تله قیمتگذاری و نظام چندنرخی
اگر پسر سوار و پدر پیاده بود، پسر را سرزنش میکردند، اگر پدر سوار و پسر به دنبال آنان روانه بود، پدر را سرزنش میکردند، اگر هر دو سوار بودند، هر دو را به بیرحمی متهم میکردند و اگر هر دو پیاده بودند، هر دو را به بلاهت و بیعقلی متصف مینمودند. حالا شده قضیه قیمتگذاری که 45 سال است گریبان جامعه ایران را گرفته، پیش از آن نیز در مقاطعی وجود داشت. اگر قیمتها را رها کنند، میگویند چرا قیمتگذاری نمیکنید، اگر قیمتگذاری کنند، میگویند، چرا نظارت نیست و فساد و رانت ایجاد میشود. نمونهاش ارز 4200 تومانی. نوعی اتفاقنظر در خصوص نادرست بودن آن وجود دارد ولی کسی نیست بگوید اگر این ارز مثلا به قیمت بازار عرضه شود در این صورت قیمت برخی کالاهای ضروری نیز سر به فلک خواهند زد. خوب حتما با آن نیز مخالفت خواهند کرد. اگر قرار باشد نظارت کنند، باید چندین دستگاه عریض و طویل برای نظارت ایجاد کنند، سپس چند دستگاه جدید هم برای نظارت بر دستگاههای نظارتی ایجاد شود!! در پایان هم ناظر و منظور ناراضی و فاسد میشوند. همچنین قیمتگذاری موجب قاچاق و اتلاف منابع میشود و درعین حال اگر قیمتگذاری نکنید، صدای مردم درمیآید. سالهای اول انقلاب بود که دولت و نخستوزیر ترس شدیدی داشتند که مبادا قیمت رسمی ارز از 72 ریال بیشتر شود. در حالی که نرخ بازار آزاد بالای 20 و 30 تومان بود، بانک مرکزی با دقت تمام یک دینار یک شاهی قیمت دلار را کم یا زیاد میکرد!! زمان شاه هم همین وضع بود، البته ارز کم نبود فقط دو سال آخر با بحران مواجه شد، ولی همان زمان هم بسیاری معتقد بودند که ارز باید حدود 50 درصد گرانتر شود تا اقتصاد ایران دچار مشکل نشود. یعنی زمانی که دلار 7 تومان بود پیشنهاد حدود 10 تا 11 تومان میشد ولی شاه هم از این تغییر میترسید. درنهایت هم ثبات قیمت ارز مشکلش را حل نکرد و آن آواری که باید میآمد، آمد.
خوب به یاد دارم که در اوایل دهه 1360 و در دوران جنگ!! ارز 7 تومانی را تا میزان 500 دلار به هر فردی که سفر خارجی میرفت میدادند!! زشت بود که کسی خارج برود و دولت به او ارز ندهد. ارز دولتی هم که هفت تومان بود. کسانی بودند که دست مادر و پدر پیرشان را میگرفتند و با زن و بچه چند هزار دلار سهمیه میگرفتند و از راه زمینی به ترکیه میرفتند و یک شب را در کنار دریاچه وان میخوابیدند و فردا با مقداری کالا برمیگشتند و هزینه چند ماه خود را تامین میکردند!! یک بار در اعتراض و نقد این وضعیت نامهای نوشتم برای یکی از مقامات ولی ظاهرا کاری به این ایرادات نداشتند. نه فقط به لحاظ اقتصادی این کار نادرست بود، بلکه فرهنگ و اخلاق را هم به فساد کشید. در ایرادات اقتصادی آن سیاست همین بس که جنس را وارد سپس آن را زخمی میکردند و به قیمت بازار میفروختند چون اصل آن را حق نداشتند به قیمت بازار بفروشند!!
نابخردی این نگاه فراتر از اینها بود. یک بار در سال پایانی جنگ که اوضاع اقتصادی در نهایت خرابی بود، رفته بودم خوزستان، یک نشست شبانه دورهمی در استانداری بود، یک آقایی که معاون نخستوزیر بود نیز حضور داشت. این آقا بعدا هم مدتی را رییس سازمان برنامه در دولت مرحوم آقای هاشمی شد. بحث قیمت ارز و دلار شد، گفت که محاسبات ما نشان میدهد که ارزش واقعی دلار حدود 2 تومان(۲۲ ریال) است!! آن هم زمانی که احتمالا دلار بالای 50 تومان بود. شاید منظور وی قدرت خرید بود که حتی این نیز در آن زمان به طور قطع اشتباه بود.
در هر حال این مساله دو یا چند قیمتی بودن از گذشته بوده و به یک عادت زیانآور تبدیل شده است. شاید مهمترین دستاورد اقتصادی دولت آقای خاتمی این بود که توانست ارز چندنرخی زمان آقای هاشمی را تکنرخی کند. از سال 1381 ارز تکنرخی شد. با تکنرخی شدن آن نرخ بازار آزاد نیز کاهش چشمگیری پیدا کرد. حدود 800 تومان قیمت دلار بود. تا پایان سال 1383، حدود 85 تومان یعنی 11 درصد بر قیمت ارز افزوده شد. در حالی که در این سه سال جمعا حدود 50 درصد بر تورم افزوده شده بود. این کار آغاز اشتباه دیگری بود و تا 6 سال بعد فقط 170 تومان بر ارزش دلار افزوده شد در حالی که در این فاصله حداقل ۲۰۰ درصد رشد تورم داریم و در نتیجه این نابخردی آشکار از سال 1390 و با آغاز تحریمها دوباره نظام دو و چند نرخی ارز برقرار شد.
چرا چنین سیاست نابخردانهای درباره قیمت ارز و کالا وجود داشته است؟ امروز و از نظر ما وجود چنین سیاستی در گذشته نابخردانه به نظر میرسد ولی چرا امروز آن را دوباره و چندباره انجام میدهند؟
برای اجرای این سیاست هر نوع توجیهی آورده میشد. در سال 1373 که سیاست تعدیل اجرا و تورم اوج گرفته بود در نماز جمعه گفتند حالا که کالا در انبارها زیاد است، لازم میدانیم که قیمتگذاری کنیم!! حتی رب گوجهفرنگی را هم قیمتگذاری کردند. ارز را در صفهای کیلومتری به مردم میفروختند. نابخردی در اوج بود. پاسخ این نیست که افراد سیاستگذار و تصمیمگیر نابخرد بودند؛ مشکل آن است که ساختار اقتصادی و سیاسی ایران خود را در وضعیتهای متناقض قرار میدهد. هنگامی که شما میتوانید به راحتی نقدینگی را زیاد کنید و ضمنا ارز هم در اختیار خودتان است، زیرا اقتصاد نفتی است، پس میتوانید هم پول تولید کنید و هم قیمتگذاری کرده و هم قیمت ارز را سرکوب کنید و به خیال خود مردم را راضی نگه دارید. ولی این غده چرکین و نامعادله خیلی زود آنچنان نامتوازن میشود که تمام چرکهای آن بر اثر یک نیشتر بیرون میریزد. اینکه نمیشود هر روز غذاهای چرب و پرکالری خورد و همهاش هم استراحت کرد و دراز کشید و لذت برد و سالم هم بود. دیر یا زود سکته قلبی و شاخصهای بالای چربی و قند و... سراغ چنین آدمی خواهد آمد. این همه بر قیمتگذاریها و دونرخی بودن اعتراض نکنید، اینها عوارض ساختارهای نادرست است که هر از گاهی بروز میکند. آب از سرچشمه گلآلود است. سرچشمه را باید زلال و شفاف کرد.
منبع: اعتماد