اگر بخواهیم در نگاه اول به این پرسش پاسخ دهیم، احتمالا گزینه «آرمان ها» را انتخاب خواهیم کرد، ولی واقعیت آن است که انسان شاید در ظاهر این گزینه را برگزیند ولی در عمل بسیاری موردی را می پسندد و انتخاب خواهد کرد که منافع شخصی آن ها را بهینه کنند، هر چند که این انتخاب آرزوهای بشری را نادیده گرفته باشد.
دو نگاه مختلف به انسان و سیاست
انتخابات آمریکا محل برخورد دو نگاه مختلف به مقوله انسان و سیاست شده است؛ نگاه امیال گرا در برابر نگاه آرمان گرا. زمانی تصور می شد که انتخابات، محلی برای برخورد نخبه های سیاسی است که این نخبه ها در نهایت تمام افراد را به سمت و سویی هدایت می کنند که نفع کل جامعه را در برگیرد. با این حال، روان شناسان از اواسط دهه 90 به این نتیجه رسیدند که برای بدست آوردن رای مردم نیاز است که دریابند عموم جامعه دقیقا چه چیزی را می خواهند و می پسندند؛ درنتیجه سعی کنند همان خواسته ها را به آن ها ارائه دهند. در این نگاه، دیگر آرمان های سیاسی اهمیت نداشتند. بلکه برای کسب رای مردم، روانشناسان تلاش کردند تا با توجه به اطلاعات بدست آمده از نظر سنجی های مختلف، دقیقا همان چیزی را که مردم عادی طالب آن بودند را به آن ها وعده بدهند. اشکال این دیدگاه این بود که هر فرد چیزهای متنوعی را طلب می کند که عمدتا از خواست های ناخودآگاه و ابتدایی انسان سرچشمه می گیرند و می توانند در تضاد با یکدیگر قرار بگیرند.
با این وجود، برای جمع آوری رای، توجه به خواست های ابتدایی و غرایز اهمیت پیدا کردند و از این نقطه آزمون های رواشناختی و به دنبال آن، شناخت شخصیت رای دهنده اهمیت بسیاری یافت. نامزدهای انتخاباتی با سیستم های تبلیغاتی خود سعی کردند بر اساس شخصیت افراد و نیازهایشان، نظر آن ها را دستکاری کنند. مهم ترین مساله در انتخابات امروزه این نیست که آرمان های یک حزب چه باشند، بلکه مساله این است که تشخیص بدهیم مردم چه می خواهند و سپس همان را در اختیارشان قراردهیم.
راه دنیای تجارت به عالم سیاست
توجه به امیال مصرف کننده از دهه 80 میلادی به شدت در دنیای تجارت مورد توجه قرار گرفت و بازاریابی اساسا با توجه به این موضوع، در صدر توجهات قرار گرفت. در واقع، مدت هاست که توجه به امیال مصرف کننده اصل اول برای افزایش فروش به شمار می رود و در نتیجه شرکت های تجاری به خوبی می دانند که چقدر توجه به امیال در افزایش فروش تاثیر دارد. اساسا استفاده از مدل ها و تبلیغات بر مبنای نیازهای ناخودآگاه انسان شدت گرفتند؛ با این حال، تصور نمی شد روزی برسد که دنیای سیاست به صورت غیرمستقیم بر مبنای امیال ابتدایی انسان ها اداره شود.
دونالد ترامپ مرد دنیای تجارت فارغ از آرمان ها همان چیزی را می گوید که بسیاری از مردم خواستار شنیدنش هستند. او هراسی ندارد که بگوید به محیط زیست اهمیت چندانی نمی دهد، چرا که حفظ یا افزایش مشاغل آمریکایی برای او اهمیت بیشتری دارد ( حتی با اینکه مشاغلی چون کار در معدن زغال سنگ هم برای جان انسان ها و هم محیط زیست ضرر مستقیم دارند). در ظاهر به نظرمی رسد انسان باید گزینه ای را انتخاب کند که به منافع بشریت کمک می کند ولی واقعیت این است که انسان بسیار فرد گرا شده، کمتر پیش می اید، نفع زودگذر خود را به منفعتی دراز مدت ترجیح دهد. در عالم سیاست هم تا حد زیادی منافع فردی از منافع جمعی فاصله گرفته اند یا تشخیص اینکه منافع فردی و جمعی در یک جهت حرکت میکنند، برای مردم دشوارتر شده است.
اول آمریکا؛ شعاری امیال گرا
شعار اولیه آقای ترامپ یعنی «اول آمریکا» در بطن خود به برخی نیازهای امیال گرایانه و ابتدایی افراد پاسخ می دهد و آرمان های سیاسی بشریت را نادیده می گیرد. اول آمریکا به معنای آن است که امیال شخص شما امریکایی ها اولویت من خواهد بود و اگر لازم باشد، بخاطر آمریکا به کشورهای دیگر ضرر و زیان خواهم رساند! انسان ها دوست دارند خاص و ویژه باشند و پرزیدنت ترامپ با گفتن اینکه شما دراولویت من هستید به برخی از رای دهنده ها، این حس ویژه بودن را هدیه می دهد.
آقای ترامپ بارها پنسیلوانیایی ها را خطاب کرد و گفت، بایدن به دنبال انرژی های پاک است و در نتیجه شغل های نفتی شما در این ایالت از بین خواهد رفت. او اخطار می دهد که منافع شخصی شما در خطر است، چرا که می داند حس این خطر باعث می شود که افراد به او رای بدهند، فارغ از آن که بحث انرژی های پاک چقدر برای سلامت کل بشر، کره زمین و حتی آینده همین مردم اهمیت دارد. ترامپ پیام می دهد که تنها، «شما» و «اینجا واکنون» اهمیت دارید و نه «دیگری» و «آینده».
برای او رای آن منطقه جغرافیایی اهمیت دارد و برای به دست آوردنش رو به امیال و هراس های ابتدایی بشریت آورده است. یکی از هراس های مهم انسان عدم داشتن امنیت است که نداشتن شغل هم بخش زیادی از امنیت فرد را زایل می کند.
تششخیص امیال با استفاده از روان شناسی
اهمیت امیال مدت هاست که برای روان شناسان روشن شده است و در نتیجه نامزدهای انتخاباتی هم سعی می کنند از چنین مساله ای برای افزایش شانس پیروزی خود استفاده کنند. با این حال، هر نامزدی مرزی را حفظ می کند که بیانگر آن است که چقدر حاضر است از آرمان های حزبی عدول کند تا به منافع و امیال فردی توجه کند.
امروزه کمپین های تبلیغاتی از طریق آزمون های روان شناختی متعدد سعی می کنند که به احساسات و نیازها رای دهندگان پی ببرند و از آن ها برای پیش برد محبوبیت کاندید خود استفاده کنند. در سال های قبل، چنین مسئولیتی به عهده گروه هایی موسوم به«گروه های تمرکز» بود که افراد مختلف را در جمع ها حدودا ده نفره گرد می آوردند و سعی می کردند احساسات و نیازها ناخودآگاه آن ها را کشف کنند. در واقع هدف این نبود که آن ها آگاهانه بگویند از سیاست چه می خواهند، بلکه خواست این بود که به امیال ناخودآگاه دسترسی بهتری پیدا کنند و بعدها با استفاده از همان ها، تصمیم گیری فرد برای رای دادن تحت تاثیر قرار داده شود. در واقع زمانی در سیاست، نامزدها متوجه شدند که برای بردن یک انتخابات نیاز نیست که شعارهای کلی و آرمان گرایانه بدهند، بلکه باید به مردم هر منطقه همان چیزی را وعده بدهند که برای آن ها مهم است.
دونالد ترامپ از این قاعده پیروی می کند. جو بایدن هم سعی کرده است از این قاعده استفاده کند، ولی او نیازهایی از افراد را هدف گرفته است که بیشتر از جنبه فردی، به جنبه عمومی توجه دارد. به عنوان مثال، برخی از آمریکایی ها اعتقاد دارند که کووید 19 برای آن ها خطرناک نیست، هر چند که ممکن است برای دیگری خطرناک باشد. بایدن اهمیت کووید 19 را به عنوان یک بحث عمومی پیش می کشد، حال آنکه ترامپ نیازهای فردی را هدف قرار می دهد که اعتقاد دارند محدودیت های مربوط به این بیماری، به زیان شغل و اقتصاد آن هاست.
مالیات، نمایانگر امیال شخصی در برابر منفعت عمومی
سال ها پیش تصور می شد که افزایش مالیات با اقبال عمومی مواجه می شود، چرا که تک تک مردم به رفاه یکدیگر اهمیت می دهند. ولی شگفتی اینجا بود که افراد رضایت و آسایش خود را به هر چیزی دیگر ارجحیت می دهند و در صورتی که احساس کنند، وضعیت مالی آن ها با افزایش مالیات دستخوش تغییر می شود، به سیاست مداری که چنین سیاستی را دنبال می کند، رای نمی دهند. یکی از دلایلی که در آمریکا، افرادی مانند برنی سندرز نتوانستند وارد رقابت نهایی ریاست جمهوری شوند، همین مساله بوده است که به این نیاز افراد توجه نمی کرد. در یک تصویر کلی می توان گفت سیاست های مالیاتی نمایانگر برخورد دو نگاه توجه به امیال شخصی در برابر منفعت عمومی است.
در حال حاضر هم آقای ترامپ وعده می دهد که مالیات ها بالا نخواهد رفت و این مساله احتمالا به ذائقه افرادی که منفعت خود را در این مساله می بینند، خوش می آید. البته ترامپ منفعت را با چاشنی ترس به مردم القا می کند. در واقع بیان می کند که نه تنها منفعت فعلی را از دست خواهید داد، بلکه به سمت و سوی بدبختی که ممکن است با افزایش مالیات پیش آید، بروید. در مقابل بایدن تلویحا می گوید از ثروتمندان مالیات می گیرم و در جامعه توزیع خواهم کرد. شعاری که به نظر می رسد، زمانی که حداقل وضع اقتصادی خوب است، کمتر خریداری دارد. چرا که کسی حاضر نیست، وضعیتی را تغییر دهد که از نگاهش برای او مناسب بوده است.
آرای فروید و آدلر
مبارزه انتخاباتی آمریکا نماد جنگ دو دیدگاه در روان شناسی است؛ آرای فرویدی ها که اعتقاد دارند انسان ها تا حد زیادی بر اساس امیال و سائق های ابتدایی و غریزی خود رفتار می کنند و آرای «آدلری ها» که اعتقاد دارند، کشش اصلی انسان به سوی مفهومی با نام «علاقه اجتماعی» است. در دیدگاه آدلری ها، انسان ها خصوصا وقتی از امیال عبور می کنند، بیشتر به نیازهای دیگری توجه می کنند و اساسا انسان ها به دلیل علاقه ای که برای رابطه با دیگران دارند، به نیازهای آن ها هم توجه می کنند.
با این حال در شرایط کنونی، به نظر می رسد، ما انسان هایی هستیم که بیشتر بر اساس امیال خرید می کنیم و دلیلی ندارد در عالم سیاست تصمیمی بگیریم که احساس کنیم ممکن است به ضرر خود ما، ولی به نفع دیگری تمام شود. برخی مالیات دهندگان زمانی می گفتند حاضر نیستند یک دلار بیشتر مالیات بدهند، برای فردی که از نگاه آن ها به اندازه کافی تلاش گر نبوده است.
دونالد ترامپ هم امیال انسان ها را هدف گرفته است و به تک تک آن ها پیام می دهد که برای من منفعت تو یا شما به عنوان یک گروه خاص اهمیت دارید. مهم نیست که چه بلایی بر سر سایرین می آید. شاید شانس پیروزی ترامپ در همین پارامتر باشد که به جای اینکه مردم را در یک بحث منطقی مشارکت دهد، به برآورده کردن امیال آن ها توجه می کند. درست است که در نظرسنجی ها خوشبینی زیادی به برد بایدن وجود دارد، ولی زیر پوست منطق وعلم، غریزه ای خفته است که از چشم متفکران میتواند دور بماند. انسان امروز در آمریکا چگونه انسانی است؟ نتایج انتخابات آمریکا، پاسخ به این سوال را صراحتا خواهد داد.