اتفاق عجیب اقتصادی در عصر بایدن
به گزارش اقتصادنیوز؛ پل کروگمن – ستوننویس اقتصادسیاسی نیویورکتایمز در مطلبی با عنوان «جمهوریخواهان کینزی، دموکراتهای سمت-عرضه؟» از اتفاقی عجیب در رویکردهای اقتصادی سیاستمداران دو حزب اصلی ایالات متحده سخن میگوید: «ناگهان جمهوری خواهان تماماً کینزیایی شدهاند، در حالی که دموکرات ها در مورد سمت عرضه صحبت میکنند».
آقای کروگمن در مقاله خود نوشت: به نظر می رسد جو بایدن معامله زیرساخت دو حزبی خود را دارد. البته اگر این پایان داستان باشد، مترقیان به شدت ناامید خواهند شد. اما احتمالاً چنین نخواهد بود.
در نهایت، دموکرات ها احتمالاً لایحه دوم را از طریق مصالحه و سازگاری به تصویب می رسانند و چندین تریلیون دلار به سرمایه گذاری «نرم» اضافه می کنند؛ به ویژه برای کودکان، که مطمئناً سود اقتصادی بیشتری نسبت به تعمیر جاده ها و پلها خواهد داشت.
طاق زدن رویکرد اقتصادی سنتی حزب
اما خبرنامه حاضر، درباره مانور قانونی نخواهد بود. در عوض من می خواهم در مورد یک موضوع خنده دار که در حوزه سیاستهای اقتصادی اتفاق افتاده است صحبت کنم، بحثی که در مقاله اخیر جیم تانکرسلی توضیح داده شده است؛ ناگهان جمهوری خواهان کینزی شدند، در حالی که دموکرات ها درباره [اقتصاد] جانب عرضه صحبت می کنند.
به طور سنتی، دموکرات ها با استدلال اینکه چنین برنامه هایی برای افزایش تقاضا در اقتصاد دچار ضعف، مورد نیاز هستند، سعی کردند برنامه های کلان هزینهبر، مانند سیاست محرک اوباما را توجیه کنند. این امر حتی در میان استدلال های طرح نجات آمریکا نیز تا حدی صادق بود، بسته 1.9 تریلیون دلاری بایدن بلافاصله پس از آغاز به کار وی تصویب شد. با این حال همانطور که از نامش پیداست، این طرح عمدتا به عنوان امداد رسانی در برابر بلایا مطرح شد و نه به عنوان یک سیاست محرک کینزی.
در مقابل جمهوریخواهان استدلال های کینزی را مسخره میکردند. در پی بحران مالی سال 2008 ، آنها خواستار کاهش هزینه ها شدند، نه افزایش آن، خرید کامل دکترین "ریاضت اقتصاد انبساطی" - این ادعا که کاهش مالیات ها با ایجاد اعتماد درونی، تقاضا را افزایش می دهد (یا به قول من، آنها به الهه اعتماد، باور داشت).
جمهوری خواهان هنگام توجیه برنامه های خود برای کاهش مالیات ، به طور کلی استدلال نمی کردند که این کاهشها، تقاضا را افزایش می دهد. در عوض ، آنها از اثرات فرضی جانب-عرضه استفاده میکردند: آنها ادعا کردند که کاهش مالیات ، انگیزه های کار و سرمایه گذاری و پتانسیل اقتصاد را افزایش می دهد. دموکرات ها عموماً این ادعاها را مسخره کردند.
در هر ۲ مورد نگاه دموکراتها درست و جمهوریخواهان نادرست بود
از نظر ارزش، شواهد نشان می دهد که دموکرات ها در هر دو مورد درست و جمهوری خواهان اشتباه کرده اند. قضیه ریاضت اقتصادی انبساطی بنابر تجربه به ویژه در منطقه یورو قاطعانه رد شد، در حالی که تجزیه و تحلیل چندگانه کینزی توجیه شد.
اقتصاد جانب-عرضه هنوز یک مورد موفق قانع کننده ارائه نداده است. نتایج حیرت انگیز کاهش مالیات ترامپ در سال 2017 تنها جدیدترین ورودی در رکورد غیرقابل دستیابی از شکست است.
اتفاق خنده دار
اما یک اتفاق خنده دار رخ داده است. جمهوری خواهان اکنون هشدار می دهند که برنامه های هزینهبر بایدن باعث گرم شدن بیش از حد اقتصاد می شود و تورم را تقویت می کند، توصیهای که اساساً بر مبنای موضع کینزی است، اگرچه از آن صرفاً به عنوان دستمایهای جهت مخالفت با هزینه های دولت استفاده می شود.
حدس می زنم الهه اعتماد ساختمان حزب را ترک کرده باشد. یا شاید برای جمهوریخواهان، اقتصاد یک امر وضعیتی (تابع شرایط و مقتضیات) است، بسته به اینکه رویکرد کینزی در چه موضعی می تواند علیه برنامههای هزینهای دموکرات ها استدلالی دست و پا کند.
از سوی دیگر، دموکرات ها استدلال می کنند که برنامه های هزینهای آنها، در حالی که تا حدی مربوط به عدالت اجتماعی است، دارای آثار مثبت جانب-عرضه نیز خواهد بود و پتانسیل بلند مدت اقتصاد را ارتقاء می دهد.
۳ نکته مهم درباره برنامههای هزینهبر بایدن
در مورد این ادعاهای هر دو طرف چه می توانیم بگوییم؟
نگرانی از این که برنامه های هزینهای دراز مدت بایدن باعث افزایش تقاضا در اقتصادی شود که امیدواریم در حال حاضر کمابیش به لحاظ اشتغال کامل باشد، تماماً احمقانه نیست. با این حال ، مهم است که سه نکته را در نظر داشته باشیم.
۱. نخست در حالی که اعداد و ارقام مورد بحث زیاد است، آنها برنامههای هزینهای ۱۰ ساله دارند ، بنابراین هزینههای سالانه آنها صدها میلیارد دلاری خواهد بود، و نه ارقام تریلیون دلاری (و اقتصاد ایالات متحده بسیار بزرگ است).
در اینجا پیش بینی دفتر بودجه کنگره از G.D.P. آمریکا طی دهه آینده، یک اقتصاد بسیار بزرگ را نشان میدهد.
اقتصاد آمریکا خیلی خیلی خیلی بزرگ است. میزان GDP در 10 سال آینده به 295 تریلیون دلار می رسد، بنابراین هزینه 4 تریلیون دلاری تنها 1.3 درصد از G.D.P. آمریکا در طی 10 سال است.
۲. ثانیاً، هزینه ها به میزان قابل توجهی از طریق مالیات پرداخت می شود، به طوری که هزینه خالص محرک کوچکتر از اعداد سرفصل ها خواهد بود.
این درست است که پرداخت کنندگان به احتمال زیاد ناهمگنی زیادی را شامل می شوند ، و اگر این مقرون به صرفه ترین چیزی نیست که من نوشته ام ، نمی دانم چیست. با این حال ، "محرک مالی" احتمالاً چندان بزرگ نخواهد بود.
و اگرچه ما به طور واضح در مورد بیشتر اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد، جزئیاتی نداریم، اما می توانیم به بررسی اثرات کسری بودجه سالانه پیشنهادی بایدن از اوایل سال جاری بپردازیم؛
حتی در اوج خود ، این یک محرک بسیار کوچکتر از طرح نجات آمریکا است که حدود 8 درصد از G.D.P را شامل میشد.
۳. سرانجام ، دلیل موجهی برای این استدلال وجود دارد که اقتصاد ایالات متحده حتی در شرایط اشتغال کامل به محرک های مالی پایدار نیاز دارد. استدلال برای رکود سکولار (ضعف مداوم تقاضا حتی وقتی که نرخ بهره در زمانهای رونق بسیار پایین است) همچنان قوی است.
این چشم انداز نگرانی هایی را در مورد مدیریت اقتصادی آینده ایجاد می کند: فدرال رزرو احتمالاً فضای کافی برای کاهش نرخ ها برای مقابله با رکودهای آینده را نخواهد داشت. بنابراین برخی از کسری بودجه های مداوم برای دادن فرصت بیشتر به فدرال رزرو در واقع برای اقدام عاقلانه خواهد بود.
در واقع ، من بارها گفته ام که نگران این هستم که بایدن بیش از حد در قید و بند مالی است و ما می توانیم با کسری بودجه بیشتر از آنچه برای او کافی به نظر می رسد، پیش برویم.
بنابراین، به طور کلی، انتقاد جمهوری خواهان مبنی بر اینکه پیشنهادات بایدن به طور خطرناکی تورمی است (در حالی که حتی به بدی آنچه از زبان حزب جمهوریخواه بیرون میآید، نیست) ازلحاظ منطق اقتصادی بسیار ضعیف است.
در مورد اقتصاد جانب عرضه ، به سبک دموکرات ها چطور؟ برخلاف جمهوری خواهان ، که به طور مداوم وعده معجزات اقتصادی را داده اند که هرگز به وقوع نمی پیوندد ، دموکرات ها در مورد ادعای سمت عرضه خود بسیار محتاط هستند.
با این وجود ، اقتصاددانان مترقی بر این باورند که این رویکرد، هزینه های طولانی مدت زیادی برای هزینه های بیشتر در زیرساخت ها، تحقیقات و به ویژه کمک به کودکان به همراه خواهد داشت. و آنها انتظار دارند نتایج نسبتاً سریعی در صورت مصالحه بر سر لایحه که شامل سیاست های "دوستدار خانواده" مانند مرخصی والدین و مراقبت از فرزندان همراه با حقوق باشد که به اعتقاد آنها مشارکت زنان را در نیروی کار با حقوق افزایش می دهد.
من گمان می کنم که اکثر آمریکایی ها نمی دانند ما در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته با سیاست هایی که حفظ حرفه خود را برای مادران آسانتر میکند، چقدر عقب افتاده ایم. مقایسه نرخ استخدام زنان در سن اوج کارکرد در آمریکا با ۳ کشور اتحادیه اروپا را ببینید:
به هر حال ، نکته نهایی این است که رویداد عجیبی در نحوه صحبت طرفین در مورد سیاست اقتصادی رخ داده است. جمهوری خواهان تماماً کینزیایی شده ان ، در حالی که دموکرات ها در مورد سمت عرضه صحبت می کنند. با این حال ، به نظر می رسد فقط یکی از طرفین منطقی است.