فواید آزادی اقتصادی شهروندان
بازار آزاد همان چیزی را فراهم میکند که مردم میخواهند نه آن چه که گروه خاصی مصلحت میداند۱. این گروه خاص که بخش بزرگی از سیاستمداران و دیوانسالاران را شامل میشود خیلی اوقات انسانهای خیرخواهی هستند که به طبیعت آدمی بیاعتمادند، پس شهروند عادی را شایسته تصمیمگیری برای زندگی خویش و در نتیجه تعیین سرنوشت نمیدانند.
لذا با مداخله در بازار میکوشند تا با سرکوب طمع کاسب و افسار زدن به سودای بازرگان و وضع مقررات برای کمک به ناتوانی صنعتگر در رقابت و مداخله دستوری برای خنثی کردن سادگی عوامالناس، آینده روشنتری بسازند. با تحکم، کارفرما را به انسانیت و با دستور و توصیه اخلاقی، کارگر را به قناعت تشویق میکنند. به تناوب به تحریک عرضه و تقاضا مشغولند و ترجیح میدهند که آینده مملکت تابعی از برنامههای متخصصان و دیوانسالاران باشد، تا ترجیحات ملون و غیرقابل پیشبینی کارگر و کارمند و بقال و نانوا. دستور میدهند قیمتها بالا نرود، صف تشکیل نشود، بودجه کم نیاید، تولید سقوط نکند، مستمریها افزایش یابد و تورم از کنترل خارج نشود؛ اما دریغ. بزرگترین مانع مقابل این گروه خواص برای برپایی آینده روشن و مدینه فاضله، علم ضدحال یعنی اقتصاد است.
عنوان «علم ضدحال۲» را بدوا توماس کارلایل، فیلسوف و سخنور و مترجم و ریاضیدان بریتانیایی در عصر ویکتوریا ضرب کرد. او که الهامبخش اصلی یکی از طرفدارانش، چارلز دیکنز، برای نوشتن «داستان دو شهر» بود، نظریههای متنوع و بعضا محبوبی داشت؛ از جمله تاکیدش بر قهرمانان و قهرمانپرستی و اینکه تاریخ چیزی نیست جز زندگینامه مردان بزرگ. مقصودش از مردان بزرگ هم مرد سفیدپوست بریتانیایی بود که او را سرور و مالک بحق همه میدانست. او نژادپرست و طرفدار پروپاقرص بردهداری بود. مثل بسیارانی در آن عصر، بدیهی میدانست که بهرهوری برده بیش از نیروی کار داوطلب مزدبگیر است. اما اقتصاد ادعای او را نقش بر آب کرد و نشان داد که کار داوطلبانه برای نفع شخصی بهرهوری بالاتری از کار اجباری برای خیرجمعی دارد. آدام اسمیت ثابت میکرد، تعقیب نفع شخصی با نظم اجتماعی در تعارض نیست و اتفاقا به نفع عمومی منجر میشود. ایده اسمیت بعدها در بیانیه استقلال آمریکای انقلابی از انگلستان در عبارت «زندگی، آزادی و تعقیب خوشبختی» ماندگار شد. پیشگوییهای مالتوس راجعبه نرخ رشد جمعیت و نسبتش با رشد وسایل ارتزاق، مو بر تن سیخ میکرد و آینده تاریکی را برای بشر وعده میداد. به این دلایل بود که اقتصاد را بهعنوان علم ضدحال مفتخر کرد. محور آرای او، اهمیت فرماندهی قوی بود و نفرت از دموکراسی و پیشهوری: «از آجرپزش بگیر تا دیپلمات.»
کارلایل تنها نبود و طرفداران زیادی داشت. شورانگیزترین رساله سوسیالیسم در دفاع از بردهداری را جورج فیتزهیو، حقوقدان و نظریهپرداز آمریکایی با عنوان «ما همه آدمخواریم» یا «بردگان بیارباب» نوشت. هر دو عنوان رساله مستقیما از نوشتههای کارلایل، که مرشد و قهرمان فیتزهیو بود، برداشته شده و به اهمیت کار در پارادایم ارزش-کار توجه دارد. استدلال فیتزهیو این است که بردهداری به تمایز میان نیروی کار داوطلبانه یا اجباری ربطی ندارد و با لغو قوانین حامی بردهداری هم از میان نخواهد رفت. برای اجرای بردهداری کافی است به جای خود فرد، دسترنج و خدمات او را تصاحب کنیم. در اندیشه فیتزهیو، بردهداری استثمار کارگران را به حداقل کاهش میدهد. او ضدحال خوردن کارلایل را اینطور التیام میدهد که اگر محصولات نیروی کار آزاد ارزانتر از محصولات نیروی کار بردگان درمیآید، به این علت است که نظام بردهداری نسبت به نظام کارمزدی، سهم بیشتری از تولید کار برده را خرج خود او میکند. به علاوه ارباب، اشتغال و روزی را تضمین میکند؛ درحالیکه کارفرمایان سرمایهدار کمترین هزینه لازم را برای استخدام کارگران پرداخت کرده و لزوما تعهد بلندمدتی راجعبه اشتغال ندارند و اگر اوضاع خراب شد زیر پای کارگر را خالی و او را بیکار خواهند کرد. از این رو، وضع بردههای جنوب نسبت به کارگران کارخانههای شمال (آمریکا) منصفانهتر است. فیتزهیو مینویسد: «بردهداری، علاوه بر اینکه بهعنوان هدف سوسیالیستها مردم را به یکدیگر نزدیکتر میکند و با کمونیسم در مورد «از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش» همسو است. مساله خیلی برتر این است که مالک بردهها در جایگاه صاحب اختیار اعضا، تحتتاثیر عواطف و علاقه شخصی با محبت با ایشان رفتار کرده و به بهترین وجه از این دارایی مراقبت میکند...»
نوشتههای فیتزهیو، که بعدها برای دفاع از نظامهای اقتصادی دولتی معمول شد، آبراهام لینکلن را عصبانی میکرد تا جایی که پس از انتخاب شدن لینکلن بهعنوان کاندیدای جمهوریخواهان برای سنا در سال ۱۸۵۸، در سخنرانی معروف و تاریخی مجلس دوپاره، ناخواسته به آرای فیتزهیو اشاره کرد. فیتزهیو معتقد بود که تنها اقلیت کوچکی از مردم، شاید در حدود ۵ درصد یک جامعه، آن قدر باهوش هستند که بتوانند در اقتصاد رقابتی خودشان را بالا بکشند. لذا در بازاری آزاد، کارگر و کارفرما در جدالی ابدی در اصطکاک هستند و اکثریت ۹۵ درصدی مردم آسیبپذیر و در معرض خطرند و نیازمند حمایت. اما حمایت نیازمند نظارت است و جز با بردهداری نمیشود این تعارضات را حل کرد. میفرماید که: «در واقع همه سوسیالیستها موافقند که همه اعضای ضعیفتر جامعه به حمایت بیشتری از آنچه در حال حاضر دریافت میکنند، نیاز دارند. اما، برای محافظت از انسانها، ما باید قدرت تاثیرگذاری و کنترل بر آنها را داشته باشیم.» فیتزهیو بیانیه استقلال ایالات متحده را «غلط زیادی» و مشتی خزعبلات میخواند.
قریب به صدسال بعد، در دورهای که تصور میشد بردگی از میان رفته است، فردریش هایک «راه بردگی»۳ را نوشت. محور آن اثر ماندگار، نه قوانین بردهداری بلکه برنامهریزی دولتی بود. هایک میگوید برنامهریزی، که از ایده شکستخورده سوسیالیسم به اقتصادهای آزاد رخنه کرده، موجب تمرکز قدرت میشود، بهمرور همه جوانب زندگی فرد را در کنترل گرفته و در نتیجه نه به عدالت یا امنیت، بلکه به اسارت و بردگی ختم خواهد شد. آری بردگی حاصل یک نظام اقتصادی دولتی است.
امروز در مقالات روزنامههای معتبر کشور، اقتصاد آزاد ویروسی خوانده میشود که مدتهاست حیات بشری را تهدید میکند و میدانداری آن یکی از دلایل وضع کنونی و بحرانهای کشور است. اقتصاد به غلط، فروکاستن انسان به عدد و رقم تلقی شده و همچنان در مباحث روشنفکران وطنی، فرهیختهترین ارجاعات و حملات علیه بازار آزاد و مدرنیته و توسعه، نه از ادبیات اقتصادی که از رمانهای چارلز دیکنز نقل میشود. مقدمهای که شرحش رفت، نه داستان گذشتگان که موضوع نبرد اندیشهها در ایران امروز است. در کشوری که هنوز تا لغو قانون غله۴ فاصله بسیار دارد و همچنان در عصر مرکانتیلیسم گرفتار مانده، در دنیای کرونازدهای که در آن هشدارهای هایک دستکم گرفته میشود و توجیهها برای ادامه و تشدید اقتصاد دولتی فراوان و در دسترس است.
در این روزهای سخت، گردن نهادن به علم اقتصاد و دست کشیدن از اقتصاد دولتی، درمان وضعیت کنونی کشور است و هرچند تلخ، اما از آن گزیری نیست. دست کشیدن از نظام برنامهریزی متمرکز و مداخله در بازار و تصدیگری دولتی به معنای به رسمیت شناختن آزادی همه مردم است برای تعقیب خوشبختی خویش و مشارکت داوطلبانه و خیر رساندن به یکدیگر. راه، سخت و پردستانداز و مشکلات بسیار است اما پاسخ به تمامی در یک لغت گنجیده است: آزادی.۵
پاورقیها
۱- سرمایهداری و آزادی، میلتون فریدمن، ترجمه محمد ماشینچیان
۲- Dismal science
۳- راه بردگی، فردریش فون هایک، ترجمه فریدون تفضلی و حمید پاداش
۴- Corn laws
۵- همسازیهای اقتصادی، فردریک باستیا، ترجمه محمد ماشینچیان