سیاست ایران در دوئل با آمریکا
بعد از این رویداد چه آینده امنیتی و سیاسیای برای ایران روی میدهد و چه راهکارهایی برای حفظ کشور وجود دارد؟
سیاست انزواگرایانه و بازنمایی تهاجمی: در ذهنیت ترامپ سیاست داخله و بهخصوص سیاست خارجه جایگاهی ندارد و او آشنایی محدودی با حقوق و سازمانهای بینالملل دارد. مبنای ملیگرایانه و محافظهکارانه ترامپ باعث شده است که از وجه حقوقی و سازههای قدرت نرم آمریکا در سطح بینالملل عبور کند و تنها منافع عینی و اقتصادی را به رسمیت بشناسد. در این راستا سیاستجنگ پیشدستانه بوش و دیپلماسی چندجانبه اوباما را کنار زده است و به سمت انزواگرایی حرکت میکند. آمریکا در زمان ترامپ نیروها و هزینههای نظامی در خاورمیانه را کاهش داده است و عملا منطقه را دارای سودآوری اقتصادی نمیداند. ایجاد تنش در منطقه و فعال کردن شکافهای فرقهای، قومیتی و افزودن اختلاف بین همسایهها میتواند منافع آمریکا را تامین کند. حتی وضعیت روابط مسالمتآمیز با ایران منافع امنیتی و اقتصادی آمریکا را شکل نمیدهد، اما قرار دادن تهدیدات ایران و بازنمایی ایران بهعنوان آشوبگر منطقه به جای اسرائیل میتواند همه شکافهای بالقوه امنیتی را فعال کند.
سواری مجانی آمریکا: در این وضعیت که سیاست رسمی، انزواگرایانه و سیاست بازنمایی شده، تهاجمی است میتوان بهراحتی سواری گرفتن مجانی آمریکا را مشاهده کرد. با تروریستی اعلام کردن نیروهای رسمی نظامی ایران از یکسو فشار اسرائیل و عربستانبر ترامپ کاهش پیدا میکند و ازسوی دیگر منطقه آرایش نظامی به خود خواهد گرفت. آمریکا در منطقه حضور ندارد و ضربه مستقیمی از برخوردهای نظامی نخواهد خورد؛ بنابراین هر گونه فعالیت و مانور نظامی با فروش تسلیحات و رهبری این کشور همراه خواهد بود. گونهای سواری گرفتن مجانی و استفاده بردن حداکثری بدون هزینه کردن است. در چنین شرایطی با توجه به همراه نبودن کشورهای اروپایی و روسیه و چین با اقدامات خارج از عرف دیپلماتیک آمریکا و همین طور توان محدود نظامی این کشور در منطقه جنگ تمامعیار میان ایران و آمریکا نهتنها روی نخواهد داد، بلکه احتیاط و محافظهکاری بیشتری حاکم میگردد. دو کشور در حالتی تخاصمی به وضعیت دوئل قرار گرفتهاند، اما به علت هزینههای اقتصادی در سطح بینالملل، انزوای دیپلماتیک فعالیتهای جنگطلبانه و موازنه منطقه خاورمیانه جنگی روی نخواهد داد؛ اما جنگهای نیابتی و فعالیت گروههای شبهنظامی افزایش پیدا میکند.
دیدبانی تحریم و نقطهزنیهای تروریستی همسایگان: وضعیت پیچیده محیط امنیتی ایران ریشه در سیاست خارجی ایران با همسایگان دارد. از مجموع کمربندهای معرفتی انقلابی، تشیع، اسلام، ایران و مدرنیته و پسامدرنیته تنها بخشی از کمربندها به لحاظ امنیتی فعال هستند و از همه امکانات سازهای و ساختاری ایران با دیپلماسی همهجانبه جهت مهار و کنترل رفتار بازیگران منطقه استفاده نمیشود. علل افزایش تحریمها و قرار دادن نیروی نظامی ایران در رده گروههای تروریستی فعالیت کشورهای همسایه در جهت تضعیف نظام سیاسی و حتی تجزیه و نابودی ایران است. فشارهای اسرائیل و عربستان و سفرهای زیاد نخبگان آنها به آمریکا، روسیه و کل منطقه باعث شده است ایران نهتنها با سطح بینالملل چالش داشته باشد، بلکه در منطقه نیز به چرخه امنیتی وارد شده است. بر اثر تمرکز کشورهای همسایه و هزینههای اسرائیل و عربستان سطح کنترل و انزوای ایران به سطوح تحریمهای همهجانبه و در نهایت قرار گرفتن در لیست تروریسم ختم شد.
سیاستهای راهبردی ایران در وضعیت فعلی: آمریکا از ابتدای انقلاب با اشغال سفارت و پیدایش چالشهای سیاسی که نتیجه سازههای ذهنی و تاریخی بود به سمت ضربه زدن به منافع ایران از هر شکل ممکن برآمد. در وضعیت فعلی همان سیاستها تهاجمیتر شده است که نتیجه آن افزایش جنگهای نیابتی و قدرت یافتن گروههای شبهنظامی خواهد بود. هزینه فعالیتهای بینالمللی علیه ایران را اسرائیل و خرابکاریهای منطقهای علیه ایران را عربستان برعهده گرفته است. در شرایط فعلی در سطح بینالملل باید موازنه قوا را در برابر آمریکا حفظ کرد. فعال کردن چین، روسیه، اتحادیه اروپا و حتی کشورهای در حال توسعه آسیایی وآمریکای لاتین میتواند تهدیدات امنیتی را خنثی سازد. همینطور در سطح منطقه باید با رویکردی عملگرا به سمت ایجاد رابطه مسالمتآمیز با همسایگان و حداقلسازی چالشها حرکت کرد. در صورت فعال بودن کمربندهای معرفتی سیاست خارجی ایران که چندوجهی و قدرتمند هستند، آمریکا بهطور مستقیم توان عملیاتی خود را از دست میدهد. وضعیت حساس و متخاصمانهای شکل گرفته است و کمترین توجه به آرایش توان نظامی و هنر دیپلماسی میتواند کشور را وارد آشوب و جنگ سازد. نیاز به رعایت سلسله مراتب و یکدستی در نهادهای راهبردی سیاست خارجی ایران است که هر گونه موازیکاری و بازنماییهای قهرمانانه و احساسی میتواند کشور را در راستای اهداف ترامپ قرار دهد.