صدای ناشنیده نوسانات ارزی
اجازه دهید در قالب داستانی ساده، چرایی و علت این توصیه توضیح داده شود تا ببینیم که درواقع افزایش قیمت ارز توصیهای نیست که رد یا پذیرش آن اختیاری باشد. افزایش قیمت ارز بهمنی است که به علت گوش نکردن به توصیههای پیشین به حرکت افتاده است و اگر توصیهای هم به افزایش قیمت ارز تا پیش از رسیدن بهمن میشد صرفا به امید یافتن مفری از برخورد با بهمن اصلی بود.
امیرارسلان، حاکم روم هر سال از فروش منابع طبیعی به فرنگ هزار سکه نقره فرنگی درآمد دارد. او به کسانی که مایل باشند از فرنگ خرید کنند یا به فرنگ مسافرت کنند در مقابل هر سکه طلای رومی دو سکه نقره فرنگی میپردازد و از آن سکه رومی برای خرید کالاهای مورد نیاز قصر و پرداخت حقوق و مزایا و پاداش به کارگزاران خود استفاده میکند.
نرخ یک سکه طلای رومی در مقابل دو سکه نقره فرنگی همچنان در بازار رایج است تا اینکه بهتدریج در سایه ولنگاری مالی امیرارسلان مخارج قصر بالا میرود و هر روز هزینههای جدیدی برای قصر تراشیده میشود که از عهده درآمدهای او برنمیآید. از سوی دیگر گروهی نیز با انتصاب خود به امیرارسلان سکههای طلای مردم را به امانت گرفته و به آنها بازنمیگردانند. امیرارسلان که مایل نیست مردم از او برنجند و از برخورد با سارقان مال مردم نیز عاجز است، بازپرداخت طلب مردم را نیز متعهد میشود.
تنها فکری که به ذهن امیرارسلان برای تامین مالی مخارج رو به افزایش قصر و پرداخت بدهیهای تحمیلی میرسد، ترکیب مخفیانه سکههای طلای دریافتی از مردم با فلزی بیارزش و ساخت دوسکه از هر سکه طلاست که هر شب در زیرزمین قصر انجام میدهد (در دنیای جدید به این کار استقراض از بانک مرکزی میگویند). با این فکر به ظاهر بکر، امیرارسلان بهتدریج بدهیها و هزینههای قصر را میپردازد.
اما بهتدریج با ورود سکههای جدید به بازار مردم متوجه عیار کمتر طلای آن میشوند و با توجه به اینکه همچنان امیرارسلان در مقابل یک سکه (شبه) طلای رومی دو سکه نقره فرنگی میدهد، سعی میکنند که سکههای خود را با سکههای نقرهای فرنگ عوض کنند.
امیرارسلان نیز در تله خودساخته گیر میکند، یا باید مشورت قمر وزیر را بپذیرد و همچنان نرخ مبادله سکه رومی و فرنگی را ثابت نگه دارد که در این صورت بهزودی مردم و حتی همانهایی که سکههای مردم را گرفتند و بازپس ندادند، سکههای خود را به نقره فرنگی تبدیل میکنند و امیرارسلان میماند و سکههای جعلی و بهتدریج بیارزش شدهاش! یا اینکه به توصیه شمس وزیر نرخ مبادله را کاهش دهد، مثلا یک سکه نقره فرنگی در مقابل یک سکه طلای رومی، تا زمان بخرد و به اوضاع خود سر و سامانی بدهد.
و اما توصیه اقتصاددانان طرفدار بازار به امیرارسلان به ترتیب اهمیت:
۱- ولخرجی نکن، به اندازه جیبت خرج کن. پولت را سرمایهگذاری کن تا بتونی کالای بیشتر تولید کنی و به فرنگ بفروشی، آن وقت اگه خواستی ولخرجی کنی دستت بازتره! شاید مردم نبینند که هر شب در زیرزمین قصر چه میکنی؛ اما نتیجه آن خیلی زود آشکار میشود.
۲- با مدیریت و نظارت درست اجازه نده که کسانی به نام امیرارسلان از مردم امانت بگیرند و بازپس ندهند. به مردم هم بگو که مسوولیت خویش را در مقابل تصمیمات خود بپذیرند و به هر کس که گفت از نزدیکان امیرارسلان هستم، اعتماد نکنند.
۳- حالا که گوش نکردی و هیچ کدام از دو قدم قبلی را برنداشتی تا ورشکست نشدی نرخ مبادله سکه (شبه) طلا در مقابل نقره را کاهش بده و دوباره سعی کن که اشتباهات قبلی را تکرار نکنی.