یک تهدید علیه پوتین/پس گرفتن دونباس و کریمه عاقلانه است؟
به گزارش اقتصادنیوز، علیرغم تصورات اولیه در مسکو، جنگ در اوکراین وارد ماه سوم خود شده، اما ارتش کرملین تاکنون موفق به اشغال کامل هیچ کدام از شهرهای بزرگ اوکراین نشده است. در این شرایط عقبنشینی از جبهه کییف و تمرکز نیروهای روسی در جبهه شرق دلالت در تغییر در اهداف جنگی ولادیمر پوتین، رئیسجمهور روسیه دارد.
ریچارد هاس، تحلیلگر مشهور حوزه بین الملل با انتشار یادداشتی با عنوان «غرب در اوکراین چه می خواهد؟/ تعریف موفقیت، پیش از اینکه خیلی دیر شود» در مجله فارن افرز استدلال کرده، به رغم روشن بودن و بازنگری اهداف جنگی روسیه، جبهه غرب با سردرگمی در رابطه با تعیین اهداف خود دارد.
یک پیش بینی از آینده جنگ اوکراین
یک آینده قابل پیش بینی درباره جنگ روسیه و اوکراین با موفقیت نظامی اوکراین مرتبط می شود. در این سناریو روسیه مجبور خواهد شد نه تنها وضعیت موجود قبل از 2022، بلکه وضعیت موجود قبل از 2014 را بپذیرد. روی کاغذ، این یک نتیجه ایدهآل برای اوکراین خواهد بود که حاکمیتی را که در هشت سال گذشته از دست داده، به دست آورد و از نظر نظم بینالمللی این هنجار را تقویت میکند که سرزمینها نباید با زور غصب شوند.
با این حال، در عمل، همه چیز پیچیده تر از این خواهد بود. حتی اگر اوکراین در بیرون راندن نیروهای روسیه موفق شود، این کشور همچنان در برابر حملات موشکی و توپخانه ای با منشا روسیه، آسیب پذیر خواهد بود –و این جدای از حملات سایبری و مداخلات سیاسی است. حتی مهمتر از آن، تصور اینکه پوتین چنین نتیجه ای را بپذیرد تقریباً غیرممکن است، زیرا مطمئناً بقای سیاسی او و احتمالاً حتی بقای فیزیکی او را تهدید می کند.
در شرایط ناامیدانه، ممکن است او تلاش کند تا جنگ را از طریق حملات سایبری یا حمله به یک یا چند کشور ناتو گسترش دهد و حتی ممکن است به سلاح های شیمیایی یا هسته ای متوسل شود. غیر قابل تصور است که روسیه مکانیسمهایی را در اختیار داشته باشد که اگر پوتین تصمیمی از سر ناامیدی بگیرد، نسبت به ممانعت از چنین دستورهای فوقالعاده تشنجآمیزی اقدام کند.
پس گرفتن دونباس و کریمه عاقلانه است؟
پتانسیل تشدید تنش توسط روسیه این سوال را مطرح می کند که آیا در این مرحله عاقلانه است که اوکراین تلاش کند تمام دونباس و کریمه را پس بگیرد. احتمالاً، بهتر است چنین اهدافی به دوره پس از ختم مناقشه و یا حتی دوره پس از پوتین معوق شوند و غرب میتواند لغو تحریمها را مشروط به امضای توافقنامه صلح رسمی از سوی روسیه کند.
چنین پیمانی ممکن است به اوکراین اجازه دهد تا از روابط رسمی با اتحادیه اروپا و تضمین های امنیتی برخوردار شود -حتی اگر به طور رسمی بیطرف و خارج از ناتو باقی بماند. روسیه، به نوبه خود، ممکن است موافقت کند که نیروهای خود را از کل دونباس در ازای حمایت های بین المللی از روس زبان های آنجا خارج کند. کریمه ممکن است موقعیت ویژه ای به دست آورد و مسکو و کیف توافق کنند که وضعیت نهایی آن در آینده مشخص شود.
تجربه تاریخ
اختیار کردن استراتژی درست برای اوکراین مستلزم در نظر گرفتن دو درس مفید از جنگ سرد است. اولین مورد اجتناب از درگیری مسلحانه مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی بود -مگر اینکه منافع حیاتی تهدید شود. دومی پذیرش نتایج کمتر مطلوب برای جلوگیری از تهدید منافع حیاتی شوروی -چیزی که به راحتی می تواند منجر به جنگ شود.
این شناخت که محدودیت هایی برای اهداف ایالات متحده وجود دارد به معنای تصمیم به عقب نشینی از پیشروی های شوروی در اروپای شرقی بود –بالاخص پس از آن که مسکو انقلاب 1956 در مجارستان و انقلاب 1968 در چکسلواکی را درهم شکست. این به معنای متوقف کردن نیروهای اسرائیلی از نابود کردن ارتش سوم مصر پس از محاصره آنها در نزدیکی قاهره در طول جنگ 1973 بود –که بین کشورهای عربیِ متحد شوروی و اسرائیلِ متحد ایالات متحده رخ داد. و این به معنای پذیرش حکومت کمونیستی در خود اتحاد جماهیر شوروی بود.
چنین محدودیتی در دکترین مهار توسط جورج کنانِ دیپلمات بیان شد. اما با گذشت زمان، همانطور که کنان پیشنهاد کرد، اعمال موفقیتآمیز مهار میتواند بر فشارهایی بیفزاید که کمونیسم را تضعیف می کند - همانطور که در نهایت پس از چهار دهه انجام شد.
درسهای جنگ سرد
اولین درس جنگ سرد در سیاست موجود غرب در قبال اوکراین منعکس شده است. از همان ابتدای بحران، ایالات متحده به صراحت اعلام کرد که نیروی زمین نمیفرستد و یا منطقه پرواز ممنوع ایجاد نمی کند، زیرا انجام این کار می تواند نیروهای ایالات متحده و روسیه را در تماس مستقیم قرار داده و خطر تشدید تنش را افزایش میدهد. در عوض، واشنگتن و شرکایش در ناتو استراتژی غیرمستقیم ارائه تسلیحات، اطلاعات و آموزش به اوکراین را انتخاب کردند و در عین حال روسیه را با تحریمهای اقتصادی و انزوای دیپلماتیک تحت فشار قرار دادند.
در مورد درس دوم، تصمیم ایالات متحده و ناتو برای پیگیری اهداف خود از طریق ابزارهای محدود تا حد قابل توجهی مؤثر بوده است. این انتخاب از تخریب مراکز غیرنظامی اوکراین توسط روسیه جلوگیری نکرده، اما نبرد بین نیروهای مسلح دو کشور به نفع اوکراین بوده است.
پیمانی دور از دسترس
اکنون سؤال این است که آیا غرب باید اهداف محدودی را بپذیرد، که بر اساس آن از تلاشهای نظامی برای بیرون راندن روسیه از کل اوکراین یا درخواست تغییر رژیم در مسکو به عنوان شرط توقف جنگ دست بکشد.
غرب به هر هدفی که نهایتاً بر آن گردن بگذارد، الزام به پایان جنگ با توافقنامه صلح رسمی نباید یکی از آنها باشد. مشکل این نیست که نمیتوان فرمول قابل قبولی برای سازش متقابل ارائه کرد که وضعیت هر دو طرف را بهتر کند. این است که بسته به فرمول نهایی، یک یا هر دو طرف ممکن است به این نتیجه برسند که بهتر است جنگی را ادامه دهند که احتمالا نتیجه بهتری را برای آنها به بار میآورد تا اینکه بتوانند پیمانی را امضا کنند که برایشان پذیرفتنی نیست. با توجه به اینکه هر دو کشور همچنان احتمالا به دستاوردهای نظامی چشم دوخته و میخواهند از ضعیف جلوه دادن خویش خودداری کرده و بنابراین دستیابی به یک پیمان رسمی برای آینده قابل پیشبینی دور از دسترس به نظر می رسد.
جنگ در افق دید
همه اینها دلالت بر یک جنگ طولانی دارد. احتمالا در شرق و جنوب اوکراین جنگ شدت خواهد گرفت، اگرچه روسیه توانایی حمله به اهداف دیگر را حفظ خواهد کرد. عناصر استراتژی برای یک جنگ بلندمدت و بی پایان به خوبی شناخته شده است: به اوکراین سلاح، مهمات، آموزش و اطلاعات لازم برای دفاع از خود در برابر روسیه ارائه دهید؛ اطمینان حاصل کنید که ناتو به اندازه کافی قوی باقی میماند تا روسیه را از تشدید درگیری یا ممانعت از رسیدن تدارکات به اوکراین منصرف کند؛ و کاهش واردات انرژی از روسیه تا حد امکان و در اسرع وقت.
نتیجه هم واضح است: ایالات متحده و شرکای آن در ناتو باید با یکدیگر و با اوکراین در مورد اهداف جنگ مشورت کنند. ایالات متحده و ناتو همچنین باید برنامه های خود را برای بازدارندگی و پاسخ به هرگونه حمله روسیه به سایر کشورها یا هرگونه استفاده روسیه از سلاح های کشتار جمعی اصلاح کنند. در کوتاه مدت، موفقیت غرب شامل یک معاهده صلح، پایان واقعی درگیری یا تغییر رژیم در روسیه بسیار بعید خواهد بود.
در عوض، فعلاً موفقیت می تواند شامل پایان دادن به خصومتها باشد، بهطوریکه روسیه سرزمینی بیش از قبل از تهاجم اخیر در اختیار نگیرد و همچنان از استفاده از سلاحهای کشتار جمعی خودداری کند. با گذشت زمان، غرب می تواند ترکیبی از تحریم ها و دیپلماسی را در تلاش برای خروج کامل نظامی روسیه از اوکراین به کار گیرد. چنین موفقیتی به دور از ایدهآل است، اما بر گزینههای جایگزین ارجحیت دارد.