پرسش مسعود نیلی درباره دولت آینده
به گزارش اقتصادنیوز، وعده های دولت جدید در کنار چالشهای اقتصاد ایران یک تناقض را تصویر میکند. تناقضی که از یک طرف کمبود منابع و چالشهای فعلی اقتصاد ایران را نشان می دهد و از سمت دیگر، وعدههای دولت آینده که عمدتا نیازمند منابع جدید هستند. قرار است وضعیت بدتری پیشروی اقتصاد ایران باشد؟ آیا تیم اقتصادی جدید به این مسئله واقف است؟ در کنار اینها با نزدیک شدن به مراسم تالیف سیدابراهیم رئیسی، صحبت از تیم اقتصادی دولت و هماهنگی این تیم به اوج خود رسیده است. البته مسعود نیلی، اقتصاددان تاکید دارد که قبل از اینکه درباره هماهنگی این تیم بحث شود، ابتدا باید ببینیم که این تیم حول چه آهنگی قرار است شکل بگیرد؛ آیا دولت جدید پارادیم مشخصی برای اداره کشور دارد؟
بخشی از «مسعود نیلی» با «اکوایران» :
- قبل از آنکه درباره تیم اقتصادی هماهنگ صحبت کنیم، باید بررسی شود که اصلا آن آهنگ چیست که حول آن یک تیم بوجود آید. آیا رئیس جمهوری یک پارادایم فکری مشخصی را دنبال میکند که افرادی را انتخاب کند که در آن پارادایم، ایفای نقش کنند؟
- روسای جمهور در ایران پس از آنکه انتخاب میشوند، تازه با مشکلات کشور آشنا میشوند. در واقع خیلی کم از مشکلات اصلی کشور میدانند، خیلی کمتر از آن آگاه هستند که چه عواملی آن مشکلات را بوجود آورده و چه راهحلی دارد. معمولا در صحبتها و مطالبی که در مبارزات انتخاباتی محوریت پیدا میکند، بعد هیجانی بر بعد کارشناسی و علمی غالب است؛ نوعا کسانی که رئیس جمهور شدهاند، سابقه فعالیت اجرایی در سطوح نزدیک به این را نداشتهاند. به خصوص با مسائل اقتصادی آشنایی کمی داشتهاند، برای همین است که احتمال انتخاب تیمی که بخواهد فکر مشخصی را دنبال کند، کم است.
- مشکل دیگر این است که وقتی رئیس جمهور پارادایم فکری مشخصی ندارد، از انتخاب افرادی که در یک پارادایم فکری قرار دارند، پرهیز میکند. چرا که ممکن است یک رویکرد مشخصی را به او تحمیل کنند. در نتیجه تیم یک دست نمیچیند تا خودش حق انتخاب در بین نگاههای مختلف را داشته باشد. باید توجه کرد که با جلسه و تشکیل ستاد، نمی توان خلا داشتن یک پارادایم فکری مشخص را برطرف کرد
- مسئله دیگر هم اینکه حزب نداریم و وقتی در مورد پارادایم فکری رئیس جمهور صحبت میکنیم، راجع به پارادایم فکری یک شخص صحبت میکنیم که خود این مسئله، ریسک اداره کشور را بالا میبرد. در حالیکه حزب یک تیم کارشناسی دارد. در مقاطعی رئیس جمهوری داشتهایم که اتفاقا پارادایم فکری مشخصی هم داشته ولی آن پارادایم فکری مضر بوده و هنگامی که قصد اجرای آن را داشته، پیامدهای منفی زیادی را بوجود آورده است. بنابراین ما از المانهای مختلفی که یک نظام اقتصادی بتواند بر مبنای آن درست کار کند، محروم هستیم و فقط یک لایههای ظاهری از آن را داریم.
تبدیل سیاستگذار به مجری
- هیچ گاه سابقه نداشته که در دولت های ما، هنگامی که آمار تورم بالا می رود، رئیس جمهور رئیس کل بانک مرکزی را خطاب قرار دهد که چرا آمار تورم رشد داشته است. همواره نگاه به بانک مرکزی، به عنوان تامین کننده منابع پولی بوده است. وزارت امور اقتصادی دارایی هم یک دستگاه سیاستگذار نبوده، بیشتر یک وزارتخانه اجرایی در کشور بوده، وزیر اقتصاد هم به مدیریت یک سری سازمان ها مانند گمرک، بانک های دولتی و اداره مالیاتی مشغول است، در واقع یک وزیر مشغلهدار اجرایی است. سازمان برنامه و بودجه هم بیشتر سازمان بودجه است تا سازمان برنامه. سازمان برنامه از جایگاه سیاستگذاری به جایگاه اجرایی بودجه نزدیک شده است.
- در دستگاههای ستادی دولت شرایطی بوجود آمده که دستگاه سیاستگذار نداریم، دستگاهی که مثلا بگوید سال دیگر این موقع، کشور با چه مشکلاتی مواجه خواهد بود و اکنون چه کارهایی باید انجام دهیم تا مانع آن شویم. در حقیقت انبوه مشکلات کشور باعث شده تا مجموعه تصمیمگیران ما درگیر موضوعاتی شوند که تنها گذران از امروز به فردا است.
اقتصاد ایران وارد مرحله جدیدی شده است
- مسئله این است که ابرچالشها چگونه بوجود آمدهاند. مسئله آب به اقتصاد آب مربوط میشود. نگاهمان این بوده که قیمت آب نباید کم آبی آن را بازگو کند و همواره بر ارزان نگه داشتن آب تاکید داشتیم، در کنارش همواره بر کم آبی هم تاکید داشتیم؛ در اقتصاد نمی توانیم این 2 را کنار هم بگذاریم، یک چیزی کم است و در عین حال خیلی هم ارزان است. وقتی یک منبع کمی را بدون محدودیت شروع به مصرف میکنید، نتیجه همین میشود. همین اتفاق که برای آب افتاده، برای گاز در حال تکرار است. ما بیشترین ذخایر گاز را در دنیا داریم، اما یک منبع پارس جنوبی داریم که با راه اندازی هر فاز، این منبع سوراخ می شود، این را مصرف می کنیم بدون اینکه چیزی جایگزین شود. ما منابع مالی را هم در مسیرهایی خرج کردیم که بر نمیگردد. در نتیجه این منابع یک روزی تمام میشود.
- درست است در دهه 90 که رشد اقتصادی نتوانستیم داشته باشیم، مشکل تحریم مشکل بزرگی بوده، اما منابع را طوری در دهه های گذشته هزینه کردیم که اینها برنگردند، در نتیجه از دهه 90 وارد دوره جدیدی از حیات کشورمان شدیم که منابع مالی و طبیعی انگار به پایان رسیده است. کشوری که رشدش وابسته به منابع بوده و نه بهرهوری، وقتی منابع به پایان برسد، رشدش هم به پایان میرسد. بنابراین اتفاقی که برای رشد ایران افتاده، اتفاق گذرایی نیست، سخت است که بتوانیم از این شرایط خارج شویم. خارج شدن از این شرایط در گرو این است که هم ظرفیت فنی و کارشناسی بالایی در دولت وجود داشته باشد که بتواند این مسائل را خوب درک کند و هم سرمایه اجتماعی بالایی داشته باشد تا بتواند هنگامی که سراغ اصلاحات اقتصادی میرود، مردم را قانع کند که این اصلاحات را بپذیرند؛ این دو مانعی است که اکنون با آن مواجه هستیم.