آیا بایدن سوسیالیست شدهاست؟
به گزارش اقتصادنیوز دیوید بروکس، روزنامهنگار آمریکایی در یادداشت خود برای نیویورکتایمز با عنوان «آیا جوبایدن متحول شده است؟ او به ما میگوید»، نوشت:
چه اتفاقی برای جو بایدن افتاده است؟ بسیاری از مردم فکر میکردند که او یک میانهرو توسعهگرا است، اما اکنون او بستههای حمایتی قانونی عظیم را ترویج می کند که باعث خوشحالی بسیاری از چپهای مترقی میشود.
* جهانبینی تزلزلناپذیر بایدن بر پایه تجربیات زیستهاش بنا شده است
وقتی این هفته تلفنی با او صحبت کردم از وی خواستم به این پرسش پاسخ دهد. به نظر میرسد پاسخ وی این باشد: «پیچیده است».
ارزشهایی که وی را به حرکت در میآورد ، طی دههها کاملاً استوار بوده و سیاستهایی که وی امروز در قامت رئیسجمهور ایالات متحده ارائه میکند، نسخه مشابه همان طرحهایی است که وی دههها به عنوان قانونگذار از آنها دفاع و در پیشبرد آنها ایفای نقش کرده است.
این مقیاسی است که به طرز گوناگونی متفاوت است؛ گویی شرکتی که قایق های تفریحی میساخته شروع به تولید کشتی های اقیانوس پیما. و این به این دلیل است که بایدن باور دارد که "در جهان پس از ترامپ ما نه تنها برای حفظ طبقه متوسط بلکه برای بقا به عنوان کشور پیشرو زمین در حال نبرد هستیم."
از بایدن پرسیدم که چگونه دیدگاه خود را درباره نقشی که دولت باید در زندگی ما بازی کند، توسعه داد. او شروع به صحبت در مورد پدرش کرد. در طول جنگ جهانی دوم پدرش شعبهای از یک شرکت را مدیریت می کرده که کارش مقاومسازی کشتی های تجاری بوده. هنگامی که او بعد از جنگ تجارت عمده فروشی را شروع کرد ، شریک زندگی اش تمام پولشان را در قمار دود کرد. بعد از جنگ او سختکار می کرد و آن وقت بود که همه چیز را از دست داد. از آن به بعد ، پدرم بیشتر تلاش میکرد و هر شغلی را که می توانست بدست آورد.
این ممکن است روشی غیرمعمول برای پاسخ به سوالی در مورد نقش دولت در ارتقاء جامعه به نظر برسد، اما برای بایدن کاملاً ضروری است. برخی از مردم جهان بینی خود را از ساختارهای ایدئولوژیک یا جنبشهای فلسفی مانند "محافظه کاری" یا "ترقیخواهی" می گیرند. اما جو بایدن جهان بینی خود را از تجربیات زیسته، به ویژه در دنیای جوانی و دیدن چگونگی زندگی پدر و مادرش آموخته است.
عناصر اصلی جهانبینی بایدن
همین زمینههای اخلاقی است که بستههای حمایتی بزرگ پیشنهادی بایدن را ایجاد کرد. داستان پدرش شامل عناصر اصلی جهان بینی بایدن است.
* طبقه متوسط
اول، جایگاه اجتماعی. آنچه مهم است فقط این نیست که فرد مسئله را چگونه می بیند بلکه مهم است که از کجا آن را می بیند. بایدن بیشتر مسائل را از نظر مردمی میدید که قبلاً "مردم عادی" خوانده می شدند، دموکراتهای طبقه متوسط و زیر متوسط دوران ترومن که در اطراف وی رشد کردهاند.
* رنجکشیده
دوم، آگاهی حاد از ناملایمات زندگی. بایدن گفت که پدرش یک بار به او تصویری از کمیک استریپ وایکینگ، شخصیت هگار وحشتناک را نشان میدهد که در زندگی ضربه می خورد و فریاد می کشد: «چرا من؟!» و خدا پاسخ می دهد «چرا نه؟». بایدن هنوز آن کمیک استریپ را دارد. وی افزود: «این پدر من بود».
* کرامت انسانی
سوم، تمرکز شدید بر کرامت انسانی. بایدن گفت: من فکر میکنم ایرلندی ها اغلب بیش از هر گروه دیگری از جهان از واژه «کرامت» استفاده می کنند. "من فکر می کنم به این دلیل است که وقتی از عزت و منزلت محروم شدید، پاداش بسیار بالایی به آن می دهید. بایدن یادآوری می کند، در سلسله مراتب قومی سفیدپوست آمریکای میانه قرن ایرلندی بودن درجه دو بودن محسوب میشد. انگلیسی ها مالک این شهر بودند.
از میان این سه عنصر ، یک فلسفه حکومتداری و متعاقباً مجموعه ای از سیاست ها ظاهر میشود که برای حمایت از مردم در میانه عقبماندگیهای سخت زندگی، کارآمد است، مشاغل شایستهای را به مردم ارائه میدهد تا بتوانند با عزت و کرامت زندگی کنند، و این امر در جهت مقابل استکبار ثروت پیش میرود.
* کاتولیک جامعهگرا
عنصر دیگری از جهان بینی اساسی بایدن، ناشی از آموزش اجتماعی کاتولیک قرن 20 است. وی گفت که پدرش ژاک ماریتین، فیلسوف کاتولیک فرانسوی را دوست داشت و بعداً در مکالمه اشاره کرد که او نیز توسط ماریتین (Maritain) هدایت میشود.
مانند اکثر چهرههای اصلی آموزش اجتماعی کاتولیک، ماریتین تأکید زیادی بر همبستگی اجتماعی ، وابستگی متقابل بنیادین مردم و جوامع داشت. "اگر در آموزههای ماریتین مستغرق هستید، باور دارید که ما مسئولیت های جدی نسبت به یکدیگر داریم."
از برآیند این ارزشهای اساسی، یک دستور کار عملی قانونگذاری رشد میکند. کاخ سفید فهرست طولانیای از ابتکارات مختلف دوران قانونگذاری بایدن را در اختیار من قرار داد که نشان میدهد بایدن برای چه مدتی از بسیاری از ایدههای موجود همانند بستههای بزرگ فعلی خود حمایت کرده است.
وقتی به قوانینی که طی دهههای گذشته وی حمایت یا کمک مالی کرده است نگاه میکنید ، متوجه میشوید که مبالغ مجموعاً به میلیونها میلیارد دلار میرسد. امروز دستورکار حمایتی بایدن بر مبنای تریلیون است. پس، پرسش این است که نسبت به ۴ سال پیش یعنی ژانویه 2017 زمانی که او و باراک اوباما دفتر خود را ترک میکردن ، چه چیزی تغییر کرده است؟
بایدن میگوید: «من فکر میکنم شرایط به شدت تغییر کرده است. ما در یک نقطه عطف واقعی در تاریخ هستیم، ما در حال تجربه "چهارمین انقلاب صنعتی" هستیم که شامل توسعه و پیشرفتهایی از ظهور فناوری اطلاعات و ظهور ابر دولت چین تا تغییرات در فضای رقابت جهانی هستیم».
سناتور دیپلماتگونه
بایدن بسیاری از دوران سنا خود را صرف کار در امور سیاست خارجی کرد و گاهی اوقات در مورد سیاست داخلی از دریچه استراتژیک، بینالمللی یا کلان صحبت میکرد. وی گفت: «ما به جایی رسیدهایم که فکر میکنم شایستگی اقتصادی ما تأثیر عظیمی بر نفوذ و ظرفیت بین المللی ما دارد». او زمانی بزرگ شد که آمریکا رهبر بی چون و چرای جهان بود و اکنون می بیند که به سرعت این رهبری در حال افول است، و قادر به سرمایه گذاری کافی در تحقیق و توسعه نیست.
دولتی متفاوت با دولتهای اوباما و کلینتون
دولت بایدن از طرز تفکر حاکم بر دولتهای کلینتون و اوباما به طرق دیگر نیز جدا شده است، اگرچه مشخص نیست که این امر چه میزان نشأت گرفته از خود بایدن و چه میزان از تیم اطراف او ناشی می شود.
همانطور که رونالد براونشتاین در آتلانتیک خاطرنشان کرد، سالها دیدگاه غالب دموکراتها این بود که اگر به افراد مهارت و آموزش بیشتری بدهید، دستمزد نیز افزایش مییابد. اما دیدگاه غالب دوران بایدن این است که شما همچنین «باید به مردم قدرت چانه زنی بیشتر اتحادیهها را بدهید تا قدرت شرکتها را متعادل کنند».
سالها دموکراتها عمدتاً معتقد بودند که اگر شما سیاستهای نژادی خنثی برای طبقه کارگر طراحی کنید، میتوانید به سیاهپوستان آمریکایی کمک کنید. اکنون مقامات بایدن معتقدند که شما باید سیاستهای نژادآمیزی را ایجاد کنید که صریحاً به سود سیاه پوستان باشد تا جایگاه آنان را ارتقاء دهد.
بایدن چقدر مترقی هست و چقدر نیست؟
بنابراین باید پرسید، آیا بایدن اکنون به یک مترقی سرراست تبدیل شده است؟ خود بایدن قطعاً اینطور فکر نمیکند؛ «ترقی خواهان من را دوست ندارند زیرا من آماده نیستم آنچه را که من و آنها به آن یک برنامه سوسیالیستی میگوییم را به کار گیرم».
بایدن همچنین معتقد است، افرادی که برای تولید ثروت ریسکهای بزرگی را متحمل میشوند، باید پاداشهای کلانی ببرند. تفکری که به هیچ شکل قابل گنجاندن در سوسیالیسم ترقیخواهان نیست.
او نسبت به برنامه های بخشش عظیم بدهی دانشجویی که در جناح چپ مطرح شده، به دیده تردید مینگرد. وی میگوید «این ایده که شما به پنسیلوانیا بروید و در مجموع سالانه ۷۰ هزار دلار بپردازید و مردم باید [با مالیاتهایشان] باقی هزینه آن را پرداخت کنند؟ من موافق نیستم.»
همچنین در نحوه انتقاد از شرکتهای بزرگ میان بایدن و جناح چپ تفاوت جدی وجود دارد. برخی از چپها یک انتقاد جامع از سرمایهداری انجام میدهند ، در حالی که بایدن می خواهد سرمایهداری در محدوده «نجابت مشترک» باقی بماند. او میگوید که شرکتها قبلاً مسئولیت اجتماعات خود را به عهده میگرفتند، اکنون این فقط ارزش سهامداران است که اهمیت پیدا کرده است. به گفته وی «در اواخر دهه 70 یک مدیرعامل بطور متوسط 35 تا 40 برابر درآمد متوسط کارمند، درآمد داشت. اکنون این میزان 320 برابر است. مگر چه شقالقمری میکنند؟ چه چیزی را ارتقاء میدهند؟ و همانطور که مادرم میگفت چه کسی مُرد و تو را رئیس کرد؟»
از او سوال کردم، مرز بین کاری که دولت باید انجام دهد و نباید انجام دهد کجاست؟ وی گفت «کارگران باید آنچه را که دریافت میکنند، اکتساب کنند. اما باید به آنها فرصتی داده شود. من فکر میکنم چیزی که در اوایل قرن بیستم ما را از بقیه جهان جلوتر برد این تصور بود که ما تحصیلات جهانشمول داریم».
غلبه «طیف استیونسن» بر «طیف ترومن» در حزب دموکرات
بایدن نوشته است که پدربزرگ و عموهای فینگان وی (اشاره به ریشه ایرلندی بایدن) از دموکراتهای هری ترومن بودند و به آدلای استیونسن مشکوک بودند، زیرا آنها فکر میکردند که او بیش از حد نرم است. مدتها است که در حزب دموکرات بین «طیف ترومن» یعنی «جناح اتحادیه» و «طیف استیونسن» یعنی «جناح حرفهای تحصیل کرده» تنش وجود دارد.
در طول دهههای گذشته، وراث استیونسون (دانشمندان رودز و دانش آموختگان آیویلیگ) بر وراث ترومن چیره شدهاند و حزب تمایل دارد که جهان را از نگاه متخصصان تحصیل کرده دانشگاه ببیند.
اما بایدن از جای دیگری از حزب واقع شده است؛
بایدن به معنای کنونی مترقی نیست. او نوعی لیبرال است که پس از جنگ جهانی دوم ظهور کرد: با اعتماد به عظمت آمریکا، با اعتماد به در این کشور، بیعلاقه به جنگهای فرهنگی که از دهه 1960 بوجود آمده، و سختگیر در زمینه رعایت حقوق مدنی که عمیقاً در طبقه کارگر و متوسط ریشه دارد.
بایدن واقعاً تغییر نکرده است. او فقط هر کاری را بزرگتر انجام میدهد.