پایان فصل تصمیمسازان سنتی در اکوسیستم مالی
شواب در طول سالهای گذشته، همواره درصدر بهترین نظریهپردازان جهانی قرار گرفته است. در سال 1971 ضمن پیشنهاد برگزاری مجمع جهانی اقتصاد، داووس را به مکانی برای نظریهپردازی اقتصادی تبدیل کرد و چهل و پنج سال بعد، در سال 2016 با انتشار کتابی تلاش کرد تا ابعاد رمزآلود انقلاب چهارم صنعتی را شکافته و مردم جهان را برای مواجهه با تاثیرات این «انقلاب بزرگ» آماده کند.
همراهی با این انقلاب گسترده «حیات و بقا» و عدم توجه «حذف و نیستی» را به ارمغان میآورد. انسان امروز مختار به «انتخاب» نیست بلکه محکوم به «پذیرش» است. انسان امروز باید خود را برای «تطبیق با تغییرات» آماده کند وگرنه «طوفان سهمگین تکنولوژی» او را به زمین میزند.
«بنیانگذار داووس» تغییرات شغلی، تغییر در ماهیت نوآوری و سنجش کارآمدی، نابرابری عمیق، تغییر در مفهوم حکمرانی، تغییرات بنیادین در کسب و کار، ترکیب و ادغام فناوری، تغییر اخلاق و هویت انسانی را از مهمترین تاثیرات این انقلاب ذکر کرده و در مقام تحلیل برآمده است.
*مشتریمحوری
شواب از ضرورت توجه به «انتظارات مشتری» سخن گفته و بازآرایی ساختاری در ارتباط با مشتری را پیشنهاد میدهد. این همان وجه تمایز انقلاب چهارم صنعتی با انقلابهای صنعتی سه نسل گذشته است که «توجه به مشتری» چندان مورد توجه قرار نمیگرفت اما در این زمانه مشتری «حرف اول» را میزند زیرا مشتری «انتخابکننده نهایی» است.
اهمیت «مشتریمحوری Customer oriented» آنقدر زیاد بود که در اجلاس داووس سال 2018 بارها مورد تاکید قرار گرفت. این «گزاره جادویی» یک «انقلاب در انقلاب» را رقم زد. به همین دلیل «ژنرالهای اقتصادی» عزم خود را جزم کردند تا پیش از گذشته، «مشتری به عنوان سرمایه اصلی هر کسب و کاری» را پاس بدارند و بر همین اساس استراتژی فعالیت خود را تدوین کرده و آن را اجرایی کنند.
* شوک بزرگ
در باور کمتر فردی میگنجید که انسان در مدت زمانی اندک، چنین تغییرات بنیادینی را در سطح صنایع به تماشا بنشیند. درست در زمانهای که انسان در حال سازگاری با نتایج انقلاب سوم صنعتی بود و تلاش داشت تا خویشتن را با «تحول دیجیتال» وفق بدهد، ناگهان با ظهور انقلاب چهارم صنعتی شوکه شد.
هوش مصنوعی و یادگیری ماشین؛ اینترنت اشیا؛ کلان داده؛ بلاکچین؛ رایانش ابری و لبهای؛ رباتیک؛ ماشینهای خودران؛شبکه 5G؛ ویرایش ژنتیکی؛ محاسبات کوانتومی همچون آوار بر سرش خراب شد و دنیایی پر از«استرس و نگرانی» را برای انسان رقم زد، اما این استرس تنها اختصاص به انسان ندارد بلکه صنایع هم بحران را با تمام وجود حس کردند.
همین انگیزه موجب شد تا صنایع، تغییرات بزرگی را در مدل کسب و کار خود ایجاد کنند. تغییراتی که رمز بقای صنایع است وگرنه دنیای بیرحم رقابت، صنایع برجای مانده از انقلاب صنعتی سوم را به «مرحله نیستی» نزدیک میکند.
*سازگاری با تغییرات
در دنیای امروز هیچ صنعتی نمیتواند خود را در حاشیه این تغییرات تلقی کند. تمام صنایع، باید این تغییرات را به رسمیت شناخته و ابزار لازم برای موفقیت در این عرصه را مهیا کنند. صنعت بانکداری هم از این مقوله مستثنی نیست. این صنعت همچون صنایع دیگر باید قدر زمان پیش رو را دانسته و برای آن برنامهریزی کند. تنها در این صورت، میتواند «فاصله خود با بانکداری دنیا» را کمتر کند وگرنه در رده صنایع منسوخ شده قرار خواهد گرفت که امکان هماهنگی با تغییرات روز را ندارد.
اگر تا دیروز مطالبه شهروندان گسترش خدمات نوین و افزایش خدماترسانی آنلاین به مشتریان بود، در این زمانه مطالبه شهروندانی که در «هزاره سوم» زندگی میکنند، از خدمات آنلاین و دیجیتال فراتر رفته و به مرحله بانکداری باز رسیده است.
open banking همان آرمانشهری است که هر شهروندی برای دریافت خدمات مالی انتظار دارد. خدماتی منحصر به فرد که در بانکداری دیجیتال فقدان آن احساس میشد. در بانکداری باز شبکهAPI حلقه واسط بین بانک و مشتری بوده و خدمات جدیدی را ارائه میکند. در اکوسیستم جدید به کمک (API ها Application Programming Interface ) جریان اطلاعات از انحصار بانک خارج شده و در اختیار پلتفرم واسط قرار میگیرد.
این اشتراک داده بستر جدیدی را برای کسب درآمد، بهبود کیفیت خدمات مالی، افزایش رضایت مشتری، مدیریت بهینه جریان نقدی، دریافت و پرداخت ارزانتر و سادهتر؛ دسترسی به مشاوره مالی را فراهم میکند. APIها ضمن دسترسی به دادههای تراکنشی مصرفکنندگان میتواند بهترین محصولات و خدمات مالی را برای آنها شناسایی کند. موضوعی که بسیاری از مشتریان همواره دغدغه آن را داشتند اما اکوسیستم پیشین بانکداری، هرگز نتوانست در این زمینه پاسخگوی نیاز مشتریان باشد کمااینکه فقدان این مشاوره مطمئن موجب شد، بسیاری از افراد به سودای کسب سود بیشتر، سرمایه خود را از دست بدهند.
*تغییر رویه
مهمترین دستاورد چنین اکوسیستمی برای صنعت بانکداری، تغییر رویه خواهد بود. تغییر رویهای که سالها با مقاومت بسیاری از تصمیمسازان نظام بانکی روبرو شده است. یکی از عواملی که فاصله بانکداری ایران با بانکداری دنیا را به مرحله نگرانکنندهای رسانده ، مقاومت در برابر نوآوری است. بسیاری از تصمیمگیران این صنعت، هرچند در کلام از «نوآوری» سخن گفته و بر ضرورت «ایجاد تغییرات ساختاری» تاکید داشته و حتی برای سختافزار«هزینه هنگفتی» را متحمل میشوند اما در کلام در برابر این تغییرات بنیادین مقاومت کرده و به بهانههای متعدد آن را به تعویق انداخته یا ماهیت آن را تغییر میدهند.
این نکته را باید مدنظر قرار داد که شرط عقب نماندن از قافله تکنولوژی در این زمانه، تنها تامین سختافزار نیست بلکه مدیران این صنعت، باید نوع نگاه خود را تغییر داده و به تصمیمسازانی مناسب در این عرصه تبدیل شوند. تصمیمسازانی که از نقش «مانعزایی» عبور کرده و ضمن ایجاد تسهیلگری بتوانند نقش «مانعزدا» را به خوبی ایفا کنند.
البته شرط تحقق این مهم، بکارگیری مدیرانی با تفکر نوین است وگرنه مدیران سنتی هرگز قادر نیستند تا این رسالت مهم را انجام داده و اهداف کلان را محقق کنند زیرا مدیران سنتی همچنان بر تمرکزگرایی تاکید دارند در حالیکه اکوسیستم جدید بدنبال تمرکززدایی است.
وقت آن فرا رسیده است که اکوسیستم بانکداری کشور تکلیف خود را روشن کند که در این زمانه قرار است تا چه رویکردی را در پیش بگیرد و به این ترتیب خود را از بلاتکلیفی نجات دهد تا بتواند به این «حرکت لاکپشتی» خاتمه دهد وگرنه هر روز فاصله ما نه با جهان حتی با منطقه بیشتر خواهد شد.
*دبیر دپارتمان زنان و غرب آسیا انجمن ایرانی مطالعات غرب آسیا