تهران را میتوان به جنوب برد؟
بعد از پایان جنگ و در دوره دولت سازندگی هم مساله جابهجایی پایتخت سیاسی و اداری مطرح بود و در دولت دهم حتی شهر پرند به عنوان گزینه مطلوب معرفی شد اما باز هم اولویت این موضوع به ردههای اول بررسی نرسید و مساله مسکوت ماند. درنهایت، طلسم این بحث ناتمام شکست و بعد از سال 1392 و به دنبال تصویب طرح امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران در مجلس، شورای نگهبان هم این طرح را تصویب کرد. به دنبال تاییدیه شورای نگهبان بر طرح جابهجایی پایتخت اما مشکلات دیگری سربرآورد. اردیبهشت 1394، پیروز حناچی که در آن زمان، معاون وزیر راه و مسکن و شهرسازی و مسوول دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری بود در گفتوگو با «اعتماد» در توضیح نسخهای که برای تهران پیچیده شد، گفت:«تهران، بیماری است که در ابتدا باید بیماریاش تشخیص داده شود تا بعد برایش نسخه و درمانی مشخص شود. آخرین گزینه جراحی است. انتقال مراکزسیاسی و اداری تهران، آخرین گزینه و همان جراحی است. بنابراین ممکن است احتیاجی به این انتقال نباشد. این طرح هم، طرح جدیدی نیست و قبل از انقلاب هم به گونهای دیگر مطرح بوده است. قبل از انقلاب قانونی وجود داشته با عنوان قانون نظارت برگسترش شهر تهران که زیرنظر نخستوزیر و شورای اقتصاد اجرا میشده است. موضوع این قانون نیز، کنترل رشد و توسعه پایتخت بوده است. بدین معنا که محدوده تهران مرکزی و محدوده 25 ساله آن را مشخص میکند. بعد از انقلاب عملا این طرح منتفی شد. اگر آن قانون ادامه پیدا میکرد، امروز تهران با چنین مشکلاتی روبهرو نمیشد.»
حناچی در همین گفتوگو در توضیح نمونههای مشابه جهانی گفت: «انتقال مراکز سیاسی یا اقتصادی و اداری تجربه تازهای در دنیا نیست. در دنیا تجربیات زیادی در این مورد وجود دارد، به خصوص در مورد انتقال مراکز «سیاسی» به نقطهای خارج از پایتخت. در این کشورها، مسوولان دولتی با یک سیستم ریلی یا قطار به محل کار خود در خارج از شهر میروند و دوباره بازمیگردند. نمونه آن شهر کوالالامپور است. اما همین مطالعات نشان میدهد که از سال 1960 به این سو، انتقالی جدی در مورد مراکز سیاسی و از مرکز به حاشیه نداشتهایم. این نگاه امروز جای خود را به ایدههای محتاطانهتری داده است. در بحث انتقال تهران، اگر قرار باشد وزارتخانهها به خارج شهر منتقل شوند و این مراکز جایی دور از پایتخت باشند، باید خانوادههای آنها نیز به این منطقه منتقل شوند. این یعنی احداث یک شهر جدید. شهری با تمام مشکلات و هزینههایی که دارد. یکی دیگر از مسائلی که بارها مورد بحث بوده است، بحث هزینههای کلانی است که انتقال پایتخت میتواند داشته باشد. چند سال پیش برآورد هزینهای در این مورد انجام شد. آن زمان بودجه مورد نیاز برای انتقال پایتخت 30 میلیارد دلار تعیین شد که به قیمت امروز چیزی معادل 78 میلیارد دلار میشود.»
حالا بعد از 9 سال مسکوت ماندن مساله جابهجایی پایتخت سیاسی و اداری کشور، با حرفهای اخیر رییسجمهور دوباره این مساله به میز بحث و گفتوگو رسیده است. روز شنبه، مسعود پزشکیان در بازدید از فعالیتهای زیربنایی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا گفت: «توسعه کشور با ادامه روند فعلی امکانپذیر نیست، اینکه بخواهیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور و دریا به مرکز بیاوریم و تبدیل به محصول کنیم و دوباره برای صادرات به جنوب بفرستیم، بهشدت توان رقابت ما را مستهلک کرده و کاهش میدهد؛ چارهای نداریم جز اینکه مرکزیت اقتصادی و سیاسی کشور را به جنوب و نزدیک دریا منتقل کنیم. تهران به عنوان پایتخت کشور با مشکلاتی دست به گریبان است که هیچ راهحلی جز انتقال مرکزیت نداریم؛ کمبود آب، نشست زمین، آلودگی هوا و امثال آن با تداوم سیاستها و اقداماتی که تا به حال اتخاذ و اجرا شدهاند، فقط تشدید شده و راهحل اساسی جابهجایی مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور است. انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی هم به این شکل که ما خودمان در تهران بنشینیم و به مردم بگوییم جابهجا شوند، مقدور و ممکن نیست، باید ابتدا خودمان برویم تا مردم هم دنبال ما بیایند.» مهدی زارع؛ رییس مرکز پیشبینی زلزله و استاد گروه زلزلهشناسی مهندسی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، یادداشتی با عنوان «اندونزی پایتخت را منتقل کرد، ما چه کنیم» برای روزنامه «اعتماد» نوشته و در این یادداشت، مساله جابهجایی پایتخت را با نگاهی به تجربه مشابه در کشور اندونزی تحلیل کرده که در ادامه میخوانید.
اندونزی پایتخت را منتقل کرد، ما چه کنیم؟
اندونزی پرجمعیتترین کشور اسلامی، پایتخت کنونی خود، جاکارتا را به نوسانتارا تغییر داد. انتقال پایتخت از جاکارتا سالهاست که در اندونزی
-بزرگترین مجمعالجزایر جهان- مورد بحث قرار گرفته است. رییسجمهور اندونزی روز شنبه 17 آگوست 2024، سالروز استقلال اندونزی میزبان جشنهای روز استقلال را در نوسانتارا برگزار کرد. جاکارتا در جزیره جاوه، از زمان اعلام استقلال این کشور از هلند در 17 آگوست 1945، پایتخت اندونزی بوده است. در سالهای پس از آن، جاکارتا به شهری با جمعیت 10.5 میلیون نفری تبدیل شد که کلانشهر آن حدود 30 میلیون نفر در شهر و پیرامون آن در خود جای داده است. برآوردهای علمی نشان میدهد که جاکارتا به زیر آب میرود و انتظار میرود تا سال 2030 بخشهایی از این کلانشهر غیرقابل سکونت یا مکررا دچار سیل شود. حدود 40درصد از مساحت آن در حال حاضر زیر سطح دریا قرار دارد. این وضعیت هشدار تا حد زیادی به دلیل برداشت بیش از حد آبهای زیرزمینی و افزایش سطح آب دریاها است که به تغییرات اقلیمی نسبت داده میشود.
در سال 2022، اندونزی قانونی را تصویب کرد که بودجه و مدیریت جابهجایی پایتخت را مشخص میکرد. کمیسیون مسوول برنامهریزی شهر جدید گفت که انتقال پایتخت از جاکارتا «ضروری» است «به دلیل فشار قابلتوجهی» که جاکارتا و جزیره جاوه به دلیل عواملی مانند تراکم ترافیک سنگین، آلودگی محیطزیست و جمعیت متراکم تحمل میکند. رییسجمهور در «گزارش دستاورد» 2023 اداره پایتخت نوسانتارا گفت که پایتخت جدید در «راهبرد بزرگ اندونزی» بخشی از چشمانداز طلایی اندونزی 2045 است که هدف آن تبدیل اندونزی به یک کشور توسعهیافته تا سال 2045، صدمین سالگرد استقلال آن از هلند است.
طبق برنامههای اداره پایتخت، طی دو دهه آینده، نوسانتارا به شهری در حال رشد و پایدار تبدیل خواهد شد. رییسجمهور نوسانتارا را به عنوان «شهر جنگلی پایدار» در نظر میگیرد که نه تنها به عنوان مرکز سیاسی جدید عمل میکند، بلکه رشد اقتصادی را در سراسر اندونزی تحریک میکند. با انتقال پایتخت به کالیمانتان شرقی در جزیره بورنئو، دولت امیدوار است به جای تمرکز منابع و فرصتها تنها در جاکارتا، توسعه متوازنتری را در سراسر مجمعالجزایر ارتقا بدهد. مجموعهای از مراحل با هدف ایجاد زیرساختهای تجاری و مسکن، ادارات دولتی و حمل و نقل در پایتخت جدید است. درحالی که پایداری یک اصل از برنامههای شهر جدید است، طرفداران محیطزیست انتقادات فراوانی به این طرح دارند و استدلال میکنند پاکسازی جنگل برای ایجاد راه برای یک کلانشهر جدید ذاتا سازگار با محیطزیست نیست.
برنامهریزان امیدوارند پایتخت جدید از سرنوشتی مشابه جاکارتا جلوگیری کند و نوسانتارا را «شهر اسفنجی» نامیدهاند. این بدان معناست که منطقه نوسانتارا ظرفیت جذب بارش در خاک را دارد و درنتیجه از سیل جلوگیری میکند. اهداف بلندپروازانه دیگری نیز وجود دارد. هدف این شهر تا سال 2035 این است که نرخ فقر صفر درصد داشته باشد (طبق گزارش بانک جهانی در سال 2022، تقریبا یک نفر از هر 10 اندونزیایی در فقر زندگی میکردند. تا سال 2045، این شهر قصد دارد به انتشار خالص صفر «کربن» برسد.
نوسانتارا به گروه کوچکی از پایتختها میپیوندد که در سده بیستم تاسیس شدهاند. در سال 1960، برزیل، برازیلیا را به عنوان پایتخت خود افتتاح کرد. برازیلیا که نه در جنگل، بلکه در ساوانای متروک ساخته شد، به طور مشابه دارای معماری مدرن است. یونسکو برازیلیا را «نمونهای قطعی از شهرسازی مدرنیستی سده بیستم» توصیف میکند.
وقتی سال 2023 حامیان رییسجمهور سابق برزیل به برازیلیا یورش بردند و ساختمانها را غارت کردند، این معماری پسزمینهای را ایجاد کرد که برخی آن را «ضدآرمانشهری» توصیف کردند. اخیرا مصر ساخت و ساز پایتخت جدیدی را به جای قاهره آغاز کرده است. این شهر جدید که در حال حاضر پایتخت اداری جدید نامیده میشود، با مشکلات تراکم شهری، آلودگی و ترافیک شدید در شرق قاهره ساخته خواهد شد. اندونزی تصمیم گرفت پایتخت خود را از جاکارتا به نوسانتارا به دلایل مرتبط با چالشهای محیطزیستی، زیرساختی و اجتماعی-اقتصادی که جاکارتا با آن مواجه است، تغییر بدهد.
ایده انتقال پایتخت ایران از تهران نیز در دهههای اخیر چند بار مطرح بوده است. طرفداران این انتقال ازجمله نگارنده این یادداشت به دلیل مسائل مبرم مختلف ازجمله خطر زمینلرزه بزرگ در تهران، آلودگی شدید هوا، ازدحام جمعیت و آسیبپذیری شهر در برابر سوانح گوناگون پیشنهادهایی برای ایجاد یک پایتخت جدید که بتواند نیازهای کشور و شهروندان را بهتر برآورده کند، ارائه دادهاند. تهران از بدترین کیفیت هوا در جهان رنج میبرد که عمدتا به دلیل ترافیک سنگین، انتشار گازهای گلخانهای صنعتی و عوامل جغرافیایی است که آلایندهها را به دام میاندازد. ارتفاع زیاد شهر و کوههای اطراف با محدود کردن گردش هوا این موضوع را تشدید میکند. تهران روی گسلهای فعال متعددی قرار دارد که آن را مستعد فعالیت لرزهای قابلتوجه میکند. کارشناسان هشدار میدهند که یک زمین لرزه بزرگ میتواند شهر را ویران کند. با جمعیتی بیش از 9 میلیون نفر در محدوده شهر و حدود 16 میلیون نفر در کلانشهر، پایتخت ما با چالشهای مربوط به عدم کفایت زیرساختها، کمبود مسکن و خدمات عمومی ناکافی مواجه است. ایران در طول تاریخ پایتختهای متعددی داشته است (مثلا قزوین، تبریز، اصفهان و شیراز) که نشان میدهد چنین تغییراتی بیسابقه نیست. مکانهای خاصی به عنوان محل پایتخت جدید بهطور رسمی تایید نشده ولی جاهایی مانند پیرامون شهر گلپایگان کنونی به عنوان کاندیدای ساخت پایتخت جدید مطرح شده است. بهرغم این ملاحظات، موانع مهمی برای انتقال پایتخت ایران وجود دارد. تغییر پایتخت مستلزم اراده سیاسی قابلتوجه و اجماع جناحهای مختلف است. ایجاد یک پایتخت جدید مستلزم سرمایهگذاری مالی گسترده در توسعه زیرساختها، جادهها، ساختمانهای دولتی، مسکن و... است که با توجه به شرایط اقتصادی به عنوان چالش و مانع ازسوی مخالفان انتقال پایتخت مطرح میشود.