برنامه های اقتصادی بی انتها
اتفاقا در این کشورها بیش از اقتصادهای پیشرفته بر تولید، معیشت و رفاه مردم تاکید میشود. براساس آخرین آمار سازمان ملل 40 درصد از شهروندان کره شمالی دچار سوءتغذیه هستند.
بنیانگذار این خطه، کیم ایل سونگ، نهتنها فلسفه سیاسی - اقتصادی «جوچه» را به معنای سیاست اتکا به خود، برای سازندگی کشور و رسیدن به جامعه آرمانی در میان مردم رواج داد، بلکه برنامههای توسعهای را نیز به مرحله اجرا گذارد و بودند کسانی که تصور میکردند کره شمالی میتواند با این رویکرد، مرزهای توسعه را درنوردد و جالب آنکه دشمن امروز کره شمالی – ژاپن - در آن روزگار خود وامدهنده به این کشور بود. اما در اواسط دهه 1970 بود که جهانیان دریافتند این راه به ناکجاآباد ختم میشود.
زمانی که نهتنها گرایشهای چپگرایانه در دنیا افول خود را آغاز کردند، بلکه در کره شمالی نیز هر روز وضع زندگی مردم بهخاطر فقدان انگیزه تجاری، محو شدن بازار داخلی و منفک شدن از اقتصاد جهانی، بدتر از روز قبل شد. پسر کیم اول اما، به جای تغییر بنیادین در این تعادل و به جای درک این مساله که رویکرد اقتصادی- سیاسی کره شمالی باعث شده تا از پسرعموهای جنوبی خود عقب بمانند، استراتژیهای مختلفی را در همان تعادل قدیمی برای افزایش قدرت اقتصادی این کشور به کار بست.
کیم جونگ ایل، در دهه 1980، برنامههایی چون جنبش تولید کالاهای مصرفی مردم و سیستم حسابرسی مستقل را پی گرفت تا به این شکل بتواند وضعیت اقتصادی و رفاهی توده مردم را بهبود بخشد. این برنامهها که هر یک با همراهی تبلیغاتی حکومتی به تودههای مردم گوشزد میشد و مشارکت عمومی را برای انجام آن فرامیخواند و در عین حال نوید آیندهای بهتر را برای کشور میداد، هیچگاه نتوانست روند نزولی زندگی مردم کره شمالی را متوقف کند تا آنکه قحطی هولناک دهه 1990 روی این برنامهها سوار شد.
کیم کنونی نیز با بازگشت به عصر پدربزرگ خود، بار دیگر برنامههای توسعهای را احیا کرده است. برنامهای پنج ساله که از 2016 آغاز شده و قرار است تا کشاورزی کره شمالی را مکانیزه و کارخانههای تولیدی را صنعتیتر کند و تولید زغالسنگ را افزایش دهد. کیم جونگ اون، خود هدف برنامه را «حل مشکل انرژی، قرار دادن صنعت کشور در مسیر درست و افزایش تولیدات صنعتی و کشاورزی برای ارتقای زندگی مردم» عنوان میکند. هر بار که تصویری از اون منتشر میشود، وی در کارخانه یا مزرعهای در حال گوشزد کردن موارد مختلف است و اطرافیان همگی با دفترچههای کوچک در حال نوشتن این توصیهها هستند تا شاید کار خود را چنان درست انجام دهند که کشور و مردم از آن سود برند.
اما بعد از پنج دهه هنوز کره شمالی با همه این برنامهها و توصیهها در تقلایی بیپایان مانده است؛ بدون آنکه نشانهای از تغییر در زندگی شهروندان و کاهش اختلاف با کره جنوبی دیده شود. مشکل چیست که برنامهها، توصیهها و شعارهایی که نمیتوان نمودش را در دیگر کشورها دید، به نتیجه نمیرسد؟ چرا حتی در کشورهای پیشرفته امروز آن زمان که مسیر توسعه را میپیمودند هیچ توصیه ملی و شعاری وجود نداشت، اما پیشرفت رخ داد؟
توسعهای مداوم و فراگیر است که حرکتش خارج از تعادل اقتصادی کنونی آغاز شود. چنین حرکتی جز با اجماع عمومی همه قوا و تصمیمگیران میسر نیست.