فرصتهای طلایی و نزاعهای صنفی
اگر بهجای آلمان، ماشین چاپ در بغداد یا در نیشابور یا در قاهره اختراع شده بود، چه میشد؟ بهجای آنکه هر شاهکار علمی منحصر به چند نسخهای باشد که چند نفری به زحمت کپی کردهاند، از هر نوشته دهها نسخه منتشر میشد. کتابها میشدند مهمترین محصولی که از نیشابور و ری به مغرب و مصر میرفتند. گردش اطلاعات و دانش در جهان اسلام آغاز میشد.
امروز بهجای سوربن و کمبریج از نظامیههای بغداد و نیشابور بهعنوان پیشتازان فیزیک و ریاضی یاد میشد. تفوق علمی جهان اسلام برجایش میماند و شاید به انقلاب صنعتی منجر میشد. امروز ولی فقط فهرستی از نامهای دانشمندانمان داریم و نام آثارشان که در جنگها و رویدادهای تاریخی از بین رفتهاند و به زحمت چند برگیشان به ما رسیده است.
هر از گاهی در روند رشد علمی و نوآوری بشری پنجرههایی باز میشود که از آنها میشود دههها و بلکه قرنها به جلو جهید. این مهم نیست که چقدر عقب ماندهایم، این مهم است که از پنجرهای به وسعت تاریخ تمام فرصتهای پیشرو را بسنجیم و از آنها بهره ببریم. با ظهور شبکه جهانی اینترنت چنین فرصتی برای اقتصاد ما فراهم شده است. اقتصادی که در آن تنوع کالا و خدمات و سبدهای مصرف وجود دارد، ولی بازارهایش توسعه یافته نیستند.
تولیدکننده، کشاورز، هنرمندان و کارشناسان آماده عرضه کالا و خدمات هستند ولی نمیدانند تقاضا را کجا پیدا کنند. از بازارهای بزرگ و سنتی کشور تا جادهها و واگنهای مترو تمام اجزای عرضه بهدنبال تقاضا هستند. اینجاست که جاده برای ما حکم بازار را پیدا میکند و شانه خاکیاش میشود محل پارک و انتهایی که از انبه پاکستانی تا خیار دزفول و گل و سبزی میفروشند. اقتصاد ایران نیازمند بازار است. مهمترین کاربرد و موفقیت شبکه جهانی اینترنت گسترش بازارهای مجازی بوده است.
گاهی مهم نیست کجا هستید و ساعت چند است، میتوانید آنچه را که میخواهید بخرید. این تقاضا برای عرضهکننده درآمدزاست. از دانشجویی که میخواهد کتابهایش را بفروشد تا بانوی زحمتکش روستایی که ماهها پای دارقالی نشسته است، همه میتوانند از طریق این شبکه خریدار بالقوه کالایشان را پیدا کنند و محصولشان را عرضه کنند. اپلیکیشنهایی که برای تلفنهای هوشمند ساخته شدهاند، توانایی درآمدزایی از همه داراییها و کالاهای احتمالی را افزایش دادهاند.
اینجاست که یک اپ مانند اسنپ را باید بهعنوان بازار دید. آیا مالکان آژانسها به شهرداری تهران اعتراض میکنند که چرا در حاشیههای خیابانهای شهر مسافران تاکسی میخواهند و سوار میشوند؟ اسنپ نه دلال است و نه واسطه. مانند اوبر Uber، لیفت Lyft و سایر نرمافزارهای پیدا کردن وسیلهای برای رسیدن به مقصد، این اپ متقاضی را به عرضهکننده میرساند. برای این سرویس هزینهای دریافت میکند؛ ولی هر مغازهداری و هر تولیدکنندهای تایید خواهد کرد که بودن در هر بازاری هزینه دارد.
شرکتهایی مانند اسنپ با نوآوری و الهام از موفقیتهای کسب شده در سایر کشورها، کاربردهای جدیدی برای شبکه جهانی اینترنت به کشور ما میآوردند که جبرانکننده فقدان بازارهاست. اینجاست که باید پرسید آیا اعتراض به این شرکت به بهانههای صنفی توجیه دارد؟ این اعتراضات تازگی ندارند و هستند شهرهایی که استفاده از برخی از این اپها را ممنوع کردهاند؛ ولی حتی در این شهرها شرکتهای دیگری فعال هستند که اپهای مشابهی را عرضه میکنند.
اعتراض آژانسها گرچه قابل درک است، ولی توجیه اقتصادی و حتی صنفی ندارد، تقاضای مهندسی اقتصاد گرچه تازگی ندارد؛ ولی تقاضایی است که نه به کارآیی اقتصاد میافزاید و نه باعث افزایش رقابت میشود. برعکس با ایجاد مانع برای گسترش بازارها در کشور از رقابت و درآمدزایی اقتصاد میکاهد. مهندسی اقتصاد همچنین سمی مهلک برای نوآوری در جامعه است.
این اعتراضات نه پایان اسنپ است و نه سهم بازار آژانسها را در دنیایی حفظ خواهد کرد که تلفنهای هوشمند راه ارتباطی هر مصرفکنندهای با بازارهای مورد نیازش هستند. ولی این اعتراضات و اجابت آنها میتواند تیرخلاصی باشد به نوآوری و کارآفرینی هوشمندانه در کشور. این بار ما میتوانیم ماشین چاپ را در ایران خودمان اختراع کنیم و به جای رویای جهش واقعا جهشی به جلو داشته باشیم. این فرصت طلایی را در دعواهای کوتهبینانه قربانی نکنیم.