آقای مشاور رییسجمهور میفرمایند جامعه ما شرایط رقابت کامل را ندارد و تفکر مبتنی بر «دست نامرئی بازار» باعث از دست رفتن اقشار ضعیف جامعه میشود و امکان پیاده کردن این نوع نظرات در جامعه ما وجود ندارد.
حرف تازهای است؟ ابدا. این حرفها خریدار دارد؟ قطعا. بوروکراتهای تکراری اقتصاد ایران اگرچه کارنامه مردودیشان بر کسی پوشیده نیست اما یک کار را بسیار دقیق و موفق انجام دادهاند؛ آنان توانستهاند خروجی اسفبار تصمیمات خود را به «اقتصاد آزاد» یا «دست نامرئی بازار» منسوب کنند که هرگز فرصت تنفس به آن ندادهاند.
نتیجه عملکرد این بوروکراتها و تکنوکراتهای منکر علم در اقتصاد ایران، نوعی «سرمایهداری دولتی» یا «سرمایهداری رفاقتی» بوده است که بازسازی همان تیولداری سنتی است اما طبقه «سرمایهدار دولتی» با همراهی و همکاری شرکای تئوریسین خود توانسته است خروجی غیرقابل قبول خود را به گردن اقتصاد آزاد بیاندازد.
به هر حال، خوب است مخالفان اقتصاد رقابتی به چند سؤال مشخص پاسخ دهند. چرا پذیرش اصول رقابت آزاد در اقتصاد ایران امکانپذیر نیست ولی در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان (به استثنای کشورهای معدودی چون کوبا و کره شمالی) امکانپذیر شده است؟ در کدام کشور که اصول اقتصاد رقابتی را پذیرفته است وضع طبقات ضعیف بدتر شده است؟
بوروکراتهای اقتصاد ایران شاید الان مطمئن هستند که مقصر دانستن «دست نامرئی بازار» برای آنان محبوبیت میآورد (اگرچه خود میدانند دست نامرئی بازار را با دست مرئی بوروکراسی فلج کردهاند) اما این اطمینان را هم به اطمینان پیشین خود اضافه کنند که تاریخ به خاطر این سفسطهها از آنان به نیکی یاد نخواهد کرد.
دست نامرئی بازار استعارهای است از پارادایم همسویی منافع شخصی و منافع عمومی که چنانچه دولت به مأموریت اصلی خود وفادار باشد در هر جامعهای تحقق مییابد و هیچ ربطی به فرهنگ، نژاد، جغرافیا و تاریخ هیچ جامعهای ندارد. شاهد مدعا هم اینکه در نیمی از کشور کره عمل کرده و در نیم دیگر با همه ویژگیهای همان نیمه جنوبی عمل نکرده است چون دست مرئی دولت را به جای دست نامرئی بازار نشاندهاند.
پینوشت ۱: همانگونه که «دست نامرئی بازار» در دولتهای متعهد به مأموریت اصلی، باعث «تبدیل منافع شخصی به منافع عمومی» میشود (چون کسب ثروت جز با خلق ارزش افزوده جدید میسر نیست چرا که هیچ رانتی تقسیم نمیشود)، جایگزینی آن با «دست مرئی بوروکراسی» باعث «تبدیل منافع عمومی به منافع شخصی» میشود.
پینوشت ۲: به قول یک نویسنده معروف، بوروکراسی یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه، دست دراز به همه میرسد و برای گرفتن است و دست کوتاه فقط به نزدیکان میرسد و برای حاتمبخشی از غنائم دست دراز است!
پینوشت ۳: میگویند اگر بوروکراتها را از بین آدمهای درست انتخاب کنیم مسأله حل میشود! کشورهایی که منتظر این روز نشستند عمدتا پس از دهها سال اتلاف منابع به تاریخ پیوستند. راهحل مسأله این نیست. راهحل آن است که سیستمی طراحی کنیم که در آن، آدمهای اشتباهی هم مجبور باشند کار درست را انجام دهند و این سیستم نیازی به اختراع ندارد!