فنر «ارز» را جمع نکنیم!
واقعی نبودن نرخ ارز یعنی خالی کردن جیب عدهای از مردم به نفع عدهای دیگر که حتی اگر از سر خیرخواهی و مصلحتاندیشی هم باشد، باز هم کاری صحیح و علمی نیست. اینکه در حال حاضر قیمت ارز واقعی است یا خیر، سوال مهمی است. علم اقتصاد ایجاب می کند که نرخ ارز در هر کشوری واقعی یا حداقل نزدیک به واقعیت باشد.
راه واقعی ماندن آن هم افزوده شدن معادل تفاضل نرخ تورم داخلی و خارجی و بهترین حالت این افزایش هم تدریجی و با شیب ملایم است. بدترین حالت افزایش نرخ ارز برای حرکت به سوی واقعی شدن نرخ ارز، افزایش جهشی قیمت آن است و اگر با تلاطمهای افسارگسیختهای هم همراه باشد، صدمات آن دوچندان خواهد شد.
برخی کارشناسان معتقدند تفاوت نرخ تورم در سالهای اخیر بهطور متوسط بیش از ۱۵ درصد نبوده و نرخ ارز در حال حاضر باید حول ٤٠٠٠ تومان باشد. بحثی در این باره نیست، اما اگر بنا بود نرخ دلار از ۴۰ سال قبل که هفت تومان بوده است با افزایش قیمت به ۴ هزارتومان در سال جاری افزایش پیدا کند، چرا این افزایش با نظم و اراده نهاد پولی و با شیب ملایم و بدون ایجاد رانت و ایجاد صدمه و ضرر و زیان برای اقشار آسیبپذیر انجام نشده است؟
باید گذشته را چراغ راهمان در آینده کنیم، متاسفانه در کل چهار سال دولت اول جناب روحانی هم فنر نرخ ارز در حال فشرده شدن بود و قیمت ارز بهطور مصنوعی پایینتر از آنکه باید، اعلام و عرضه شد. ممکن است گفته شود پایین نگاه داشته شدن نرخ ارز به سود طبقه مستضعف جامعه است اما اینگونه نیست. عمدهترین مصرفکنندگان ارز (چه مستقیم و چه غیر مستقیم) طبقه مرفه جامعه هستند.
در ادامه باید پرسید آیا تثبیت نرخ ارز با تورم بالا، افزایش حجم نقدینگی و نرخ بالای بیکاری انجامپذیر است ؟ ظرف چهل سال اخیر، ۹ بار نرخ ارز دو برابر شده است و به نظر نگارنده این موضوع اهمیت چندانی ندارد، ولی روند افزایش نرخ ارز است که مهم است. متاسفانه در مورد نرخ ارز دولتها هر زمان که توانستند نرخ ارز را کنترل کردهاند و زمانی که کنترل بازار از اختیار دولتمردان خارج شده، نرخ ارز با تلاطم بیحساب و کتاب دچار افزایش شده است.
دولتمردان باید این واقعیت را بپذیرند که نرخ ارز تابع نرخ های تورم و بهره است و نرخهای دستوری با دوام نیستند. ضمن اینکه دورههای تثبیت ارز با نرخ دولتی هم در دوره خود به زیرساختهای اقتصادی کشور صدمه زده است. نرخ ارز زمانی که ارزانتر از نرخ واقعی باشد، تولیدکنندگان را محدود میکند و صادرکنندگان را تحت فشار میگذارد. گردشگران را تشویق میکند که به جای سفرهای داخلی، کشورهای دیگر را برای سفر انتخاب کنند و چون ارز را ارزانتر از آنکه هست، میپندارند به ولخرجی میپردازند. از سوی دیگر واردات طیف وسیعی از محصولات از کشورهای خارجی مقرون به صرفه میشود.