پیام پنهان واشنگتن برای چین/ جنگ اوکراین معمای بقای ابرقدرتها را لو داد؟
به گزارش اقتصادنیوز، هفت سال بعد، این مرز بیش از حد ناآرام است و درگیر تنش. در مرزهای اروپا، بزرگترین جنگ از سال 1945 وارد سومین سال خود می شود. در مرزهای خاورمیانه، اهداف ایالات متحده و اسرائیل هدف حملاتی جدی قرار گرفته اند. در مرز آسیا و اقیانوسیه، چین در حال جمع آوری دارایی های نظامی برای عبور از تنگه تایوان است.در مجموع، این تحرکات نشان میدهد که رقبای ایالات متحده نه تنها در حال بررسی استحکام مرزهای مجاور خود هستند، بلکه در حال پیشبینی فرصتی چشمگیر برای برهم زدن نظم گستردهتری هستند که امنیت و رفاه غرب را برای دههها تضمین کرده است. همه این گزاره ها ممکن است برای نسلی در غرب که انتظار دارند جهان به منطقه صلح در حال گسترش تبدیل شود، زنگ خطر را به صدا درآورد. در همین راستا نشریه فارین پالسی با اشاره به مولفه هایی چون مرز، حاکمیت و سرزمین تلاش داشته تا ضمن تبیین چرایی مقاومت بازیگرانی چون اوکراین به نوعی تلاش های غرب برای حمایت از متحدانش را توجیه کند. اقتصادنیوز، این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده، بخش نخست تحت عنوان«چرا ایالات متحده از جنگ در خاورمیانه و اوکراین غافلگیر شد؟» منتشر گشت و در ادامه بخش دوم و نهایی آمده است.
معمای بقا
دفاع پیشگیرانه استراتژی ارجح است. پدافند پیشگیرانه با قرار دادن نیروهای کافی برای دفع حمله اولیه و انجام ضد حمله های محلی، به طور فعال از مرز محافظت می کند. تلقی یک مرز به عنوان یک خط منعطف، با گزینه عقب نشینی زمانی که تحت فشار است، وسوسه انگیز است، به ویژه زمانی که منابع نظامی کمیاب یا در دسترس نیستند. اما هزینه فدا کردن فضا برای زمان - دفاع در عمق - بسیار بیشتر از آن چیزی است که ممکن است به نظر برسد زیرا متحدان خط مقدم از بین خواهند رفت. در همین راستا هزینههای سنگینی که اوکراین متحمل میشود، ممکن است بهطور قابل قبولی توسط دیگر بازیگران چون تایوان را از الگوبرداری از این کشور منصرف کند. هنگامی که یک متحد خط مقدم تکان می خورد و تحت کنترل رقیب قرار می گیرد، حامی دور توانایی خود را برای شکل دادن به پویایی منطقه از دست می دهد. این امر به ویژه زمانی خطرناک است که حامی یک نیروی دریایی باشد که عمقی برای ارائه کمک ندارد.
ارزش متحدان مرزی این است که آنها پتانسیل حمله به فراتر از خط مرزی، در قلمرو خود دولت شکارچی را ایجاد می کنند. پتانسیل بسیار برای چنین حملاتی بازدارندگی را تقویت می کند زیرا انگیزه قوی دولت مرزی برای دفاع از خود به تهدیدات آن اعتبار می بخشد. این مستلزم آن است که بتواند هزینه های سنگینی را به دولت شکارچی مجاور تحمیل کند - یا حملات تنبیهی را علیه آن انجام دهد. بنابراین، به طور متناقض، ثبات یک مرز توسط توانایی محلی زمینه ساز تشدید کمک ها می شود. این تشدید با این واقعیت کنترل میشود که دولت خط مقدم اولین کشوری است که بار عمده پاسخ رقیب را متحمل میشود و انگیزههای قدرتمندی را برای حمله تنها به منظور هدف عملیاتی پایدار نگه داشتن مرز ایجاد میکند. به عبارت دیگر، یک کشور کوچک مرزی، حتی اگر به خوبی مسلح باشد، بعید است که هرگز به پایتخت رقیب لشکرکشی کند.
فرصتی برای واشنگتن
توانایی اوکراین برای حمله به اهداف نظامی روسیه در عمق کریمه اشغالی یا بلافاصله فراتر از مرز، حملات روسیه را تضعیف میکند – و اگر آتشبس رخ دهد، توانایی مستمر بازدارندگی را تقویت میکند. به طور مشابه، تایوان می تواند به طور موثرتری چین را بازدارد اگر توانایی و اراده روشنی برای حمله نه تنها به نیروهای حمله کننده فوری، بلکه همچنین بنادر چین داشته باشد. به طور خلاصه، بازدارندگی زمانی بسیار قوی تر است که مدافع نه تنها قلعه را نگه داشته باشد، بلکه توانایی اش را برای ضربه زدن به اردوگاه های مهاجم را تقویت کند.از منظری دیگر شهرت به دست آمده یا از دست رفته در یک مرز در مرز دیگر اهمیت دارد. دولتهای درنده تماشا میکنند که چگونه قدرت بزرگ رقیبشان سایر مرزهای دوردست را کنترل میکند تا سطح قدرت و شایستگی رهبری خود را بسنجد. شهرت به ویژه برای یک قدرت دریایی مهم است که چالش اصلی آن طول مرزی است که باید مدیریت کند همراه با فاصله اش از وطن. با توجه به ابزارهای محدود طبیعی، حفظ حضور اساسی و همیشگی در هر جهت و همه جهت دشوار است. فراگیر بودن استراتژیک یک توهم است، یک بلوف حساب شده مبتنی بر شهرت.
آنچه از این نتیجه حاصل می شود این است که توقف تجاوز در مرز زود هنگام و در جایی که ابتدا اتفاق می افتد مفید است. نحوه برخورد با آتشسوزیهای اولیه تاثیر زیادی بر سرایت آنها به یک بحران سیستمی گستردهتر خواهد داشت. بهترین استراتژی این است که مرزها را به طور قاطع حمایت کرد. امروز، این به معنای استفاده از حمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه به عنوان فرصتی برای تحمیل شکست استراتژیک به روسیه، است. واشنگتن نباید سعی کند اولویت ها را در میانه جریان تغییر دهد.
بازگشت پر هزینه
نقطه قابل تامل این است که زمانی که مرز شکسته یا رها شود، تثبیتش پرهزینه است. همانطور که دفاع ارزانتر از حمله است، حفظ مرز در مقابل بازگرداندن وضعیت قبلی نیز کم هزینه تر است. در دراماتیک ترین حالت، زمانی که قدرت بزرگ از یک منطقه خط مقدم بیرون رانده می شود، ورود مجدد به دلایل نظامی و سیاسی بسیار دشوار است. از نظر نظامی، سنگرها و استحکامات - و در محیط پیشرفته امروزی، مجموعه ای از سلاح های ضد دسترسی و منع منطقه - تلفات زیادی را به طرف مهاجم تحمیل می کند. بنابراین، ورود مجدد برای قدرت بزرگی که ترک کرده است، به تلاشی پرهزینه و انفرادی با حمایت محدود بومی تبدیل می شود. اگر ایالات متحده امروز اوکراین، اسرائیل یا تایوان را رها کند و این مکانها تحت قلمرو نفوذ رقیب قرار گیرند، بعید است که این وضعیت در طول حیات این کشور بدون هزینههای سنگین معکوس شود.
در همه این موارد، نکته این است که تقویت مرزها برای قدرت بزرگی مانند ایالات متحده امروز یک عمل خیرخواهانه نیست. در عوض، این یک عمل در راستای منفعت شخصی روشنگرانه قابل تبیین است که اگر با انرژی و تفکر قبلی انجام شود، راهی مقرون به صرفه برای تأمین امنیت خود کشور ارائه می دهد. ایالات متحده سنت دیرینه ای در اندیشیدن به شرایط بسیار عملی در مورد مرزهای ناآرام، هم در قاره خود و هم در حومه اوراسیا دارد. در نهایت، نحوه بازتعریف این مرزها محصول یک تسلط محکم است که از طریق خشونت یا تهدید به آن اعمال می شود. این واقعیت تغییر نکرده و جنگهای اوکراین و خاورمیانه گواهی بر طبیعت وحشیانه ابدی مرزها دارد.
در شرایط کنونی، تاریخ نشان میدهد که بهترین گزینه ایالات متحده این است که از تبدیل شدن تحقیقات رقبای خود در مرز به یک عملیات گستردهتر و سیستمی جلوگیری کند. در حالی که آسیا از نظر استراتژیک برای ایالات متحده بیشترین اهمیت را دارد، شکست حملات مستمر در مرزهای اروپا و خاورمیانه استراتژی بهینه باقی می ماند. بهترین راه برای انجام این کار، ارائه تسلیحات به اوکراین و اسرائیل است، از جمله تسلیحاتی که ممکن است واشنگتن معمولاً از پراکندگی آنها راحت نباشد. انجام این کار به نوبه خود نیازمند تلاش جدی برای تقویت پایگاه صنعتی دفاعی ایالات متحده است که در رویارویی طولانی با چین نیز مورد نیاز خواهد بود.
وقتی مرز ناآرام را نوشتیم، انتظار نداشتیم که مرز جنوبی ایالات متحده تا این حد بیثبات شود، ناگفته نماند که همزمان با افزایش سطح خشونتها در اوراسیا، رقبای ژئوپلیتیکی نیز بیثبات شوند. بنابراین اصلاح مرز نه تنها یک اولویت داخلی بلکه یک پیش نیاز سیاست خارجی است: اگر مرز ملی به محل بی ثباتی تبدیل شود، مرزهای دور دیر یا زود رها می شود.اگرچه رقبای ایالات متحده در سال های اخیر موقعیت خود را بهبود بخشیده اند، کنترل خود را ارتقا داده و انبارهای تسلیحاتی خود را ایجاد کرده اند، آمریکایی ها هنوز فرصت دارند تا اندکی از نظم و امنیت بین المللی را حفظ کنند.