مدیریت بحران؛ تغییر تیم یا نگاه؟
تاریخ معاصر ایران هم مملو از مثالهایی است که نشان میدهد در شرایط بحران، دولتها آزادی عمل بخش خصوصی را حتی به میزان محدود تحمل نکردهاند. در زمان جنگ تحمیلی، بخش عمدهای از تجارت خارجی در اختیار دولت بود و گاه حتی لیست برندگان خرید تلویزیون سیاه و سفید به نرخ دولتی همچون برندگان بلیتهای بختآزمایی در صفحات روزنامههای کثیرالانتشار منتشر میشد. در هنگام تشدید تحریمها در ابتدای دهه ۹۰ نیز بار دیگر قدرت دولت در اقتصاد نمایان شد و با معاملات ارز در خیابانها برخورد جدی صورت گرفت و دولت با سیاستهای متفاوت و گاه متناقض تلاشهای ناموفقی در جهت کنترل بازار داشت.
در اینجا دو سوال کلیدی مطرح میشود که باید پاسخی دقیق و به دور از تعصبات رایج به آن داد:
۱- اگرچه در شرایط بحرانی حتی بهترین اقتصادهای جهان با ضربات سنگینی روبهرو میشوند، ولی آیا در شرایط فورسماژور قادر هستیم اقتصاد کشور را به روش بهتری مدیریت کنیم؟
۲- در بزنگاههای تاریخی دولتها همواره به حفظ سرمایه اجتماعی و نگهداشت انسجام و همبستگی داخلی نیازمند هستند و دقیقا باید به این سوال پاسخ داد که کدام سیاستها میتوانند اعتماد عمومی را خدشهدار کنند؟
حتی اگر این فرض را بپذیریم که درباره اقتصاد آزاد اطلاع کامل یا حتی اعتقاد قلبی نداریم، میتوان با چند قاعده سرانگشتی به مبنای مناسبی برای تشخیص سیاستهای سره از ناسره دست یابیم. هنگامی که دولت اعلام میکند آماده است ارز را با قیمت ۴۲۰۰ تومانی برای تقاضای کلیه آحاد اقتصادی عرضه کند، باید دید آیا این سیاست میتواند به اداره بهتر اقتصاد کشور یا ایجاد حس همبستگی و انسجام اجتماعی کمک کند یا خیر. شاید در ابتدای اعلام سیاست جدید ارزی دولت، اعتقاد برخی بر آن بود که پمپاژ گسترده دلار ارزان به فعالیتهای اقتصادی میتواند هم به ادامه فعالیت بنگاهها کمک کند و هم نقش لنگرگاه اسمی را برای نرخ تورم بازی کند؛ ولی به مرور زمان مشخص شد که این سیاست در هیچ یک از اهداف خود موفق نبوده است. از واردکنندگان لوازم آرایش گرفته تا آنان که مایل هستند پوست خود را در گرمای تابستان در سواحل آنتالیا برنزه کنند، به این دلار ارزان دستاندازی کردند؛ جایی که هر یک دلار میتواند نقش یک فشنگ را در زرادخانه ارزی کشور در جنگ اقتصادی ایفا کند. تصمیمی که علاوهبر تبعات اقتصادی میتواند به تداوم اعتماد در رابطه دولت - ملت ضربات جبرانناپذیری وارد کند.
خاطرم هست در زمان جنگ که دوران نوجوانی خود را طی میکردم، دیدن یک بازی زنده جام جهانی در تلویزیون رنگی، خوردن موز، پاستیل یا حتی گذراندن چند روز در کنار دریای خزر برایم رویایی دستنیافتنی بود؛ ولی با وجود تمام کاستیها دولت توانسته بود با ایجاد حس همبستگی ملی و اجتماعی همچنان قدرت مردمی را در عرصه سیاسی و نظامی به منصه ظهور برساند. ولی اکنون بیم آن میرود که تصمیمات غلط اقتصادی فعلی نه فقط ضربات سهمگینی بر اقتصاد کشور وارد کند، بلکه اعتماد عمومی را به شدت تضعیف کند.
همانگونه که نظام بازار دارای چماق و هویجی است که میتواند بنگاههای اقتصادی را براساس کارآیی آنها تشویق یا تنبیه کند، چوب ادب بازار، متناظرا برای سیاستگذاران نیز برقرار است و چه بسیار دولتهایی که بهدلیل عدم درک صحیح از شرایط بیرونی و واکنشهای نامناسب با بحرانهای خطیری روبهرو شدهاند. دولتها باید بتوانند هم سیاستهای درست و مناسب را به موقع اتخاذ کنند و هم از شهرت مناسبی نزد آحاد اقتصادی برخوردار باشند که سیاستهای اعلامی به درستی در انتظارات عموم نقش ببندد. همانگونه که مارگارت تاچر پس از رسیدن به قدرت و فقط با اعلام سیاستهای انقباضی توانست پیش از هر گونه اقدام عملی، آبی بر آتش تورم بپاشد. در سال ۹۲ هم شاهد همین جهت مثبت انتظارات پس از روی کار آمدن حسن روحانی بودیم؛ بهگونهایکه دو ماه قبل از به قدرت رسیدن دولت جدید، بازارها روند معکوسی را دنبال کردند.
اکنون که بحث تداوم تیم اقتصادی فعلی یا تغییر اساسی آن مطرح است، باید به این نکته توجه داشت که قبل از انتخاب ترکیب یا ارنج تیم، باید تاکتیک مناسبی در شرایط فعلی به دقت ترسیم کرد و سپس به انتخاب بازیکنانی دست زد که قادر باشند به بهترین وجه تاکتیک یا برنامه تدوینشده را اجرا کنند. بدون توجه به این نکته مهم، دولت بهطور مرتب درگیر تعویضهای متعددی خواهد شد، بیآنکه هدف و تاکتیک مورد نظر مربیان مشخص شود. با تغییرات متعدد در ترکیب کابینه بیم آن میرود که ما هم الگوی تیمهای فوتبال عربی را دنبال کنیم که پس از هرشکست سریعا به تغییر مربی روی میآورند؛ بدون آنکه ریشههای ساختاری عدم موفقیت خود را بررسی کنند و دقیقا مطلع باشند که چرا با وجود این هزینههای گزاف هنوز حتی بهترین تیمهای آنها در فوتبال جهان محلی از اعراب ندارند.
کشور اکنون در شرایط خطیری به سر میبرد و هر گونه پاس دادن بحران به آینده میتواند هزینههای غیرقابلجبرانی داشته باشد. در سیاستگذاری هم همچون بازی فوتبال فرصتها بسیار محدودند و اگر نتوان از زمانهای محدود بهخوبی استفاده کرد، باید سالها در فکر آنچه از دست دادهایم، افسوس بخوریم.