پیام صریح بیانیه اروپا به امریکا
تحـــولات اخیری که امریکا در حوزه برجام رقم زده به طور کامل به عــــدم موفقیــت در گامهای قبلی او برمیگــردد.
ترامپ از 4 ســـال قبل قول و قرارهایی با طرفداران داخلی و متحدان و همراهان خارجی خود برای زمینگیر کردن ایران گذاشته بود که تا الان به هیچ نتیجه مشخصی نرسیده است. وعدههای ترامپ دو حالت احتمالی را در بر میگرفت؛ یا ایران با امریکا توافق میکند و چهرهای کاملاً متفاوت از خود در نظام بینالملل نشان میدهد و یا امریکا مدیریت داخلی و به دنبال آن نظام سیاسی ایران را به صورت کامل با توسل به تحریمهای خود زمینگیر و مضمحل خواهد کرد.
بعد از 4 سال اما هیچکدام از این دو حالت رخ نداده و مهمتر اینکه کوچکترین چشماندازی هم برای رخ دادن آنها وجود ندارد.
اکنون در آستانه انتخابات امریکا، دولت ترامپ باید در این زمینه پاسخی داشته باشد. اینکه گفته میشود برای رأیدهندگان موضوع ایران و در مجموع سیاست خارجی موضوع تعیینکنندهای نیست، یک گزاره صحیح است اما قطعاً کامل نیست. مسأله سیاست خارجی و موضوع ایران از منظری دیگر برای ترامپ در آستانه انتخابات مهم است و آن هم جلب نظر الیتهای سیاسی، اسپانسرهای مالی بزرگ و همینطور حامیان خارجی است. یعنی جاهایی که میتوانند برای کمپین او رأیسازی کنند. ورود به فاز مکانیسم ماشه آخرین امیدی است که ترامپ برای بهبود موقعیت خود از این نظر دست به انجام آن زده است. امیدی که البته به دلیل شکستهای پیاپی قبلی از یکسو و گذر سریع زمان به ضرر ترامپ از سوی دیگر، دولت امریکا با تکیه بر درصد بالایی از بخت و اقبال رو به آن آورد. به عبارت دقیقتر باید گفت که کاخ سفید برای بازی با این کارت به اندازه کافی محاسبات لازم را انجام نداده بود و بیشتر بر احتمالات خوشبینانه تکیه کرد. پاسخ منفی و یکدست اروپا به این اقدام و همینطور عدم اقناع شورای امنیت در نهایت نشان داد که دولت ترامپ قمار بخت و اقبال را هم در این بازی باخته است. آنها قدری امید داشتند که اروپا در این موضوع موضعی دیگر اتخاذ کند و از موقعیت حمایت کامل از برجام عقب بنشیند. این در واقع ریشه در نگاه کلی ترامپ به موقعیت متقابل امریکا و اروپا دارد؛ او از همان ابتدا فکر میکرد که با تکیه بر قدرت اقتصادی امریکا و گروکشی از طریق آن میتواند اروپا را با تصمیمات غیرمعقولانه خود همراه کند. در اکثر تحولات این 4 سال و از جمله تلاش اخیر برای فعال کردن مکانیسم ماشه مشخص شد که این تصور واقعیت ندارد.
بدین ترتیب تا اینجای کار دولت ترامپ در سیاستهای خود در قبال ایران متحمل شکستهای متعددی شده که این موقعیت مستلزم پاسخگویی او به حامیان و هوادارانش است. بنابراین قصد دیگر ترامپ از روی آوردن به مکانیسم ماشه این است که بگوید ما میخواهیم کاری کنیم اما دیگران و به طور خاص، اروپا مانع کار ما میشوند، اما در نهایت مجبور هستند که از ما تبعیت کنند. این کاری بود که دولت امریکا در تمام پروسه بازگرداندن تحریمها و وضع تحریمهای تازه انجام داد و بر آن تأکید داشت. در اینجا وجوه تبلیغاتی و نمایشی این کارها حتی شاید بیش از وجوه عملیاتی برای ساکنان کاخ سفید دارای اهمیت باشد.
اما کاری که اروپاییها کردند، بجز پیامهای مکرر رفتارهای سیاسی آنها در این 4 سال مبنی بر مخالفت با یکجانبهگرایی امریکا، پیام دیگری هم داشت. آنها میخواستند بگویند ما موافق ماندن ترامپ در کاخ سفید نیستیم، چرا که اگر جز این بود تا این اندازه مانعی جدی بر سر راه اقدام او برای فعال کردن مکانیسم ماشه نمیشدند و سعی میکردند بیش از آنچه که امروز شاهد هستیم، موقعیت میانه را در مسائل ایران و امریکا در خصوص برجام حفظ کنند. این هم پیامی است که بعید است رأی دهندگان امریکا و مهمتر از آنها، الیتهای فعال در این کشور آن را درک نکنند.
اما فارغ از این ابعاد، تأثیرات عملی رفتار امریکا چه خواهد بود؟ دولت امریکا سعی میکند نمایش خود را به هر نحوی ادامه دهد تا حداقل در منظر مردم امریکا خود را دست برتر و بازیگر تعیین کننده نشان دهند. احتمالاً از اولین کارهای آنها طی هفتههای آینده تحریم چند شرکت به بهانه داشتن روابط اقتصادی و تجاری با ایران خواهد بود. اما اقدام خطرناکی که میتوانند دست بزنند، متوقف کردن کشتیهای ایرانی به بهانه بازرسی است. از آنجا که امریکاییها مدعی هستند که یک طرفه مکانیسم ماشه را فعال کردهاند شاید بدون محاسبه منطقی دست به چنین کاری بزنند تا در تبلیغات خود بگویند ما برای مطمئن شدن از اینکه شناورهای ایرانی سلاح حمل نمیکنند، مواردی را بازرسی کردیم. چنین اقدامی فی نفسه تنشزا است و البته میتوان پیشبینی کرد که باز هم همدلی بینالمللی را برنمیانگیزد. در صورتی که ترامپ نتواند عقبماندگی خود از بایدن برای انتخابات را جبران کند، احتمال چنین رفتارهای خطرآفرینی توسط امریکاییها افزایش پیدا میکند تا در داخل امریکا موجی احساسی به نفع ترامپ شکل بگیرد. به عبارتی او این پتانسیل را دارد که برای رفع عقبماندگی در برابر رقیبش به اصطلاح معروف «کافه را به هم بریزد» و در یک جو متشنج برای خود رأی خلق کند. شاید احتمال این رفتار قطعی و زیاد نباشد، اما منتفی هم نیست. ترامپ در تمام این معادلات از همان ابتدا سعی داشت تا قدرت اقتصادی را تبدیل به عامل تعیین کننده کند. روند اتفاقات 4 سال اخیر اما نشان داد که الزاماً اینطور نیست. خصوصاً در شرایط فعلی هر چند مسأله قدرت اقتصادی امریکا بسیار اهمیت دارد اما سابقه اتفاقات نشان داد که ایران، عقلانیت و محاسبهگری دیپلماتیک خود را تبدیل به عامل تعیین کننده در این بازی کرده و به نظر میرسد که باید همچنان این عامل تعیین کننده را در اوج کارآمدی خود حفظ کند.
بعد از 4 سال اما هیچکدام از این دو حالت رخ نداده و مهمتر اینکه کوچکترین چشماندازی هم برای رخ دادن آنها وجود ندارد.
اکنون در آستانه انتخابات امریکا، دولت ترامپ باید در این زمینه پاسخی داشته باشد. اینکه گفته میشود برای رأیدهندگان موضوع ایران و در مجموع سیاست خارجی موضوع تعیینکنندهای نیست، یک گزاره صحیح است اما قطعاً کامل نیست. مسأله سیاست خارجی و موضوع ایران از منظری دیگر برای ترامپ در آستانه انتخابات مهم است و آن هم جلب نظر الیتهای سیاسی، اسپانسرهای مالی بزرگ و همینطور حامیان خارجی است. یعنی جاهایی که میتوانند برای کمپین او رأیسازی کنند. ورود به فاز مکانیسم ماشه آخرین امیدی است که ترامپ برای بهبود موقعیت خود از این نظر دست به انجام آن زده است. امیدی که البته به دلیل شکستهای پیاپی قبلی از یکسو و گذر سریع زمان به ضرر ترامپ از سوی دیگر، دولت امریکا با تکیه بر درصد بالایی از بخت و اقبال رو به آن آورد. به عبارت دقیقتر باید گفت که کاخ سفید برای بازی با این کارت به اندازه کافی محاسبات لازم را انجام نداده بود و بیشتر بر احتمالات خوشبینانه تکیه کرد. پاسخ منفی و یکدست اروپا به این اقدام و همینطور عدم اقناع شورای امنیت در نهایت نشان داد که دولت ترامپ قمار بخت و اقبال را هم در این بازی باخته است. آنها قدری امید داشتند که اروپا در این موضوع موضعی دیگر اتخاذ کند و از موقعیت حمایت کامل از برجام عقب بنشیند. این در واقع ریشه در نگاه کلی ترامپ به موقعیت متقابل امریکا و اروپا دارد؛ او از همان ابتدا فکر میکرد که با تکیه بر قدرت اقتصادی امریکا و گروکشی از طریق آن میتواند اروپا را با تصمیمات غیرمعقولانه خود همراه کند. در اکثر تحولات این 4 سال و از جمله تلاش اخیر برای فعال کردن مکانیسم ماشه مشخص شد که این تصور واقعیت ندارد.
بدین ترتیب تا اینجای کار دولت ترامپ در سیاستهای خود در قبال ایران متحمل شکستهای متعددی شده که این موقعیت مستلزم پاسخگویی او به حامیان و هوادارانش است. بنابراین قصد دیگر ترامپ از روی آوردن به مکانیسم ماشه این است که بگوید ما میخواهیم کاری کنیم اما دیگران و به طور خاص، اروپا مانع کار ما میشوند، اما در نهایت مجبور هستند که از ما تبعیت کنند. این کاری بود که دولت امریکا در تمام پروسه بازگرداندن تحریمها و وضع تحریمهای تازه انجام داد و بر آن تأکید داشت. در اینجا وجوه تبلیغاتی و نمایشی این کارها حتی شاید بیش از وجوه عملیاتی برای ساکنان کاخ سفید دارای اهمیت باشد.
اما کاری که اروپاییها کردند، بجز پیامهای مکرر رفتارهای سیاسی آنها در این 4 سال مبنی بر مخالفت با یکجانبهگرایی امریکا، پیام دیگری هم داشت. آنها میخواستند بگویند ما موافق ماندن ترامپ در کاخ سفید نیستیم، چرا که اگر جز این بود تا این اندازه مانعی جدی بر سر راه اقدام او برای فعال کردن مکانیسم ماشه نمیشدند و سعی میکردند بیش از آنچه که امروز شاهد هستیم، موقعیت میانه را در مسائل ایران و امریکا در خصوص برجام حفظ کنند. این هم پیامی است که بعید است رأی دهندگان امریکا و مهمتر از آنها، الیتهای فعال در این کشور آن را درک نکنند.
اما فارغ از این ابعاد، تأثیرات عملی رفتار امریکا چه خواهد بود؟ دولت امریکا سعی میکند نمایش خود را به هر نحوی ادامه دهد تا حداقل در منظر مردم امریکا خود را دست برتر و بازیگر تعیین کننده نشان دهند. احتمالاً از اولین کارهای آنها طی هفتههای آینده تحریم چند شرکت به بهانه داشتن روابط اقتصادی و تجاری با ایران خواهد بود. اما اقدام خطرناکی که میتوانند دست بزنند، متوقف کردن کشتیهای ایرانی به بهانه بازرسی است. از آنجا که امریکاییها مدعی هستند که یک طرفه مکانیسم ماشه را فعال کردهاند شاید بدون محاسبه منطقی دست به چنین کاری بزنند تا در تبلیغات خود بگویند ما برای مطمئن شدن از اینکه شناورهای ایرانی سلاح حمل نمیکنند، مواردی را بازرسی کردیم. چنین اقدامی فی نفسه تنشزا است و البته میتوان پیشبینی کرد که باز هم همدلی بینالمللی را برنمیانگیزد. در صورتی که ترامپ نتواند عقبماندگی خود از بایدن برای انتخابات را جبران کند، احتمال چنین رفتارهای خطرآفرینی توسط امریکاییها افزایش پیدا میکند تا در داخل امریکا موجی احساسی به نفع ترامپ شکل بگیرد. به عبارتی او این پتانسیل را دارد که برای رفع عقبماندگی در برابر رقیبش به اصطلاح معروف «کافه را به هم بریزد» و در یک جو متشنج برای خود رأی خلق کند. شاید احتمال این رفتار قطعی و زیاد نباشد، اما منتفی هم نیست. ترامپ در تمام این معادلات از همان ابتدا سعی داشت تا قدرت اقتصادی را تبدیل به عامل تعیین کننده کند. روند اتفاقات 4 سال اخیر اما نشان داد که الزاماً اینطور نیست. خصوصاً در شرایط فعلی هر چند مسأله قدرت اقتصادی امریکا بسیار اهمیت دارد اما سابقه اتفاقات نشان داد که ایران، عقلانیت و محاسبهگری دیپلماتیک خود را تبدیل به عامل تعیین کننده در این بازی کرده و به نظر میرسد که باید همچنان این عامل تعیین کننده را در اوج کارآمدی خود حفظ کند.
منبع: ایران