جنگلها را آتش می زنند تا برای چریدن گوسفند،مرتع درست کنند
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه شرق نوشت:وجود این حجم از دام ارتباط مستقیمی با نابودی محیط زیست دارد. از بین رفتن تنوع زیستی گیاهی، نقش این حیوانات در گسترش بیماریهای مشترک با حیوانات وحشی مانند بلایی که طاعون نشخوارکنندگان کوچک در سالهای اخیر در مناطق حفاظتشده ایجاد کرده است، در کنار آتشزدن عمدی جنگلها برای گسترش فضای چرای دامها و البته خطر سگهای گله برای حیات وحش، بخشی از مهمترین آسیبهای ممکن است.
نابودی پوشش گیاهی که بر اثر چرای بیرویه و مازاد بر ظرفیت دام حاصل میشود، در نهایت به فرسایش خاک و سیلهای ویرانگر منجر خواهد شد.
گفته میشود حدود ۹۰ درصد از آتشسوزی جنگلهای کشور عمدی است و بخش قابل توجهی از این آتشسوزیها توسط دامدارانی انجام میشود که خواهان بخش بیشتری از مراتع و منابع طبیعی برای چرای دام هستند.
وجود دام در جنگل مانع از زادآوری و رویش درختان جدید میشود و با توجه به تعداد زیاد حیوانات و فقر پوشش گیاهی، دامها هر آنچه را از زمین میروید، میخورند. تجربه فعالان محیط زیست در زاگرس نشان داده است خروج دام از جنگل با رویش نهالهای جدید بلوط همراه است. چندی پیش رئیس سازمان منابع طبیعی کشور اعلام کرده بود دام اهلی سالانه ۷۰۰ میلیون نهال را فقط در جنگلهای هیرکانی میخورد.
حضور گوسفند و بز در مناطق طبیعی باعث از بین رفتن منابع غذایی و آب مورد نیاز علفخواران وحشی نیز میشود و این مسئله به کاهش یا مهاجرت این گونهها و البته کاهش گوشتخواران وحشی منجر خواهد شد. تلهگذاری برای حیوانات گوشتخوار وحشی نظیر پلنگ و گرگ یا قراردادن طعمه مسموم و کشتن مستقیم با اسلحه توسط دامداران برای حفاظت از گلههای دام از دیگر آسیبهای فاجعهبار دامپروری برای محیط زیست و حیات وحش کشور است.
گلههای دام مهمترین منبع تولید و تکثیر سگهای بیسرپرست در کشور هستند. برای هزار عدد دام، 30 سگ گله وجود دارد. اگر بخواهیم این عدد را به کل کشور تعمیم دهیم، آنگاه متوجه میشویم در ازای 70 میلیون دام، بیش از دو میلیون سگ گله در کشور وجود دارد. از آنجایی که سگهای گله هیچوقت عقیم نمیشوند، با یک حساب سرانگشتی میتوان متوجه شد که هر سال این تعداد سگ حدودا همین تعداد سگ جدید تولید میکنند که اکثر قریب به اتفاق آنها در طبیعت رها میشوند. سگهای گله نقش مهمی در حمله و کشتن گونههای شاخصی مثل یوزپلنگ دارند.
همه آسیبها و ویرانگریهای دامپروری در شرایطی است که طبق آمارهای موجود شاهد افزایش قیمت گوشت قرمز و کاهش سرانه مصرف آن هستیم. مصرف گوشت در برخی کشورهای منطقه که شرایط پرورش دام را ندارند، از کشور ما بیشتر است.
بر اساس واقعیات موجود، به درستی میتوان ادعا کرد در حال حاضر پرورش گوسفند و بز به شیوه فعلی یکی از تهدیدهای جدی محیط زیست و حیات وحش کشور است و شوربختانه علیرغم شعار حمایت از محیط زیست و حفاظت از حیات وحش، وزنه ترازو به سمت حمایت از دامپروری سنگینی میکند. لازم است یک بار بهطور جدی به این پرسش پاسخ داده شود که آیا طبیعت ایران توان این میزان تولید دام را دارد؟ آیا با توجه به همه آسیبهای موجود، تولید دام در ایران فعالیتی بهصرفه و پایدار است؟ آیا وقت آن نرسیده که سیاستگذاران کشور تجدیدنظری اساسی در این حوزه داشته باشند؟