شکست استراتژی آمریکا در مقابل چین
به گزارش اقتصادنیوز؛ آن اوزبورن کروگر، اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی و معاون سابق مدیرعامل صندوق بینالمللی پول در مطلبی برای پایگاه تحلیلی پراجکتسیندیکیت با عنوان «استراتژی شکستخورده آمریکا در قبال چین» استدلال کرده است که استراتژی تدافعی آمریکا در با هدف مهار رشد فزاینده چین، در دولت ترامپ شکست خورده و تداوم آن در دولت بایدن نیز محکوم به شکست خواهد بود.
وی معتقد است برای موفقیت آمریکا در رقابت با چین، کاخ سفید باید یک استراتژی تهاجمی را جایگزین استراتژی تدافعی خود کند.
رفتار ترامپگونه بایدن با چین
آن کروگر، استاد اقتصاد بینالملل در دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز، در مقاله خود نوشته است:
جو بایدن با منع تقریباً هرآنچه که دونالد ترامپ نمایندگی میکرد، اعلام کرد "آمریکا بازگشته است" و به نظر میرسید دولت وی آماده احیای جبهه رهبری ایالاتمتحده در نظم بین المللی بازار آزاد است. با این حال، دولت بایدن در استراتژی خود برای مقابله با چین، کاملاً ترامپگونه رفتار می کند.
علیرغم جو قطبی در واشنگتن، به نظر می رسد حداقل در یک مورد توافق دو حزبی وجود دارد: اینکه چین یک مشکل است و ایالاتمتحده باید به چالش رقابتی که ایجاد می کند پاسخ دهد. با توجه به قدرت نظامی و اقتصادی به عنوان مؤلفههای اصلی رقابت، تقابل چین و آمریکا به عنوان رقابتی برای تعیین اینکه کدامیک نظم منطقهای و جهانی را رهبری میکند، در نظر گرفته شده است.
پویایی اقتصادی، شرط لازم برای استقرار قدرت نظامی است. برای اینکه ایالاتمتحده نقش رهبری خود را در اقتصاد جهانی حفظ و تقویت کند، باید هم متحدان و هم اقتصاد داخلی پرجنبوجوش داشته باشد. پس چرا دولت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا حامی سیاستهایی است که با کاستن از مزیت اقتصادی خود آمریکا به چین کمک میکند؟
دولت به جای این که بپرسد چگونه ایالاتمتحده می تواند عملکرد اقتصادی خود را بهبود بخشد با تقلید از چین به دولت اجازه میدهد برنده و بازنده را بین فناوریها و صنایع انتخاب کند. با این کار، دولت آمریکا از حمایت سنتی ایالاتمتحده از سیستم تجارت چندجانبه باز، حاکمیت قانون و مشاغل خصوصی در چارچوب حکمرانی مناسب، دست کشیده است.
شکست استراتژی تدافعی آمریکا
همیشه در هر رقابتی، دو استراتژی اساسی وجود دارد که می توانید از بین آنها انتخاب کنید. و هرچه منابع و توجه بیشتری معطوف به یک گزینه شود، برای گزینه دیگر کمتر در دسترس خواهد بود.؛ استراتژی اول تهاجمی است و شامل تقویت و استحکام قابلیتهای خود، و دومی تدافعی است و شامل تلاش برای تضعیف رقیب.
در رابطه با چین، ایالاتمتحده قبلاً یک استراتژی دفاعی را بدون موفقیت امتحان کرده است. این رویکرد دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا بود که با وضع تعرفهها و تحریمها علیه چین، جنگ تجاری را آغاز کرد. علیرغم این اقدامات، چین به طور متوسط بیش از 6 درصد رشد تولید ناخالص داخلی سالانه را بین سالهای 2019-2017 تجربه کرد و رشد متوسط سالانه 2.5 درصدی اقتصاد ایالاتمتحده در دوره مشابه را اندک جلوه داد.
در سال 2020 ، سال شوک کووید۱۹، اقتصاد چین 2.3 درصد رشد کرد، در حالی که تولید ناخالص داخلی ایالاتمتحده بیش از 3.5 درصد کاهش یافت. در جدیدترین پیش بینی صندوق بین المللی پول برای سال 2021 انتظار می رود چین رشد 8.1 درصدی را تجربه کند، در حالی که این میزان برای ایالاتمتحده حدود 7 درصد است.
تداوم سیاستهای شکستخورده
اگرچه استراتژی حمایتگرایانه ترامپ به وضوح شکست خورد، اما دولت بایدن بدون تغییر در تعرفههای دولت قبلی و با اتخاذ سیاستهای "آمریکایی بخر" آن را تداوم میبخشد. ترامپ با اقدام یکجانبه، سیستم باز چندجانبه را تضعیف کرد و به اقتصاد ایالاتمتحده، همراه با متحدانش آسیب رساند.
با این حال حتی اگر ایالاتمتحده تحت هدایت بایدن از حمایت اکثر متحدان خود برخوردار باشد، آنقدر بزرگ یا قوی نیست که بتواند بیش از کُند کردن رشد متوسط چین کاری انجام دهد.
از زمان پایان جنگ جهانی دوم، هیچ کشوری نبوده که دیوارهای حمایتگرایی بلندی برپا کند و در طول زمان قابل توجه به رشد اقتصادی رضایت بخشی دست یافته باشد. برای چندین دهه ، ایالاتمتحده بسیاری از جهان را در مسیر بهتری هدایت کرد. اما حالا به جای اتخاذ یک استراتژی تهاجمی مبتنی بر تقویت این نقش و پیشقدم شدن، اکنون سیاستهایی را دنبال می کند که مدتهاست در بسیاری از کشورهای دیگر شکست خورده است.
"انتخاب برندگان" در عمل، بیشتر منجر به حمایت از بازندگان شده است. تسلیم شدن در برابر فشارهای سیاسی و اعطای یارانه به کسبوکارهایی که در غیراینصورت با شکست مواجه میشوند، تنها ناکارآمدی اقتصادی را تداوم می بخشد. هیچ دلیلی وجود ندارد که بوروکراتها درست تشخیص دهند کدام نوآوری در آینده موفقیتآمیزتر خواهد بود. رقابت بین شرکتهای نوپا و مشاغل خصوصی، سازوکار بسیار مؤثرتری است. حمایتگرایی و یارانهها همچنین رفتار انحصاری در داخل را تقویت میکند که منجر به کاهش بهرهوری و افزایش لابیگری برای حفظ امتیازات نامتناسب میشود. این شیوه ها از ورود بازیگران جدید به بازار جلوگیری می کند و گسترش شرکت های کوچک را بسیار دشوار می کند.ی
به همین ترتیب، اقدامات ایالاتمتحده در حوزه تجارت هم مانع توسعه اقتصادی آمریکا میشود و هم متحدانش را تضعیف میکند و در نتیجه قدرت جهانی خود را کاهش میدهد. برای مثال، تصمیم دولت بایدن برای عدم بازگرداندن تصمیم ترامپ مبنی بر خروج از شراکت ترنس-پاسیفیک (TPP) را در نظر بگیرید. TPP که قرار بود به بزرگترین بلوک تجارت آزاد جهان تبدیل شود، شامل 11 کشور حاشیه اقیانوس آرام است و بطور ویژه چین را شامل نمیشود. با توجه به اینکه عضویت ایالاتمتحده در چنین ترتیبی آشکارا نفوذ جهانی آن را افزایش می دهد، بسیاری انتظار داشتند که بایدن در مورد الحاق آمریکا به بلوک جایگزین TPP (پیمان CPTPP یا توافق جامع و مترقی برای شراکت ترنس-پاسیفیک که پس از خروج ترامپ از TPP توسط شینزو آبه، نخست وزیر سابق ژاپن هدایت شد) مذاکره کند. اما دولت بایدن از آن زمان اعلام کرد که قصد پیگیری عضویت در CPTPP را ندارد.
در همین حال ، چین با ارائه پیشنهاد خود برای عضویت در CPTPP (همانطور که انگلستان نیز انجام داده است) از اشتباهات استراتژیک ایالاتمتحده استفاده میکند. بنابراین، رویکرد دولت بایدن در پرهیز از حفظ یا تقویت موقعیت هژمونیک آمریکا، نفوذ چین را در آسیا و اقیانوسیه -پویاترین منطقه اقتصادی جهان- افزایش داده است.
آمریکای چینی
در بخش اعظم قرن، ایالاتمتحده پربارترین اقتصاد جهان بود زیرا به نظام بازارمحور، حاکمیت قانون و تجارت آزاد متعهد ماند و منجر شد، اروپای غربی، شرق و جنوب شرقی آسیا و دیگران به دنبال آن بروند. به این ترتیب، با سیاستها و اصولی که متحدانش را تقویت میکرد، در واقع موقعیت هژمونیک خود را نیز مستحکم می نمود.
در حال حاضر، چین در حال رشد است، عمدتا به این دلیل که سیاستهای اقتصادی قبلی خود را به نفع یک سیستم بازارمحورتر کنار گذاشته است. این باعث میشود تصمیم ایالاتمتحده برای کنار گذاشتن سیستم سنتی خود به نفع مداخلات دولتی به سبک چین، کاملاً کنایهآمیز باشد. ایالاتمتحده با اتخاذ سیاستهایی به سبک چینی، نه تنها از مزیت رقابتی خود کاسته است، بلکه بطور مؤثر از سیستم باز لیبرال بازارمحور و نقش رهبری جهانی خود صرف نظر میکند.
حذف اقدامات حمایتی و تقویت سیستم چندجانبه باز نتایج بسیار بهتری را نسبت به رویکرد ترامپ نشان می دهد. ایالاتمتحده باید مجدداً به عنوان یک رهبر سازنده در سازمان تجارت جهانی مشارکت کند و به دنبال توافقی در زمینه اصلاحات جهت پوشش مسائل جدید مانند تجارت الکترونیکی و تغییرات اقلیمی باشد. هر چه چین تلاش بیشتری کند تا صنایع تحت حمایت دولت را گسترش دهد، ایالاتمتحده نیز باید بیشتر تلاش کند تا نشان دهد که جایگزین بهتری وجود دارد.