فوتبال و بنبست مدیریت دولتی
ساعدی قذافی یکی از ۶ فرزند پسر سرهنگ قذافی بود. قاچاق، مصرف مواد مخدر، رانتخواری گسترده، تصاحب شرکت تولید برنامههای تلویزیونی در لیبی و البته نقش کلیدی در جمع سران سرکوب اعتراضات بنغازی، از جمله سوابق ساعدی بهشمار میرفت. او پنج سال در سطح اول فوتبال ایتالیا حضور داشت؛ پروجیا، اودینزه و سامپدوریا. در تمرینات یوونتوس هم شرکت کرد. کارشناسان معتقدند هیچ باشگاهی در فوتبال جهان، حتی تیمهای طرابلس، به اندازه یوونتوسیها نفت لیبی را بالا نکشیدند. ساعدی ابتدا میخواست با یک تیم از باشگاههای مالت قرارداد ببندد و لیگ قهرمانان را تجربه کند، اما به این نتیجه رسید، وقتی که با دلارهای نفتی حتی عضویت در یوونتوس هم شدنی است، چرا مالت؟
از سالهای پیش از انقلاب نیز که دو باشگاه مطرح ایران، «تاج» توسط سپهبد خسروانی و «پرسپولیس» توسط علی عبدو تاسیس شدند، همواره شائبههایی در مورد عدمشفافیت در منابع درآمدی و هزینهای این باشگاهها مطرح بود. این شایعات درخصوص تیم تاج که وابستگی بیشتری به رژیم سابق داشت، بیشتر بود. تنها باشگاهی که رگههایی از استقلال را از خود نشان میداد، شاهین بود که توسط دکتر اکرامی پایهگذاری شد و همواره پاتوق فوتبالیستهای تحصیلکرده و بافرهنگ زمان خود بود. باشگاهی که در همان سالهای قبل از انقلاب نیز شایعاتی درخصوص فشارهای حکومتی بر آن بسیار شنیده میشد و بالاخره از جرگه تیمهای مطرح کشور خارج شد و مسیر انحلال را در پیش گرفت.
اکنون نیز همین شک و تردیدها در مورد عملکرد باشگاههای فوتبال کشور مطرح است و این تیمها با وجود بهرهگیری از منابع گسترده دولتی و شبهدولتی، هیچگاه حاضر به ارائه بیلان شفاف دریافتها و پرداختهای بنگاهشان به مردم و طرفداران پر و پا قرص خود نشدهاند. مقایسه نحوه تامین منابع مالی در لیگ جزیره که امسال هر دو تیم فینال جام باشگاههای اروپا را به خود اختصاص داده بود و لیگ برتر ایران حاوی نکات جالبی است.
۲۰ باشگاه لیگ برتر انگلیس در فصل جاری در مجموع ۸۲۲/ ۴ میلیارد پوند درآمد داشتهاند. از این میزان ۵۹ درصد از طریق فروش حق پخش تلویزیونی به دست آمده است. ۱۴ درصد کل درآمد از محل درآمدهای روز مسابقه بوده و ۲۷ درصد نیز شامل درآمدهای تجاری همچون فروش حقوق اسپانسرینگ و بازارسازی (فروش پیراهن و کالاهای هواداری) میشود. کل هزینه دستمزد در این ۲۰ باشگاه ۸۳۵/ ۲ میلیارد پوند بوده است و تمامی باشگاههای لیگ جزیره روی هم ۲۸۰ میلیون پوند سود خالص بهدست آوردهاند. با توجه به نرخ میانگین ۲۰ درصدی مالیات بر شرکتها در بریتانیا میتوان به این نتیجه رسید که این باشگاهها نه فقط بار مالی بر دوش دولت نداشتهاند، بلکه به واسطه سود خود، ۷۰ میلیون پوند مالیات هم به دولت پرداختهاند.
مقایسه این آمار با آخرین پژوهشی که درخصوص منابع تامین مالی باشگاههای ایران انجام گرفته، حاوی نکات جالبی است. نزدیک به دو سوم (۶۶ درصد) از درآمد باشگاههای فوتبال ایران توسط دولت یا شرکتهای مادر که عموما بنگاههای بزرگ نیمهدولتی هستند تامین میشود و سهم حق پخش تلویزیونی از کل درآمد باشگاهها دقیقا صفر است. جالب آنکه پس از کمکهای دولتی، نزدیک ۵/ ۱۴ درصد از درآمدها توسط حامیان مالی (اسپانسرینگ) تامین میشود که آن بخش هم ریشه در منابع دولتی دارد. برای مثال در سالجاری که باشگاههای استقلال و پرسپولیس با مشکلات مالی بسیاری روبهرو هستند، وزیر ارتباطات به اسپانسر دو تیم دستور داد که باید کلیه کسری بودجه باشگاههای یادشده را تامین کنند. جالب است که فقط در ایران یک بنگاه میتواند اسپانسرینگ دو تیم رقیب را عهدهدار باشد.
همچنین جالب است که برای تیمهای فوتبال مطرح تهرانی و شهرستانی که قادرند دهها هزار نفر را برای تماشای بازیهای خود به استادیومها بکشند، درآمد روز مسابقه (Match Day) فقط ۵/ ۳ درصد از کل منابع درآمدی را تشکیل میدهد. علاوهبر این درحالیکه درآمد حاصل از برندینگ (پیراهن، کالا و...) و درآمد حاصل از نقل و انتقالات بازیکن، دو منبع مهم درآمد باشگاههایجهان هستند، سهم این دو قلم در تامین مالی باشگاههای داخلی به ترتیب ۰۵۷/ ۰ و یک درصد است. همین چرخه معیوب اقتصادی است که سبب میشود باشگاه پرسپولیس که سه دوره پیاپی قهرمان لیگ شده و به فینال جام باشگاههای آسیا نیز راه یافته است، حتی قادر به پرداخت هزینه سرمربی خود نیست. موردی که در فوتبال امروز جهان بلاشک منحصربهفرد است.
علاوهبر باشگاهها، مکانیزم درآمدزایی فدراسیون فوتبال نیز جالب توجه است. فدراسیونهای فوتبال جهان برای حداکثرسازی منابع کسب شده از طریق اسپانسرینگ، حق انحصاری لباس کلیه تیمهای ملی را به یک برند ورزشی خاص اهدا میکنند. ضمن آنکه لباس یکپارچه برای همه تیمهای ملی به نوعی نشاندهنده هویت یکسان و منسجم آنهاست.
یک بررسی ساده در سایت فدراسیون فوتبال نشان میدهد که برند آلاشپورت به عنوان اسپانسر تامینکننده لباس تیمهای ملی معرفی شده است. اما تنها تیمی که لباس این برند آلمانی را میپوشد، تیم ملی امید است و از جزئیات قرارداد آن نیز هیچ اطلاعی در دسترس نیست. تیم ملی بزرگسالان همچنان لباسهای آدیداس را میپوشد که برای جام جهانی خریده بود؛ آن هم با وجود اینکه این کمپانی آلمانی گفته بود دیگر لباس به ایران نمیدهد و همان قرارداد ترکمنچای خرید لباس را هم فسخ کرده است. پای سومین برند هم در کار است. تیم ملی فوتسال در مسابقات زیر ۲۰ سال آسیا در تبریز از لباسهای یک تولیدکننده ایرانی استفاده کرد که درخصوص جزئیات این قرارداد نیز هیچگونه اطلاعی موجود نیست. بررسیهای جدید نشان میدهد که در سبد رنگارنگ تامینکنندگان لباس تیمهای فدراسیون فوتبال، چهارمین برند هم مشغول به کار شده است. تیم ملی زیر ۱۹ سال با لباسهای یک تولیدکننده ایرانی دیگر، چند هفته پیش در تورنمنتی در روسیه شرکت کرد. در واقع چهار تیم ملی فوتبال از چهار برند مختلف، با طرحهای متفاوت، استفاده میکنند.
مشخص نیست که کمیته بازاریابی فدراسیون فوتبال در شرایط دشوار اقتصادی کشور که تامین منابع درآمدی از اولویت بسیار بالایی برخوردار است، چرا اینچنین دچار سردرگمی شده و حقوق قانونی خود را استیفا نمیکند. به هر حال فوتبال نیز همچون هرصنعت دیگری نیازمند اصلاح ساختار مالی و کسب منابع پایدار درآمدی است و سیستم صدقهگیری از دولت و بنگاههای بزرگ بالاخص در شرایطی که کل اقتصاد کشور با بحران روبهروست، قابل تداوم نیست. همچون تیمهای بازنده که دست به تغییر مربی و ارنج تیم میزنند، باید دید آیا سیاستگذاران و باشگاهداران کشور، آماده اصلاحات ساختاری در نظام دخل و خرج خود هستند؟