پایان سوپراستارهای اقتصادی
به گزارش اقتصادنیوز؛ نشریه هفتگی اکونومیست، در پرونده ویژه شماره جدید خود که با تیتر جلد «امیدهای لعنتشده» (امیدهای عاطل مانده یا بربادرفته) منتشر شده، به معضل «افول روند رو به رشد بازارهای نوظهور» پرداخته است.
اکونومیست در سرمقاله شماره جدید خود (۳۱ ژولای ۲۰۲۱) با عنوان «مشکل رشد در بازارهای نوظهور» نوشته است که بیثباتیها و عملکرد نامطلوب اقتصادی، جهان نوظهور را درگیر خود میکند. همچنان کلید وضعیتهای بهتر، باز (Openness*) نگه داشتن سیستم است.
واژه Openness به معنای باز بودن، از کلمات پرکاربرد هم در متون سیاسی و هم در عبارات اقتصادی است و اغلب دلالت بر ۲ مفهوم نزدیک بهم و تا حدودی همبسته دارد که در بسیاری از موارد [و احتمالاً در اینجا] مقصود هر ۲ مفهوم است؛
۱- فقدان محدودیتها و موانع؛ دسترسیپذیری و امکان پذیری (lack of restriction; accessibility)
۲- فقدان پنهانکاری و مخفیکاری؛ شفافیت، صداقت و صراحت (lack of secrecy or concealment; frankness)
اکونومیست در این مطلب آورده است:
در آغاز قرن، اقتصادهای در حال توسعه منشاء خوشبینی بیحدوحصر و جاهطلبیهای بلندپروازانه بودند. و امروز، آفریقای جنوبی در حال شورش است، کلمبیا دچار اعتراضات خشونت آمیز شده و تونس با بحران قانون اساسی روبرو است، دولت غیر لیبرال تبدیل به مد شده است، یک رئیس جمهور مارکسیست به تازگی در پرو سوگند یاد کرده است، و نهادهای مستقل در برزیل ، هند و مکزیک زیر ضرب حملات [سیاسی] قرار دارند.
خطر تشدید یک معضل اقتصادی عمیق
این موج ناآرامی و اقتدارگرایی تا حدودی در انعکاس covid-19 ظاهر شده است که آسیبپذیریها را -از بوروکراسیهای پوسیده گرفته تا شبکههای امنیتی اجتماعی فرسوده- هم در معرض دید و هم مورد سوءاستفاده قرار داده است.
همانطور که در پرونده این هفته توضیح میدهیم ، ناامیدی و هرجومرج، خطرِ تشدیدِ یک مشکل اقتصادی عمیق را به همراه دارد: «بسیاری از کشورهای فقیر و با درآمد متوسط، توانایی و امکان رسیدن به کشورها ثروتمند را از دست میدهند».
مدل مرگ و میر ما نشان میدهد که 8 تا 16 میلیون نفر در جهان بر اثر همه گیری مردهاند و برآورد میانگین 14 میلیون تلفات است (آماری به مراتب بالاتر از آمار رسمی مجموع کشورهای جهان). کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای با درآمد متوسط به پایین که دورکاری در آنها نادر است و افراد زیادی چاق و پیر هستند، آسیبپذیرتر هستند.
اگر چین را کنار بگذارید، کشورهای غیرثروتمند 68٪ از جمعیت جهان را دارند اما 87٪ از مرگ و میر کرونا مربوط به آنها است و این در حالی است که فقط 5٪ از افراد بالای 12 سال کاملا واکسینه شده اند.
در کنار هزینه انسانی ، یک وجه اقتصادی نیز وجود دارد ، زیرا بازارهای نوظهور فضای کمتری برای گذر از مشکلات دارند. پیشبینیهای میان مدت تولید ناخالص داخلی برای همه اقتصادهای در حال ظهور، مجموعاً 5٪ کمتر از قبل از شیوع کروناویروس است. مردم عصبانی هستند و اگرچه اعتراض در طی یک همه گیری مخاطره آمیز است، اما از زمان بحران 2008، اکنون میزان تظاهراتهای خشن در سراسر جهان از هر زمان دیگری بیشتر جریان دارد.
کشورهای ثروتمند مانند آمریکا و انگلیس نیز اصلاً با بیکفایتی و آشفتگی بیگانه نیستند. اما ناامیدی خاصی اقتصادهای نوظهور را متضرر کرده است.
پایان دوران طلایی
در اوایل دهه 2000 آنها با صحبت در مورد "پیشرفت" غوغا میکردند: این ایده که کشورهای فقیرتر می توانند با جذب فن آوری خارجی، سرمایه گذاری در تولید و باز کردن درهای اقتصاد خود به روی تجارت، پیشرفت کنند، همانطور که تعداد انگشت شماری از اقتصاد ببرهای آسیای شرقی یک نسل جهش را داشتند. وال استریت یک زمانی اصطلاح BRICS را برای ۴ کشور برزیل، روسیه، هند و چین به عنوان سوپراستارهای جدید اقتصاد جهانی ایجاد کرد.
برای مدتی، این ایده، جواب داد. نسبت کشورهایی که سطح تولید اقتصادی سرانه آنها سریعتر از آمریکا در حال رشد بود از 34 درصد در دهه 1980 به 82 درصد در دهه 2000 افزایش یافت. پیامدهای آن بسیار مهم بود. فقر فرو ریخت. شرکت های چند ملیتی دور از غرب اشباع، خستهکننده و قدیمی، در اقتصادهای نوظهور متمرکز شدند. در ژئوپلیتیک، نوید یک جهان چند قطبی جدید سر داده میشد که در آن، قدرت به طور تقریباً مساوی توزیع میشود.
این دوران طلایی اکنون به نظر می رسد که به پایان زودرس رسیده است.
در سال های 2010 سهم کشورهای در حال پیشرفت به 59 درصد کاهش یافت. چین از بسیاری از پیشگوییهای آخرالزمانی سرپیچی کرده است و موارد موفقیت آمیز آسیایی مانند ویتنام، فیلیپین و مالزی نیز وجود داشته است. اما برزیل و روسیه مربع BRICS را به لحاظ اقتصادی پایین کشیدهاند و به طور کلی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و صحرای جنوبی آفریقا، از جهان ثروتمند عقبتر از گذشته هستند. حتی هند و آسیای در حال ظهور نیز با سرعت کمتری از آنچه که پیشتر در حال رشد بودند، پیش میرود.
بدشانسی و خودپسندی
بدشانسی هم ایفای نقش کرده است. رونق کالا در دهه 2000 از بین رفت، تجارت جهانی پس از بحران مالی وارد رکود شد و تلاطم های ناشی از کشمکش نرخ ارز باعث آشفتگی شد. اما خودپسندی و غرور کاذب نیز نقش دارد زیرا کشورها تصور میکنند که رشد سریع اقتصادی آنها از پیش مقدر شده بود [و از این پس به همین منوال ادامه خواهد یافت].
در بسیاری از نقاط خدمات اساسی مانند آموزش و مراقبت های بهداشتی نادیده گرفته شده است. مشکلات فلج کننده از جمله نیروگاههای بیکار در آفریقای جنوبی، بانکهای فاسد هند و فساد [دولتی] روسیه برطرف نشده است. سیاستمداران به جای دفاع از نهادهای لیبرال، مانند بانک های مرکزی و دادگاههای مستقل، از آنها برای منافع خود استفاده کرده اند.
چه خواهد شد؟
حال سوال این است که بعد از این چه خواهد شد؟ آیا میتوان به پساپاندمی و بازگشت قطار جهان نوظهور به ریل دوران طلایی امید داشت؟
* خطر افزایش نرخ بهره در آمریکا برای بازارهای نوظهور
یک خطر جدی، بحران اقتصادی در بازارهای نوظهور با افزایش نرخ بهره در آمریکا است. خوشبختانه اکثر اقتصادهای نوظهور شکنندهتر از قبل نیستند، زیرا دارای نرخ ارز شناور هستند و کمتر به بدهیهای ارزی متکی هستند.
* اعتراضات، اقتصاد را منکوب میکند
اما بحرانهای سیاسی طولانیمدت یک نگرانی بزرگتر است. تحقیقات نشان میدهد که اعتراضات، اقتصاد را منکوب میکند، که این امر منجر به نارضایتی بیشتر میشود، و این تأثیرگذاری در بازارهای نوظهور مشهودتر است.
* میراث کرونا، مانع بادوام رشد اقتصادی
حتی اگر اقتصادهای نوظهور از هرج و مرج اجتناب کنند، میراث کووید-19 و افزایش حمایتگرایی اقتصادی میتواند آنها را برای یک دوره طولانی از رشد کند محکوم کند. بسیاری از مردم آنها تا سال 2022 واکسینهنشده خواهند ماند. به دنبال محروم ماندن بسیاری از کودکان از مدرسه، بهرهوری در درازمدت می تواند کاهش یابد.
* افول تجارت جهانی و رجعت چین به درون
تجارت همچنین ممکن است سختتر شود. چین در حال چرخش به درون است و از سیاستهای باز و گستردهای که به ثروتمندتر شدنش انجامیده، دور میشود. اگر این روند ادامه یابد، چین هرگز منبع گسترده تقاضای مصرف کننده برای جهان فقیر نخواهد بود که آمریکا در دهه های اخیر برای چین داشته است.
* حمایتگرایی، علیه تولید و تجارت
حمایت گرایی روزافزون غرب همچنین فرصتهای صادراتی را برای تولیدکنندگان خارجی محدود میکند که در هر صورت، مزیت کمتری خواهد داشت، زیرا بخش تولید کمتر کار می کند.
متأسفانه بعید است کشورهای ثروتمند با آزادسازی تجارت خدمات، که راه های دیگری را برای رشد باز میکند، این آسیب را جبران کنند. و آنها ممکن است در کمک به اقتصادهای ظاهرشده مانند بنگلادش -که یک موردموفقیت آمیز است- در راستای سازگارسازی با تغییرات اقلیمی، ناکام باشند.
یک اشتباه جبرانناپذیر
در مواجهه با این چشم انداز تلخ، ممکن است بازارهای نوظهور وسوسه شوند که تجارت باز و سرمایهگذاری را کنار بگذارند. این یک اشتباه بزرگ خواهد بود. یک محیط جهانی بیرحم ممکن است چسبیدن به سیاستهایی که مؤثر واقع شده را برای آنها مهمتر کند.
این تصور واهی ترکیه که افزایش نرخ بهره باعث تورم میشود فاجعه بار بوده است. پیگیری مصرانه سوسیالیسم در ونزوئلا ویرانکننده بوده است. و ممنوعیت افزودن مشتری به شرکتهای خارجی -همانطور که هند در تعامل با مسترکارت داشته است- شکست را بر خود تحمیل میکند. وقتی رسیدن به بالاترها سخت است، بازارهای نوظهوری که همچنان باز بمانند، بهترین شانس را خواهند داشت.
تسلیم نشوید
برخی از قوانین تغییر کردهاند: دسترسی جهانی به فناوریهای دیجیتال و شبکه ایمنی اجتماعی متناسب امروزه حیاتی است.
اما اصول چگونگی ثروتمند شدن امروز نیز به همان شکل سابق باقی مانده است؛ در تجارت باز بمانید، در بازارهای جهانی رقابت کنید و در زیرساخت ها و آموزش سرمایه گذاری کنید.
پیش از اصلاحات لیبرالی در دهههای اخیر، میان اقتصادها شکاف عمیق وجود داشت. هنوز هم فرصت برای گریز از رجعت به سختیهای غیرلازم گذشته وجود دارد.