ردپای مردم عادی در پیروزیهای اوکراین /فداکاریهای کوچکِ اثرگذار!
به گزارش اقتصادنیوز، هفته گذشته، زمانی که در خانههای سرتاسر آمریکا آتش در شومینهها میسوخت و خانوادهها برای عید شکرگزاری کنار هم جمع شده بودند، در طرف دیگر دنیا دیکتاتوری محله های اوکراین را بمباران میکرد و در تلاش برای گرفتن استقلال آنها، برق خانههایشان را قطع میکرد. تفاوت نمیتوانست فاحشتر از این باشد.
روز شکرگزاری متفاوت سربازان جوان اوکراینی
در روز شکرگزاری، خبرنگار سی ان ان از دوستش ساشا در بیمارستان نظامی ملاقات کرد، جایی که مملو از سربازان جوان اوکراینی بود که ترکش یا گلوله خورده بودند در اتاقهایی کم نور با خانوادههایشان دیدار میکردند.
ساشای 35 ساله در حال سفر به یک روستای تازه آزاد شده در منطقه خرسون بود که یک مین وانتش را منفجر کرد. حال او رو به بهبودی است.
ترس در مناطق آزاد شده خرسون
عقب نشینی روسیه از این شهر کلیدی در جنوب اوکراین در اوایل ماه جاری ضربه بزرگی برای کرملین بود، اما ساکنان این منطقه را با زیرساخت های ویران شده و ترس دائمی از مینها، تلههای انفجاری و مهمات منفجر نشده مواجه کرد.
ساشا فقط به این دلیل زنده است که یکی از همرزمانش توانست کامیون خود را از میدان مین خارج، کمک پیدا کرده و سپس برای نجات او بازگردد. برای او و همرزمانش، این فقط یک روز عادی دیگر از نبردشان برای آزادی است.
اوکراین پیروزیهایش را همان قدر که به دلاوری سربازانش مدیون است به شجاعت شهروندان عادیاش نیز هست. ما شاهد پیروزی سربازان اوکراینی در نبردهای نابرابر زیادی بوده ایم، اما تا زمانی که در میدان جنگ نباشید، به سادگی می توان از این واقعیت غافل شد که این پیروزی ها تنها به دلیل میلیونها فداکاری کوچک و بزرگ مردم عادی ممکن بوده است، و هر کدام از این فداکاریها از یک حس عمیق و عزم وطن پرستانه.
نقش مردم عادی در پیروزی های اوکراین
این جنگ باید برای همه ما اهمیت داشته باشد، زیرا در هستهاش مبارزهای است برای ارزشهایی که برای همهی جهان دموکراتیک مهم هستند. از آنجایی که نبرد اوکراین برای آزادی در خطر فراموشی آگاهی و پیوستن به انبوه تراژدیهای دوردستی است که نادیدهشان میگیریم، بیایید نگاهی بیندازیم به آنچه در پشت تیترها در حال رخ دادن است.
در طول این 200 روز، در دهکدههای کوچک و شهرهای بزرگ در سراسر اوکراین، نمونههای مختلفی از یک داستان بارها و بارها مشاهده می شود: مردم عادی گرد هم میآیند تا سهم خود را برای به دست آوردن آزادی کشورشان انجام دهند.
پسر کوچکی به نام پاول در یک شهر در خارکیف آبمیوه میفروشد تا برای برادر بزرگترش که در خط مقدم می جنگد عینک دید در شب بخرد. عموی او، اسلاوا، خانهاش را در اختیار سربازان گذاشته تا کمی در آنجا بخوابند و یک دوش آب گرم بگیرند. و مادربزرگش، ناتالیا، محصولات باغ خود را به طور رایگان در کل محلهشان توزیع می کند.
البته که این خانواده ترجیح می دهند زندگی عادی خود را داشته باشند، اما نمیتوانند. آنها به هر نحوی که ممکن است بار جنگ را به دوش می کشند، درست مثل هر اوکراینی دیگری.
پس از بمباران یک یتیمخانه دخترانه در خارج از اودسا توسط روسها، آن دختران کارگر ساختمانی شدند و به بازسازی ساختمان کمک کردند. هنگامی که سربازان اوکراینی یک سگ ژرمن شپرد را پیدا کردند که از خانواده اش جدا شده بود، دخترانی از روستای کوپیانسک در شمال شرق اوکراین داوطلب شدند تا او را به خانوادهای در ایتالیا ببرند و سپس با یک کامیون پر از پوشک و شیر خشک برای خانوادههایشان برگشتند.
ما شاهد یک داستان خارقالعاده در جلوی چشمانمان هستیم و این شانس را داریم که بر پایان آن تأثیر بگذاریم. برای یک لحظه تصور کنید ، 40 میلیون نفر هر روز صبح از خواب بیدار می شوند و فکر می کنند، «امروز چه کاری می توانم برای نجات جان مردم و نجات کشورم انجام دهم؟» این اتفاق هر روز در اوکراین میافتد.
روی بی رحم جنگ اوکراین
بیایید در مورد طرف دیگر جنگ صحبت کنیم: رژیمی که بیرحمی آن حتی حالا هم دست کم گرفته میشود. روسیه با بمباران بخش زایمان بیمارستانها و خطوط تولید و توزیع نان به یک کشور مستقل حمله کرد. طبق شهادت سازمان ملل، آنها کودکان را هم مورد تجاوز و شکنجه قرار دادهاند.
درس عبرت جنگ اوکراین برای چینی ها
جلوگیری از وقوع این جنایات هم نتایجی فراتر از اوکراین دارد. اگر حالا روسیه شکست بخورد بعید است که در آینده بخواهد به دیگر کشورهای شوروی سابق حمله کند. گرفتاریها و مصیبتهای روسیه در میدان نبرد باعث میشود که چین پیش از حمله به تایوان کمی صبر کند و دوباره به تصمیمش فکر کند و همچنین شکست روسیه در اوکراین میتواند به عنوان پیروزی دموکراسی بر خودکامگی دیکتاتورهایی مثل ولادیمیر پوتین تعبیر شود.
مرد جوانی در خرسون گفت که اوکراین «می تواند از هر چیزی جان سالم به در ببرد... زیرا ما آزاد هستیم». مبارزه او برای شهر و کشورش تمام نشده است، اما پیدا کردن احساسی که آمریکاییها بهتر از این درک کنند دشوار است.
اگر از مادربزرگها گرفته تا نوههایشان، هر دقیقه بیداری را صرف تلاش برای بقای کشورشان می کنند، حداقل کاری که می توانیم انجام دهیم این است که به دادن شانس جنگیدن به آنها ادامه دهیم.