شاخصی برای زیست انسانی
این حجاب که حاصل نیرنگ خواص و جهل عوام بوده و هست، فلسفه رستاخیز حسین(ع) و همراهانش و پیامرسانی هوشمندانه زینب کبری(س) و آنگاه استمرار آن در روشنگریهای بعدی امام زینالعابدین(ع) و دیگر امامان شیعه (علیهم السلام) را از نظرها نهان کرده است.
آنگونه که در تاریخ آمده است، فلسفه قیام عاشورا، پاسداری از کرامت انسانی در برابر حقپوشی و ستمکاری بوده است. این برداشت عالمانه با صدر و ذیل آنچه در قیام عاشورا رخ داد، همنوا و سازگار است. امام حسین (ع) در مواجههاش با شقیترین آدمهای تاریخ، از آن جهت نازکآرای تن را به تیر و سنان خصم غدار سپرد که نمیخواست به بیعت با حاکمی بدکردار و نامشروع تن دهد. امتناع امام، یک وجه قدسی و روحانی داشت و یک وجه انسانی و زمینی. وجه قدسی امتناع از قبول خلافت یزید ابن معاویه، این بود که چنین قبولی، حقپوشی و عدول از وصیت پیامبر اکرم (ص) در حجهالوداع و رسالت «اصحاب الکسا» بود. خداوند در قرآن مجید (آیه تطهیر در سوره احزاب) فرموده است اصحاب الکسا یا اهل بیت پیغمبر (ص) را از پلیدی دور نگه داشته و مطهرشان کرده است. امامی که خداوند عالم تطهیرش کرده و مطهرش خواسته است و رسولالله(ص)، امت را به تولای او خوانده است، نمیتواند از «حق امامت» که ضامن استمرار رسالت نبی مکرم است چشم بپوشد و عنان اختیار مسلمین را به دیگری بسپارد که هر که باشد، عادل و ظالم، حق ندارد جای حق و مقدرشده از سوی باری تعالی را بگیرد.
وجه انسانی و زمینی قیام عاشورا، بیانگر التزام سیاسی و اجتماعی نواده رسولالله(ص) به مصلحت مسلمین است که ذیل فرایض امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد. امام حسین (ع) فارغ از رسالت قدسی و روحانیاش که تضمین استمرار امامت مسلمین از طریق اهل بیت بود، خود را مکلف میدید که نگذارد امور مسلمین به دست خلیفهای سپرده شود که حتی از مصادیق حدیث نبوی در باب «سلطان جائر» هم بدتر بود. پس، امام حسین (ع) با وجود علم به نابرابری قوای یاران اندکشمار خود و سپاهیان پرشمار خصم، تن و جان رنجه داشت تا اولا با عمل به تکلیف الهی، روح مطهرش از گزند حقپوشی در امان بماند و ثانیا با عمل به وظیفه سیاسی و اجتماعیاش نگذارد مقدرات امت اسلامی به دست حاکم ناشایست بیفتد. حسین، جان گرامیاش را در این راه گذاشت و با این جانفشانی، سنت نیکوی ظلمستیزی را به پاره جداییناپذیر وجدان شیعی تبدیل کرد.