پرسشهایی از منتقدان اقتصاد آزاد
آنان مدعای خود را به ساخت اقتصاد ایران گره میزنند و میگویند در این ساخت هر گونه سخن از بازار به زیان اقتصاد ایران است. در میانه کشاکشهای فکری و جدلهای نظری یک نکته مشترک هست.
از وضعیت امروز اقتصاد ایران کمتر کسی راضی است و اقتصاددانان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. طرفداران بازار آزاد تلاش کردهاند نقشه راه اصلاحی خود را بر اساس این پارادایم ترسیم کنند. اما منتقدان میگویند پیشنهادهای آنان نهتنها راهگشا نیست، بلکه به زیان عموم مردم است. به جهت باز شدن فضای بحث و گفتوگو پیشنهاد میشود منتقدان بازار آزاد به این پرسشها پاسخ دهند. شاید پاسخ به این پرسشها کمک کند فضای مبهم کنونی که عمدتا به سمت اتهامزنی حرکت کرده است، کمی شفافتر شود.
نخست: اگر در اقتصادی گروهی بتوانند بازار تولید کالا و خدمات را محدود به صدور مجوزهای خاص کنند، یا مسیر تجارت را از طریق موانع تعرفهای تنگ کنند یا حتی با اعمال ممنوعیتها مسدود کنند، به نفع عموم مردم است یا به زیان آنان؟
دوم: اعمال نرخهای تکلیفی سود با هدف حمایت از تولید و تخصیص منابع ارزانقیمت به برخی افراد در فضایی که نرخ تامین مالی بسیار بالاتر است به نفع اکثریت مردم است یا اقلیت خاص؟
سوم: تخصیص ارز با نرخی که دسترسی به آن برای اکثریت مردم مقدور نیست (با هر نیتی که صورت گیرد) سیاستی بهینه است یا منجر به رانت و برخوردار کردن یکشبه گروهی خاص میشود؟
چهارم: قیمتگذاری کنونی تمام حاملهای انرژی در وضعیت کنونی اعم از گاز تحویلی به پتروشیمیها، برق، بنزین و... در جهت حمایت از اقشار کمدرآمد است یا گروههای برخوردار؟
پنجم: اگر بازار و رقابتی شدن اقتصاد نمیتواند منافع عموم مردم را تامین کند، جایگزین آن چیست؟ اگر آلترناتیو آن متمرکز شدن امور در دست دولت است، آیا بوروکراتهای دولتی میتوانند منافع اکثریت را تامین کنند؟
ششم: آیا منافع گروههای سودجو و غارتکننده ثروت عمومی در بستر یک اقتصاد متمرکز تامین میشود یا در بستر یک اقتصاد مبتنی بر بازار؟
هفتم: آیا حرکت به سوی بازار و رقابتی شدن اقتصاد میتواند به شفافیت کمک کند یا ادامه وضعیت کنونی؟
طبیعتا در بیان حمایت از گروههای کمدرآمد، مبارزه با فساد و صیانت از ثروت عمومی سخن همگان است. حتی برخی مفسدان نیز میتوانند شعار مبارزه با فساد و رانت بدهند. آنچه میتواند سره را از ناسره تمییز دهد پاسخ به این است که کدام نظام میتواند این اهداف را بهصورت حداکثری محقق کند. پاسخ به تمام این سوالات بهصورت جامع میتواند گامی در راستای روشن شدن این مکانیزم باشد. البته امکان دارد برخی خود را طرفدار بازار معرفی کنند و بگویند چون دستیابی به شرایط بازار رقابت کامل غیرممکن است، با این مکانیزم مخالف هستند یا با استناد به آمارتیاسن بگویند «در یک ساخت توسعهنیافته سخن از بازار، اسم رمز مناسبات مافیایی است.» فارغ از چارچوب و فرضیاتی که آمارتیاسن ذیل آنها سخن گفته، خوب است منتقدان پاسخ دهند در این ساخت رانتی چه پاسخی باید به سوالهای مورد اشاره داد و چگونه باید عمل کرد؟
در پایان دوستداران وطنی آمارتیاسن به این جمله نقل شده در کتاب توسعه یعنی آزادی نیز دقت داشته باشند؛ در غیبت آزادی (که آزادی اقتصاد نیز جزء مهمی از آن است) دو اتفاق قطعا رخ میدهد: «منافع گروه اندک» و «زیان اکثریت مردم».