چراغ را
لب بستگان درد از او گفتوگو کنید
بالانشین مصطبه عشق و حال بود
حالی چنان که رفت، بر او آرزو کنید
آن جان ناز پرور و غم خسته را مگر
در رود رود شور و نوا جستوجو کنید
داوود رفت و طرفه مزامیر او بماند
با نای دل حکایت هجران او کنید