واکنش مناسب در برابر تهدید
محموله کشتی، نفت بود. نفتی که از شرکت ملی نفت ایران (که مدتی قبل در نتیجه ملی شدن صنعت نفت در ایران تاسیس شده بود) خریداری شده بود. عدن در آن دوران مستعمره انگلیس بود و شرکت نفت ایران و انگلیس، مدعی بود که ملی شدن صنعت نفت در ایران، غیرقانونی است. بنابراین نفت موجود در کشتی نیز به شرکت نفت ایران و انگلیس تعلق دارد. با توقیف کشتی و محموله آن، دعوایی بر همین اساس در دادگاه عدن اقامه شد.
کاپیتان جفرات، در مقام دفاع، قاعدهای شناخته شده در حقوق بینالملل دریاها را مطرح کرد: کشتی رزماری به میل خود وارد آبهای سرزمینی عدن نشده است و براساس تهدید نیروی دریایی انگلیس مبنیبر بمباران آن کشتی در صورت عدم تغییر مسیر، به نحو اضطراری وارد آبهای سرزمینی عدن شده است. هیچ کشوری حق ندارد، بر کشتیهایی که از سر اضطرار وارد آبهای سرزمینیاش شدهاند، اعمال صلاحیت کند.
از این رو، دادگاه عدن صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارد. دفاع کاپیتان جفرات، دفاعی محکم و قابل قبول بهنظر میرسید. با این حال، ادعایی که طرف انگلیسی در مقابل این دفاع مطرح کرد و دادگاه نیز آن را پذیرفت، بسیار عجیب و در عین حال آموزنده بود. متن رأی قاضی دادگاه در این مورد به شرح زیر است: «درباره ترس کاپیتان کشتی از هواپیمای دولت بریتانیا بهنظر خیلی بعید میآید که چنین چیزی واقعیت داشته باشد.
هیچ فرد عاقلی نمیتواند احتمال دهد که دولت بریتانیا در سال 1952 میلادی برای حل یک اختلاف تجاری به اقداماتی دست بزند که اندکی کمتر از عملیات جنگی است.» بهعبارت دیگر، طرف انگلیسی اظهار کرد درست است که ما شما را تهدید کرده بودیم؛ اما شما باید عاقل بودید و میفهمیدید که ما نمیتوانیم این تهدید را اجرا کنیم و نباید از این تهدید ما میترسیدید. حال که بیجهت و بدون ضرورت، ترسیدهاید باید عواقب آن را پذیرا باشید. دادگاه نیز این استدلال را عینا پذیرفت.
این نحوه استدلال در هیچ محکمه متمدنی پذیرفته نیست الا در محکمه عدن که در آن دوران مستعمره انگلیس بود و در نهایت، رای خود را به زیان کشتی رزماری صادر کرد. اگرچه آن محموله نفتی دیگر بازنمیگردد، اما باید قدر این تجربه تاریخی را دانست. دولتهای غربی گاه تهدیداتی میکنند که خود میدانند نمیتوانند آن را اجرا کنند و اگر طرف مقابل به این تهدیدات توجه کند و براساس آنها عمل کند، حاصلی جز زیان نخواهد داشت.
از این رو، هر گاه تهدیدی علیه کشور یا منافع آن مطرح میشود، یکی از مهمترین سوالاتی که باید پرسید این است که آیا تهدیدکننده میتواند تهدید خود را عملیاتی کند یا خیر؟ آیا فضای بینالمللی به تهدیدکننده اجازه میدهد به سخن خود جامه عمل بپوشاند یا خیر؟
آیا خواهد توانست اجماع جهانی را برای محقق ساختن تهدیدات خود شکل دهد یا خیر؟ و علاوه بر این، باید توجه داشت که چگونه میتوان اجرای تهدید را برای تهدیدکننده دشوار یا حتی ناممکن کرد و از چه ابزارهایی برای همگرایی بیشتر و در انزوا قرار دادن تهدیدکننده میتوان بهره گرفت. حکم تدبیر و خرد این است که نه بیتوجهی مطلق به تهدیدها منطقی و معقول است و نه واکنش سریع و حساب نشده به خواسته تهدیدکننده.