علل انگشت نما شدن ایران در تحولات منطقه
اشتراک زبان فارسی با افغانستان، تاریخ و تمدن ایرانی با تاجیکستان، قومی و نژادی با ترکمنستان و ازبکستان، فرهنگی و تاریخی با آذربایجان، ارمنستان و ترکیه، مذهبی، شیعی و تاریخی با عراق، سوریه، لبنان و مذهبی اسلامی با عربستان، پاکستان و اغلب کشورهای اسلامی به طور طبیعی زمینه مساعد همکاری و همگرایی را فراهم کرده است. ایران نیز همانند اغلب بازیگران خردمند سعی در افزایش قدرت ملی، نفوذ منطقه ای، کسب وجهه و مبادلات تجاری و اقتصادی با همسایگان دارد. زمینه های اشتراک فرهنگی و تاریخی می تواند فرصت مناصب برای همگرایی اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی فراهم سازد اما در واقعیت ایران با اغلب کشورهای منطقه نتوانسته است روابط اقتصادی پایدار و سیاست خارجی قابل پیش بینی و مورد اعتمادی را شکل دهد. دخالت های خارجی، تحریم ها، ضدیت ایران و آمریکا در اغلب مسائل با یکدیگر باعث شده است قدرت نرم ایران فعال نشود و بازی های رسانه ای نیز روایتی از مقصر دانستن ایران در همه مسائل بازنمایی می کنند. در حالی که بازیگران فرامنطقه ای به عراق و افغانستان لشکر کشیدند و این کشورها را اشغال نظامی کردند، بحران سوریه و لیبی را شکل داده اند، طالبان، القاعده و داعش را شکل داده و به آنها در راستای منافع ملی خود جهت می دهند، آشوب، خشونت، جنگ های داخلی و به هم خوردن توازن منطقه تامین کننده اهدافشان است از ایران به عنوان برهم زننده نظم نام می برند. اگر طالبان در افغانستان قدرت می گیرند، شورش های سراسری در عراق به وجود می آید، انفجار در لبنان اتفاق می افتد به گونه ای رویدادها را به لحاظ خبری و روایتی تنظیم می کنند که ایران انگشت نما گردد. بخشی از این فرایند راهبردهای سیاسی بازیگران دخیل در بحران است اما بخشی از ناتوانی به فعالیت هایی برمی گردد که مدام در حال تکرار آن هستیم و اجازه دفاع از منافع ملی و بهره مندی از قدرت نرم ایران را سلب کرده است.
1-بازنمایی وضعیت زنان: نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند و بازنمایی که از وضعیت زنان در ایران وجود دارد مناسب نیست. هر چند در تاریخ معاصر زنان حق رای دادن، نمایندگی سیاسی، شغل، تحصیل و بهره مندی از امکانات بهداشتی را به دست آورده اند اما گاهی تفسیرهای فردی و اقدامات موازی کارانه و ضد حقوق انسانی باعث می گردد ایران کشوری ضد زن معرفی گردد. زنان همانند مردان حق مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارند و به همان اندازه باید از امکانات آموزشی، ورزشی، استخدامی و بهداشتی بهره مند باشند. یکی از عواملی که زمینه های همگرایی ایران با کشورهای همسایه و هیمنطور بهره مندی از مراودات دوستانه را با همه زمینه های مشترک فرهنگی کاهش داده است ترس زنان همسایه و همینطور تصویری از ایران است که در آن نیمی از جمعیت حذف شده اند. تا زمانی که سیاست گذاری های داخلی بر اساس تبعیض مثبت به نفع زنان، دفاع از حقوق انسانی همه شهروندان و بهره مندی از فرصت های یکسان نباشد ایران قدرت نرم خود در تاجیکستان، لبنان، کشورهای شمال آفریقا، ترکیه و ... را از دست خواهد داد.
2-بازنمایی ایدئولوژیک: ایران منابع فرهنگی زیادی دارد و هر گاه در طول تاریخ قدرت منطقه و بین الملل بوده است از سبک حکومت داری ایرانی استفاده کرده است. در حکومت داری ایرانی اولویت با سیاست همزیستی مسالمت آمیز همه فرهنگ و اندیشه ها است. ایران منبع و معدن تکثرهای فرهنگی، تباری، زبانی و مذهبی است و از هخامنشیان تا صفویه هر زمان ایران دارای قدرت بین المللی بوده است از این امکان استفاده کرده است. ایران به لحاظ زبان فارسی، آیین و رسوم ملی، شعائر اسلامی، فرهنگ تشیع، تاریخ و مفاخر ایرانی با همسایگان اشتراکاتی دارد که می تواند زمینه ساز همکاری و فعالیت های مختلف گردد. اما تنها هلال شیعی و یا ایدئولوژی مذهبی بازنمایی می گردد و این گونه بازنمایی که به علت نهادهای موازی غیرحرفه ای، سیاست گذاری های فردی و جنگ رسانه ای علیه ایران تشدید شده است و باعث از کار افتادن امکان های همگرایی شده است. بازنمایی ساده، یک جانبه و ایدئولوژیک حتی کشورهایی که ایران را دوست دارند تبدیل به واگرایی کرده است که حتی ارسال کتاب و کمک های خیرخواهانه را به چشم نفوذ ایدئولوژی تفسیر می کنند. برای داشتن مراودات اقتصادی و سیاسی و بهره مندی از اشتراکات فرهنگی نمی توان با اولویت یک منبع فرهنگی و تعطیلی سایر ذخائر و میراث کشور از منافع ملی دفاع کرد به نحوی که عوامل جاذبه تبدیل به دافعه خواهند شد. هر زمان حکومت داری و فرهنگ ایرانی که مردم آزاری و هم زیستی مسالمت آمیز انسان ها جوهره آن بوده است از منطقه حذف شده است به جای آن خشونت، جنگ، آشوب و تعصب حاکم شده است.
3-بازنمایی امنیتی: بالاترین سطح کنشگری در محیط بین الملل توسط خرد سیاسی تعیین می شود. سیاست یعنی شناخت نیروها و بازیگران مختلف و برقراری موزانه بین آنها با رویکردی واقع گرایانه. گاهی نهادهای طراح، مجری و ارزیاب در ایران در کارهای یکدیگر به لحاظ محتوایی و شکلی مداخلات انجام می دهند و اینگونه رقابت نهادی و پس از آن رقابت معرفتی شکل می گیرد. چنین رقابتی خود را از چارچوب قدرت رسمی حکومت و قدرت غیر رسمی احزاب خارج کرده و به داخل دولت کشور وارد می گردد. رویکردهای آرمان گرایانه بازیگران سنتی و امنیتی نظامیان می تواند اولویت واقع گرایی در سیاست خارجی را از میان ببرد. در چنین فضایی اعتدال، مصلحت، منافع ملی و بازیگری خردمندانه به کنار می رود و جای خود را به بازی های بخشی و مسابقات و رقابت های نهادی می دهد. چنین فضایی سیاست را که باید جهت دهنده و اولویت گذار و تنظیمگر باشد از عرصه خارج و امنیت را به عنوان غایت سیاستگذاری حتی در امور اقتصادی و فرهنگی وارد می سازد. نظامیان، احزاب، لابیها، گروه های فشار، بازیگران با نفوذ همه باید تابع حکومت و تحت حاکمیت دولت باشند. هر گونه حرکت گریز از مرکز بازنمایی امنیتی را ایجاد می کند که حتی اگر تلاشها و فعالیت ها درست باشد به علت کنار زدن فلسفه، دکترین و اقدامات سیاسی، ایران به غلط مقصر روندهای منفی منطقه برچسب می خورد و انگشت نما می شود.