یادگیری به جای فداکاری
اتفاقا همان محبوبیت میتوانست سرمایه سیاسی و اجتماعی دولت برای کنترل اعتراضات باشد و ثانیا شرایط سیاسی و اقتصادی هم مساعد چنین جراحیهای دردناکی بود. قطعا واقعی کردن قیمت بنزین (و همینطور دیگر حاملهای انرژی) تصمیمی صحیح است که باید زودتر از اینها انجام میشد. اما اغلب کارشناسان اقتصادی معتقدند دولت باید از سال ۹۴ اصلاح تدریجی قیمت انرژی را آغاز میکرد یعنی زمانی که نرخ تورم یک رقمی بود، رشد اقتصادی بالای ۴ درصد بود، اتفاقات سیاسی و به خصوص برجام باعث ایجاد امیدواری در جامعه شده و در مجموع فضای عمومی جامعه آماده اصلاحات اقتصادی بود. اگر دولت در همان زمان روند افزایش قیمت حاملهای انرژی را سالانه به قدر تورم (یعنی مثلا ۱۰ درصد) آغاز کرده بود، اکنون حتی بدون نیاز به سهمیهبندی، قیمت بنزین رشد ۸۰ درصدی داشت بدون آنکه اعتراضی ایجاد شود و نیازی به تلاطمات سیاسی و اقتصادی باشد.
اما دولت در آن زمان این کار را نکرد و بهرغم اصرار برخی مشاوران و مدیران اقتصادی دولت قبل حتی حاضر نشد به میزان افزایش یارانه نقدی، قیمت بنزین را افزایش دهد. البته طبیعی بود که واقعیات اقتصادی را نمیتوان نادیده گرفت و دولت به هر حال زمانی ناچار به واقعی کردن قیمت بنزین میشد. در گذشته همین داستان در کنترل دستوری قیمت ارز رخداد و دریغا که به زودی داستان مشابهی در صندوقهای بازنشستگی و حوزه سلامت رخ خواهد داد. با این وصف دولت حکایت کسی را پیدا کرده که هم چوب را میخورد هم پیاز را، یعنی هم هزینه سیاسی و اجتماعی میدهد و هم از منافع اصلاحات اقتصادی رخداده بهرهمند نمیشود.
اصلاحات اقتصادی اگر در زمان مناسب خود انجام شوند هم هزینه اجرایی کمتری دارند هم حمایت سیاسی و اجتماعی بیشتری خواهند داشت و هم تلاطم کمتری در فضای کسبوکار خواهند داشت. در اثر آشوبهای اخیر نه تنها امنیت روانی و اجتماعی مردم مخدوش شده، بلکه ثبات و امنیت اقتصادی هم به خطر افتاده است. تاثیر این نوع رفتارها و محدودیتهای ناشی از شرایط خاص این روزها را به این زودیها نمیشود از فضای اقتصادی زدود. صاحبان کسبوکار و فعالان اقتصادی وقتی میبینند دولت چنین غافلگیرانه عمل میکند، وقتی میبینند زیرساختهای اقتصادی کشور نظیر اینترنت و شبکه حمل و نقل به این سادگی دچار اختلال میشوند، وقتی میبینند فضای روانی نیروی کار چنین ساده ملتهب میشود، طبیعی است که دست و دلشان برای رشد و سرمایهگذاری بلرزد. آیا کسی در دولت به این هزینهها توجه دارد؟
البته باید از این تصمیم دولت چون منطبق بر مصالح اقتصادی کشور است، دفاع کرد؛ اما ای کاش رئیس محترم دولت و مشاوران و معتمدان ایشان از این تجربه درس بگیرند و تصمیمات دردناک را آن زمانی میگرفتند که پشتوانه سیاسی و اجتماعی بهتری داشتند و اوضاع اقتصادی هم مساعدتر بود. پیشبینی واکنش شدید جامعه به افزایش قیمت بنزین کار دشواری نبود. با نرخ تورم حدود ۳۰ درصد، رشد اقتصادی منفی، نرخ بیکاری بالا و از همه مهمتر چشمانداز اقتصادی نه چندان روشن، واضح بود که افزایش قیمت بنزین آن هم با این آهنگ شدید با واکنش تند جامعه روبهرو خواهد شد. اما میشود فهمید که دولت چارهای جز این تصمیم نداشت و در این انتخاب ناگزیر، تنها چیزی که نیست «فداکاری» است، ای کاش دست کم «یادگیری» در آن باشد.