هدیه بزرگ ترامپ به دشمنانش
به گزارش اقتصادنیوز؛ توماس ال. فریدمن روزنامهنگار سرشناس نیویورکتایمز در مقالهای با عنوان «آیا ترامپ محافظهکاران اصولگرا را به تأسیس حزب وامیدارد؟ امیدوارم» نوشت: سیاست آمریکا تحتالشعاع سلطنت مارهلاگو* قرار خواهد گرفت.
*مارهلاگو (Mar-a-Lago): باشگاه خصوصی متعلق به دونالد ترامپ است و در اینجا منظور نوع حکمرانی خودمحور و مستبدانه ترامپ در دوران ریاستجمهوری اوست مارهلاگو در واقع عمارتی تاریخی در پالمبیچ ایالت فلوریدا است که در دهه ۱۹۲۰ توسط مارجری پست ساخته شد. او این خانه را همچون اقامتگاهی زمستانی برای رؤسای جمهور آمریکا و مهمانان خارجی ساخت و پس از مرگ او در سال ۱۹۷۳ این عمارت وقف ملی شد و در سال ۱۹۸۵ دونالد ترامپ، با حدود ۱۰ میلیون دلار آن را خریداری کرد. این عمارت (باشگاه) ۱۲۶ اتاق و حدود ۵۸۰۰ متر مربع مساحت دارد. ترامپ بارها به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده به آنجا سفر کرده و حتی میزبان برخی از رهبران جهانی در جایی که وی «کاخ سفید زمستانی» و «کاخ سفید جنوبی» نامیده، بوده است.
توماس فریدمن در ادامه نوشته است:
«در حالی که خورشید ریاست جمهوری دونالد ترامپ با دادوفریاد و دستوپازدن در حال غروب است، ، یکی از مهمترین سؤالاتی که عرصه سیاسی آمریکا را در سطوح محلی، ایالتی و ملی تحتالشعاع قرار داده این است: "آیا دونالد ترامپ میتواند پس از ریاست جمهوری همچنان سلطه آهنین خود بر حزب جمهوریخواه را حفظ کند؟"
در هرصورت چیزی که با قاطعیت می توان گفت این است: "او به وضوح چنین قصدی دارد و در این راستا تلاش میکند و برای انجام آن سرمایه کلانی از کمکهای مردمی را جمع میکند."
و چیزی که من پیشبینی میکنم این است: "اگر تلاش ترامپ برای مشروعیت زدایی از ریاست جمهوری جو بایدن تداوم یابد و برای رفتار افراطی خود طلب وفاداری از یاران کند، حزب جمهوریخواه ممکن است به طور کامل دو شقه شود. یعنی یک شکاف عمیق بین جمهوریخواهان اصولگرا و جمهوریخواهان بیپرنسیپ (غیراصولگرا و پیرو ترامپ) ایجاد میشود.
در اینصورت شاید بتوان گفت که دونالد ترامپ بیشترین لطف ممکن را به آمریکا کرده است: «نطفه تولد یک حزب محافظهکار اصولگرای جدید." بابانوئل، اگر میشنوی، این هدیهای است که برای کریسمس آرزو دارم!»
خوشخیالانه است؟ شاید. اما این کاملاً قابل تصور است: اگر ترامپ هرگز به پیروزی بایدن اعتراف نکند و جمهوریخواهانی مخالف مشی ترامپ با دولت جدید "همکاری" کنند، قطعاً مشکلی بُروز پیدا خواهد کرد. فشارهای فزایندهای علیه جمهوریخواهان اصولگرایی نظیر میت رامنی، لیزا مورکوفسکی و قضات، مقامات انتخاباتی و قانونگذاران ایالتی محافظهکاری که کشور را بر حزب ارجحیت داده و به خواستههای ترامپ تن نمیدهند، فزونی خواهد یافت، تا در نهایت حزب محافظهکاری برای خود تأسیس کنند.
در صورت وقوع چنین اتفاقی، جمهوریخواهان بیپرنسیپ پیرو ترامپ -مانند آن 126 عضو مجلس نمایندگان که در یک پرونده شرمآور دیوان عالی با دادستان کل تگزاس همراه شدند تا پیروزی بایدن را ابطال کنند- ممکن است راه سختتری برای پیروزی کرسی داشته باشند. این در نوع خود اتفاق مبارکی خواهد بود. مهمتر اینکه، حتی اگر فقط چند محافظهکار اصولگرا گرد هم آمده و به نوعی حزب سوم را در کنگره شکل دهند، میتوانند پادشاهی کنند. یک مجلس سنای بسیار متعادل، که میانهروهای در هر جناح، اهرم کارآمدی دارند.
ما فقط در مذاکرات مربوط به لایحه امدادی (کمکهای مالی برای جبران خسارتهای ناشی از بحران کرونا) نمونه مشابه آن را دیدیم. این یک انجمن حل مشکل دوحزبی در مجلس -ائتلافی با محوریت جنبش بدون برچسبهای میانهرو- به همراه یک گروه دوحزبی غیررسمی از سناتورها بودند که توافق را از پایین به بالا ایجاد کردند. تصور کنید که دموکراتهای چپ میانه بایدن و محافظهکاران راست میانه اصولگرا با هم در زمینه اصلاح زیرساختها، مهاجرت، اوباماکر و یا مسائل اقلیمی همکاری میکنند.
خوشخیالانه است؟ شاید. اما اگر پوشش مسائل خاورمیانه تنها یک آموخته برایم داشته، این است که درباره افراطگرایان تنها یک چیز را میتوان با اطمینان گفت؛ آنها نمیدانند که تا کجا باید پیش بروند و چه زمانی لازم است متوقف شوند. بنابراین، در نهایت، آنها تقریباً همیشه پا را فراتر از آنچه باید میگذارند و افراد بسیاری را با خود به این ورطه میکشانند. دونالد ترامپ در سیاست یک چهره افراطی است. او با چراغ قرمز متوقف نمیشود. او هنجارها، اخلاق و یا مبانی حقیقت را رعایت نمیکند.
به عنوان یک پیامد، کمپین ترامپ با انبوهی از ضداطلاعات (اطلاعات غلط و جعلی) علیه پیروزی بایدن و حملات او به مقامات جمهوریخواه و رسانههای راستگرایی که دروغها و تئوریهای توطئه او را طوطیوار بازگو نمیکنند، منجر شده که از هماکنون حزب جمهوریخواه در سطح ایالتی -مانند آنچه در جورجیا و آریزونا شاهد بودهایم- دچار گسست شده است.
این یک گسست آشکار میان دو گروه از جمهوریخواهان خواهد بود؛ محافظهکاران اصولگرایی که مصصم هستند تعهدات خود در قانون اساسی را مقدم بر منافع ترامپ قرار دهند، و جمهوریخواهان بیپرنسیپ که بزدلتر از آن هستند که سخن مخالفی بگویند و با اشتیاق وارد صحنه سیرک ترامپ میشوند تا از برکات وی در انتخابات بعدی خود اطمینان حاصل کنند.
مرا خوشباور خطاب کنید، اما دلم به من میگوید وقتی ترامپ فقط سلطان مارالاگو است و سمپاشی میکند، برخی جمهوریخواهان خواهند گفت که "دیگر کافی است". در چنین جایی ممکن است نطفه یک حزب جدید محافظهکار اصولگرا منعقد شود.
فریدمن در پایان مقالهاش با زبانی کنایهآمیز نوشته است: خیال واهی است؟ شاید. اما چنین رویدادی چه نعمت بزرگی برای آمریکا خواهد بود.»