گامهای سریع سلطان ترک در مسیر تزار روس!
به گزارش اقتصادنیوز ، با پایان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ترکیه و باقی ماندن اردوغان در قدرت، گمانهزنیها درباره ریشه اعتماد ترکها به رئیسجمهوری که کلیددار تورم و بحران اقتصادی حاکم است، افزایش یافت.
در همین استا نشریه فارن افرز، با انتشار یادداشتی تحت عنوان «پیروزی اردوغان روسیه» به ریشهیابی چرایی انتخاب دوباره رئیس جمهوری این کشور پرداخته است.
این مقاله توسط اکوایران در دو قسمت ترجمه شده است که بخش نخست آن در ادامه ارائه میشود.
اردوغان به سلطان یکهتاز ترکیه تبدیل شد
28 می، رجب طیب اردوغان که در هیچکدام از کارزارها شکست نمیخورد، در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری ترکیه بر رقیب خود کمال قلیچدار اوغلو پیروز شد. حالا او برای یک دوره پنج ساله دیگر سکان ریاست ترکیه را در دست گرفته است. از همین رو ناظران با اشاره به انتخابات پارلمانی 14 می که به احزاب راست افراطی و حامی اردوغان فرصت داد تا اکثریت قابل توجهی از کرسیهای پارلمان را از آن خود کنند، میگویند که این وضعیت موجب خواهد شد تا اردوغان به سلطان یکه تاز ترکیه تبدیل شود.
با وجود پیشبینی و ارزیابیهای بسیاری از ناظران غربی که باور داشتند اردوغان برای ادامه ریاست خود با چالشهای جدی روبرو است، مسیر نسبتا هموار برای ریاست دوبارهاش، سوالهای بسیاری را در باب منبع قدرت او مطرح کرده است. اردوغان در مواجهه با آشفتگیهای طولانیمدت اقتصادی، واکنش ناامیدکننده به زلزله ویرانگر و اپوزیسیونی تازه متحد شده، حتی در دور نخست انتخابات هم از رقبا پیش افتاد. پس از آن او با به دست آوردن اکثریت جدید در پارلمان و حملهای بیرحمانه به قلیچدار اوغلو، پیروزی را از آن خود کرد.
اردوغان؛ پوتین ترکیه؟
مشارکت در کارزار اخیر نسبتا بالا بود و با توجه به توانایی اردوغان جهت تعریف پارامترهای کلی رقابتها، به نظر میرسید که انتخابات اگر عادلانه نباشد، آزاد است. پس از 20 سال حکومت استبدادی، اردوغان نه تنها توانست مقام خود را حفظ کند بلکه به شکلی بالقوه قدرتمندتر هم ظاهر شد.
در سالهای اخیر تحلیلگران غالبا رویکرد اردوغان به قدرت را با رویکرد دیگر رهبران غیرلیبرال در دموکراسیهای اروپایی، چهرههایی چون ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان قیاس کردهاند که ترکیبی است از اهرمهای نهادی و اقدامهای پوپولیستی برای حفظ حمایت گسترده از خود و سیستم تحت رهبری شان. براساس این تئوری، ترکیه یک استبداد مطلقه نبود، بلکه دموکراسیای بود که در دستان رهبری مستبد افتاد و سعی داشت به مسیر پیشین بازگردد. براساس این مدل، تا مادامی که اردوغان بتواند طبقه متوسط را مرفه نگاه دارد و موجب شود تا ترکهای متدین احساس کنند که در مرکز کشور هستند، تا زمانی که اردوغان بتواند مخالفانش را جدا از هم نگاه داشته و کنترل خود را بر ساختار قضائیه و دیگر نهادها تحکیم نماد، شاخه های تحت اختیارش در امان خواهند بود.
اما شواهد نشان میدهد اردوغان درگیر نقطه عطف دیگری شده است. در آستانه انتخابات ماه می، او نه میتوانست روی موفقیتهای اقتصادی حساب کند و نه بر روی اپوزسیون متفرق. ترکها دلایل زیادی برای نارضایتی از رهبر خود و پشت کردن به حکوت او داشتند، اما آنچه اتفاق افتاد، خلاف پیش بینیها بود. نتایج انتخابات ماه می نشان میدهد که ترکیه امروز بیش از هر زمان دیگر به خودکامه اوراسیا نزدیک شده تا دموکراسیهای غیرلیبرال اروپایی. یکی از دلایل آن است که رویکرد اردوغان به قدرت انتخاباتی به شکلی فزاینده شبیه رویکرد رهبری چون پوتین است.
بازی مشابه دو رهبر
همانگونه که پوتین در روسیه بازی میکند، اردوغان هم توانست پارامترهای انتخاب را مدتها قبل از رای گیری تعیین کند. در طول مبارزات انتخاباتی، اردوغان رهبران اصلی مخالف و فعالان جامعه مدنی را دستگیر کرد و احزاب اپوزسیون را به عنوان حامیان غرب، کودتاچی و متحدان تروریست به چالش کشید. او با رویکردی نسبتا خشن (در قیاس با نحوه برخورد پوتین با منتقدش الکسی ناوالنی) اکرم امام اوغلو، شهردار استانبول را کنار گذاشت. در چنین شرایطی امام اوغلو چارهای جز دور ماندن از رقابت نداشت. اردوغان همچنین مخالفانش را فرومایه خواند و قلیچدار اوغلو را هوس باز و بداخلاق و بی ارزش و خائن قلمداد کرد.
اردوغان به شکل چشم گیری کنترل رسانههای ترکیه را در دست گرفت تا مسیر انتخابات را تغییر دهد و عملا هرگونه بحث در باب موضوعاتی چون زلزله، اقتصاد و فساد دولتی را ممنوع اعلام کرد. اردوغان در اصل به سان پوتین توانست از مزایای خود به عنوان رئیس جمهور، با استفاده از کنترلش بر اطلاعات و تواناییاش در ارتباط با عظمت امپریالیستی ملی، ملاحظات عادی را بی اثر کرد. در واقع اردوغان هفت سال گذشته را صرف ایجاد روابط نزدیک به روسیه و تقلید از استراتژیهای پوتین برای حفظ قدرتش کرده است.
چرایی افزایش جاهطلبی اردوغان
با لحاظ کردن این واقعیت که اردوغان سالهای نخست ریاست جمهوریاش به عنوان یک رهبر میانهرو سپری کرد، میزان تمایل اخیر او به روسیه بیش از هر زمان دیگر چشمگیر است. البته اردوغان مدتها قبل از انتخاباتی کنونی، یک استراتژیست سیاسی زیرک بود و رویکردش به قدرت نیز از منابع دیگر وام گرفته است. اما انتخاب دوبارهاش، برخلاف احتمالهای قوی، میتواند نقطه عطفی مهم باشد، اردوغان اکنون قادر است برای سالهای آینده در قدرت باشد و نقش رو به رشد پوتین به عنوان حامی و الگو ممکن است الگویش قلمداد شود. اگرچه چرخش اردوغان به سوی پوتین بیشتر شده، اما منشا آن را می توان کودتای نافرجام 2016 قلمداد کرد. کودتایی که یکی از بحرانی ترین لحظات دوران ریاست اردوغان را رقم زد.
15 جولای 2016، توطئه گران در داخل صفوف نیروهای مسلح ترکیه تلاش کردند تا اردوغان را کنار زده و قدرت را در اختیار بگیرند، اما سرنوشت به گونهای دیگر رقم خورد. تقریبا دو هفته پس از آن پوتین اردوغان را به سن پترزبورگ دعوت کرد.
برای هر دو رهبر، این رویارویی یک نوع تغییر بازی بود.از منظر بسیاری از ناظران، این دیدگاه غافلگیر کننده بود: با بازگشت به دوران عثمانی، روسیه دشمن تاریخی ترکیه بوده و بعد از آن نیز اردوغان و پوتین رویاروی هم درگیر جنگی نیابتی در سوریه بودند. با این همه پوتین برای خواستگاری از رهبر ترکیه فرصت را مناسب دید چرا که می دانست اردوغان آسیب پذیر است و نیاز به حمایت دارد.
فرصتی برای تزار روس جهت شکاف در ناتو
بالاخص حضور اردوغان در روسیه فرصتی برای پوتین ایجاد کرد تا میان ترکیه و ایالات متحده شکاف ایجاد کند. اما این سفر برای اردوغان مزایایی هم به همراه داشت؛ چهره ای که بعد از کودتا با نگرانی در تلاش بود تا قدرت خود را تقویت کند. در واقع این دو رهبر نقاظ استراک بسیاری دارند.
هر دو برای اولین بار در آغاز قرن جدید به قدرت رسیدند، پوتین در سال 1999 و اردوغان در سال 2003، هر دو رهبر در ابتدا به عنوان چهرههایی میانه رو که ممکن است کشورهایشان را با اروپا و غرب ادغام کنند، دیده میشدند اما برای دستیابی به قدرت کنترل نشده، هر دو رهبر پس از یک دهه اشفتگی در کشورهای خود قدرت را در دست گرفتند. ظهور پوتین به دنبال فروپاشی اقتصادی روسیه و جنگ چچن رخ داد و اردوغان در میانه بحران اقتصادی حاکم بر ترکیه، فساد گسترده در میان نخبگان و درگیری میان نیروهای امنیتی ترکیه و حزب کارگران کردستان( پ ک ک) به عنوان نخست وزیر انتخاب شد.