نقشه شوم ترامپ برای خاورمیانه/ پایان معامله قرن؛ آیا فصل تازه عادی سازی روابط اسرائیل و اعراب رقم میخورد؟
به گزارش اقتصادنیوز، نشریه فارن افرز با انتشار یادداشتی مدعی شد: دونالد ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتیاش وعده داد که "چالش خاورمیانه حل خواهد شد" اما جزئیات کمی در مورد چگونگی دستیابی به چنین نتیجهای فاش کرد.
حالا که او به کاخ سفید بازگشته، برنامه «اول آمریکا»اش با دخالت ایالات متحده در جنگ اسرائیل در غزه و بحران انسانی غیرقابل تصور در آنجا که هنوز حل نشده، به چالش کشیده خواهد شد. خاورمیانهای که ترامپ از دولت بایدن به ارث خواهد برد، دستخوش تغییرات تکتونیکی شده است.
طی یک سال گذشته، ایران و اسرائیل رویارویی مستقیم را تجربه کردند، تلآویو اهداف و مواضع حماس و حزبالله را هدف قرار دارد و همزمان دولت بشار اسد، یکی از متحدان نزدیک ایران سقوط کرد.
فال شوم خاورمیانه
این نشریه در ادامه مدعی شد: جایگاه واشنگتن در خاورمیانه هرگز آنقدر متزلزل نبوده است، بدین معنا که همدستیاش در جنگ طلبی اسرائیل نه مورد تایید دوستانش است و نه دشمنانش. ایالات متحده به واسطه ارسال محمولههای تسلیحاتی به اسرائیل و توسل به حق وتوی خود برای حراست از این بازیگر در سازمان ملل، با اعتبار و جایگاهش قمار کرد.
دولت بایدن حتی از ابتداییترین حقوق فلسطینیها در مورد غذا، آب، دارو و سرپناه محافظت نکرد. از همین رو فلسطینیها طبیعتا باور نخواهند کرد که ترامپ به حمایت بیقید و شرط ایالات متحده از اسرائیل پایان دهد. با این حال، همانطور که جهان آموخته، ترامپ همچنان یک شخصیت عجیب و غیرقابل پیش بینی است. او به خود میبالد که معاملهگر است و به نظر میرسد نسبت به جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، نفوذ بیشتری بر رهبران اسرائیل دارد.
عربستان سعودی شاید بتواند از روابط نزدیکش با ترامپ جهت به رسمیت شناخته شدن حقوق فلسطینیها استفاده کند. مهمتر از همه، سیاست ایالات متحده به توازن ناپایدار قدرت در خاورمیانه بستگی دارد، که در دهههای گذشته در نوسان بود. فلسطینیها در باب عدم هم صدایی ترامپ درگیر توهم نیستند، اما برخی هنوز امیدوارند که رئیسجمهور غیرقابل پیشبینی در منطقهای که به سرعت در حال تغییر است، بتواند تغییراتی ضروری را لحاظ کند.
پیشگویی آینده خاورمیانه همیشه خطرناک بوده و انجام این کار زمانی که رفتار دمدمی مزاجانه ترامپ را در نظر بگیریم سختتر میشود. اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ سرنخهایی را در مورد اینکه چگونه میتواند امروز خاورمیانه را اداره کند ارائه میدهد؛ اگرچه او در ابتدا اعلام کرد که در باب راهحل دو دولتی یا یک دولتی اولویتی ندارد، اما شرق بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و کمکهای خود را کاهش داد.
آنروا و فلسطینیها، اعلام کردند که شهرکسازیهای اسرائیل - که واشنگتن و سازمانهای بینالمللی همیشه آنها را غیرقانونی میدانستند – بیش از هر زمان دیگر در آن بازه زمانی افزایش یافته است. سیاست خاورمیانهای ترامپ با رسمیت یافتن توافقنامه ابراهیم 2020 به اوج رسید، مجموعهای از توافقات دوجانبه که طی آن چندین کشور عربی روابط خود را با اسرائیل عادی کردند.
اکثر کشورهای عربی قبلاً با امضای طرح صلح عربی در سال 2002 وعده داده بودند که تنها در ازای دستیابی به راه حل دو کشوری، روابط کامل با اسرائیل را تعریف خواهند کرد. با این حال، قراردادها بر این ایده مبتنی بود که صلح اسرائیل و فلسطین را میتوان از بیرون تحمیل کرد، پس از برقراری روابط اعراب و اسرائیل -این گزاره نشان از معکوس بودن نتایج خرد متعارف داشت.- این توافقات تا حد زیادی عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل را از سرنوشت فلسطین جدا کرد.
توازن دلخواه ترامپ برهم خورد!
بحرین، مراکش و امارات متحده عربی با امضای توافق ابراهیم، فلسطین را در برنامههای منطقهای خود نادیده گرفتند. بایدن تلاش کرد تا این سیاست را گسترش دهد و بستر را برای احیای روابط ریاض و تلآویو هموار سازد، اما هرگز این توافق حاصل نشد، زیرا ولیعهد از عادی سازی روابط با اسرائیل تا زمانی که دیگر نگرانیهای منطقهایاش، به ویژه آینده فلسطین و آنچه سعودیها از آن تحت عنوان تهدید ادعایی ایران یاد میکنند، حل نشود، سرباز میزند.
ترامپ امیدوار بود که توافقنامه ابراهیم با آنچه او «معامله قرن» میخواند همراه شود؛ طرحی برای صلح اسرائیل و فلسطین که به شدت به نفع اسرائیل است. این طرح به اسرائیل اجازه میدهد تا به طور رسمی بخش گستردهای از کرانه باختری را ضمیمه کرده و بازگشت آوارگان فلسطینی را در ازای سرمایهگذاری منطقهای و وعدههای تشکیل کشور فلسطینی که غیرنظامی شده و فاقد حاکمیت به هر معنایی است، منکر شود.
سازمان آزادیبخش فلسطین، نماینده شناخته شده مردم فلسطین، این معامله را به دلایل قابل درک رد کرد. این امر میتوانست چشمانداز یک کشور واقعی را از بین ببرد و سرزمین و حقوق قانونی فلسطین را نابود کند.
امروز موازنه قدرت خاورمیانه بیش از دهههای گذشته در نوسان است. اگرچه ترامپ در پایان دوره اول ریاست جمهوریاش این طرح را رها کرد، اما دلیل خوبی وجود دارد که فکر کنیم او سعی خواهد کرد پرونده فلسطین را برای همیشه ببندد.
ترامپ عموماً در مورد تشکیل کشور فلسطین دوسوگرا بوده، خواست او برای کاهش کمکهای واشنگتن به فلسطینیها موید این اصل است. اما به نظر میرسد ترامپ معتقد است که توافقات سیاسی میتواند تابع منافع مشترک مالی و اقتصادی (یا در نهایت رشد) باشد. از این رو، هرگونه «معامله قرن» جدید مبتنی بر مبادله بین حاکمیت فلسطین و رفاه اقتصادی خواهد بود.
این امر همچنین به متقاعد کردن فلسطینیها مبنی بر اینکه هیچ توافق دیگری امکان پذیر نیست، منوط است. جنگ فاجعه بار اسرائیل در غزه باعث تضعیف گروههای سیاسی فلسطینی در سراسر جهان شده است. در کرانه باختری، کمپینهای نظامی اسرائیل مواضع حماس را هدف قرار دادهاند در حالی که نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین تلاش کردهاند تا کنترل جنین را در اختیار بگیرند.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش فتح به دلیل سالها حکومت شکست خورده، عدم تمایلشان برای مداخله در جنگ اسرائیل و ناتوانی در تسکین درد و رنج غزه، کمتر از همیشه محبوبیت دارند.
نسخه ترامپ برای فلسطین
با این همه، به ادعای گروهی از ناظران اگر ترامپ نسخهای از برنامه 2020 خود را تکرار کند، فلسطین برای مقاومت موثر در برابر آن وحدت سیاسی نخواهد داشت. بهویژه اکنون که «محور مقاومت» بیش از گذشته بر احیای توان بازدارندگیاش متمرکز شده و احتمالاً دیگر دولتهای منطقه نیز مخالفت چندانی ندارند.
با توجه به اینکه کشورهای عربی به جنگ اسراییل واکنش خصمانهای نشان دادهاند، اما زمانش که فرا برسد، رهبران عرب به احتمال زیاد مایلند هر فشاری را که لازم است بر فلسطینیها وارد کرده تا به شروط ترامپ در باب اسرائیل تن دهند.
آنها میتوانند در ازای آن امتیازاتی مانند تضمینهای امنیتی یا کمکهای اقتصادی یا نظامی دریافت کنند. در این میان مشاوران و نزدیکان ترامپ در باب برنامههای احتمالی رئیس جمهوری زیر لب زمزمههایی میکنند. میریام ادلسون، میلیاردر طرفدار اسرائیل، بیش از 100 میلیون دلار به ستاد انتخاباتی ترامپ کمک کرد. مایک هاکبی، سفیر منتخب ترامپ در اسرائیل، مدعی است که «چیزی به نام کرانه باختری وجود ندارد، این یهودیه و سامره است»، به این معنی که این سرزمین متعلق به اسرائیل است.
پیت هگست، نامزد ترامپ برای وزارت دفاع، معتقد است که «اگر آمریکا را دوست دارید، باید اسرائیل را دوست داشته باشید» و ایده راهحل دو کشور را نوعی سخن پراکنی توصیف کرده است.
مهمتر از آن، گامهای بعدی ترامپ تحت تأثیر نحوه وزش بادها در اسرائیل خواهد بود. از زمان حمله حماس، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، موفق شده این بازیگر را در حالت انتقام کور معلق نگه دارد. بر اساس دادههای نظرسنجی گالوپ، 64 درصد از اسرائیلیها مخالف راهحل دو کشوری هستند که این رقم در سال 2012، 30 درصد بود. در واقع، برخی از اسرائیلیها به دنبال چیزی بدتر از معامله قرن ترامپ هستند.
اعضای کابینه نتانیاهو، چهرههایی مانند بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی و ایتامار بن گویر وزیر سابق امنیت ملی پیشنهاد بازگرداندن شهرکهای اسرائیلی در غزه، جابجایی صدها هزار فلسطینی از غزه، الحاق بخشهایی از کرانه باختری اشغالی و فروپاشی تشکیلات خودگردان فلسطین را مطرح کردند و مشخص است که فلسطینیها به تنهایی نمیتوانند در برابر چنین سیاستهایی از خود حراست کنند.
با این حال، در همان زمان، شکافها در جامعه اسرائیل و در میان یهودیان دیاسپورا افزایش یافته است - بین اسرائیلیهای سکولار و مذهبی، بین کسانی که خواهان پاسخگویی در مورد 7 اکتبر هستند و کسانی که تلاش میکنند تقصیر را بین اسرائیلیها تقسیم کنند.- به نظر میرسد این گروه خواهان سازش با فلسطینیها باشند. این همان حقیقتی است که نتانیاهو در بازهای از زمان باید آن را لحاظ کند.
دشمن معقول بهتر از دوست دیوانه!
شیمی رهبران اسرائیل و آمریکا سیاست ایالات متحده در قبال اسرائیل را شکل خواهد داد. ترامپ برخلاف بایدن این توان را دارد تا با توسل به شیوههای منحصر به فردش نتانیاهو را به پذیرش خواستههایی چون پذیرش کمکهای بشردوستانه وادارد.
در طول مذاکرات برای آتش بس، استیون ویتکاف، فرستاده ترامپ در خاورمیانه، قانون شورش نتانیاهو را معکوس کرد و به طور بالقوه توافق را پیش از بازگشت ترامپ روی ریل قرار داد. کابینه کنونی اسرائیل آشکارا مخالفت خود را با هر شکلی از دولت و حکومت ملی فلسطین اعلام کرده و همچنان به اعمال تحریمهای مالی و سیاسی علیه تشکیلات خودگردان ضعیف فلسطین ادامه میدهد. اما اگر ترامپ به دنبال انحراف از سیاست اسرائیلی بایدن باشد، نباید مشکلی برای مداخله در سیاست اسرائیل داشته باشد و رهبر این بازیگر را به سازش با توافقهایی که پیشتر از آن سرباز زده بود، وادارد.
نتانیاهو امروز ممکن است حقیقت یک ضربالمثل رایج عربی را کشف کند که «دشمن معقول بهتر از دوست دیوانه است». به همان اندازه که آینده کوتاه مدت برای فلسطینیها تلخ به نظر میرسد، ناشناختههای دیگر در باب سیاست خاورمیانهای ترامپ میتواند شرایط را به گونهای متفاوت رقم بزند. مهمترین آنها تغییر پویایی منطقهای است.
تهران بر معادلات منطقه متمرکز شده و مبارزه برای سوریه وارد مرحله جدیدی شده است، زیرا قدرتهای منطقه برای نفوذ تلاش میکنند. اسرائیل با اشغال خاک سوریه و بمباران انبارهای تسلیحات و تأسیسات نظامی این کشور به دنبال فرصت سازی از خلاءهای موجود است.
یکی دیگر از عوامل دخیل در تحولات خاورمیانهای عصر ترامپ، منیت رئیس جمهوری است. او خواهان تضمین یک معامله بزرگ بین اسرائیلیها و فلسطینیهاست و میخواهد اعتبار چنین توافقی را به نام خود ثبت کند. تمایل ترامپ برای مشارکت دادن خود منوط به تعامل عربستان و فلسطین است.
عربستان سعودی گفته که عادیسازی با اسرائیل گزینهای نیست که روی میزش باشد مگر آن که راهی برای تشکیل کشور فلسطین به دست آید. ریاض همچنین خواهان یک پیمان امنیتی با ایالات متحده و کمک به برنامه هستهای غیرنظامی خود در ازای تجدید روابط خود با اسرائیل است.
اگر ریاض در تعقیب عادی سازی مشتاق باشد و در پیشرفت به سوی فلسطین جدی، ترامپ ممکن است مجبور شود توافقی بهتر از برنامه 2020 خود ارائه دهد. پس از تمام رنجهایی که فلسطینیها تجربه کردهاند، محتملترین آینده برای آنها آیندهای «بدون جنگ، بدون صلح» است، بدون مقاومت و سرکوب، بدون رویارویی با شهرکهای اشغالی اسرائیل، حداقل کمکهای بشردوستانه و بهبودی و یک دولت واحد شبیه آپارتاید.
در شرایط کنونی به نظر میرسد که تامین نیازها و خواستههای فلسطینیها در قیاس به خواست آنها برای تشکیل کشور فلسطین در اولویت قرار گرفته است. با این همه اتحاد فلسطین در کنار مواضع سعودیها میتواند ترامپ و اسرائیل را در موضع تدافعی قرار داده و به تحقق راهحل دو دولتی آخرین شانس را اعطا کند. اما اگر ریاض مانند اکثر کشورهای جهان، فلسطینیها را ترک کند، بهترین گزینه آن است که دستگاه کشتار اسرائیل متوقف شود.