تهدید خانواده؛ 5 معضل بزرگی که خانوادههای ایرانی با آن دست و پنجه نرم میکنند
عکس: اکوایران/ دانیال شایگان
به گزارش اقتصادنیوز، خانوادههای ایرانی در سالهای اخیر با چالشهایی روبهرو بودهاند که از مسائل روزمره فراتر رفته و به بحرانهای پایدار تبدیل شدهاند. این مشکلات که ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی هستند، از تورم و بیکاری تا مهاجرت گسترده نخبگان و پزشکان و حتی کاهش امید به زندگی، را شامل میشوند و بر همه ابعاد جامعه تاثیر گذاشتهاند.
ایران در سالهای اخیر یکی از بالاترین نرخهای تورم را در جهان تجربه کرده است. طبق گزارش مرکز آمار ایران، نرخ تورم سالانه در سال ۱۴۰۳ به بیش از ۴۵ درصد رسیده، که تاثیر مستقیم بر قیمت کالاهای اساسی داشته است. قیمت اقلام ضروری مانند نان، گوشت، لبنیات و برنج بهشدت افزایش یافته و قدرت خرید خانوارهای شهری و روستایی کاهش یافته است.
در سال ۱۳۹۷ قیمت هر کیلو گوشت قرمز حدود ۷۰ هزار تومان بود، اما در سال 1403 این رقم به بیش از 800 هزار تومان رسید. بسیاری از خانوادهها مجبور شدهاند مصرف اقلام ضروری مانند پروتئین و لبنیات را کاهش دهند. گزارشها نشان میدهند که بیش از ۴۰ درصد خانوادهها بهطور روزافزون به زیر خط فقر کشیده شدهاند.
بر اساس آمار، در حال حاضر بیش از نیمی از خانوارهای شهری و روستایی زیر خط فقر زندگی میکنند. این بدان معناست که بسیاری از خانوادهها قادر به تامین هزینههای اولیه زندگی خود نیستند، چه رسد به هزینههای تحصیل، درمان یا حتی اجاره مسکن. نرخ فقر مطلق در ایران به یکی از بالاترین سطوح خود در دهه گذشته رسیده است. تحریمها و کاهش فعالیتهای اقتصادی به تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی منجر شده است. این امر نرخ بیکاری را بهویژه در میان جوانان افزایش داده است. طبق آمار رسمی، نرخ بیکاری در میان جوانان به حدود ۲۷ درصد رسیده که یکی از بالاترین نرخهای منطقه محسوب میشود.
تحریمهای اقتصادی بینالمللی، بهویژه تحریمهای ایالاتمتحده، به کاهش درآمدهای نفتی ایران منجر شده است. از دست رفتن منابع ارزی باعث شده است که دولت قادر به واردات کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات پزشکی نباشد. علاوه بر این، محدودیتهای بانکی، تجارت بینالمللی ایران را بهشدت محدود کرده است. همزمان تحریمها باعث کاهش امنیت سرمایهگذاری و خروج سرمایه از کشور شدهاند. این امر به کاهش رشد اقتصاد و افزایش نرخ بیکاری انجامیده است. نرخ دلار در بازار آزاد از حدود ۱۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۷ به بیش از 80 هزار تومان در سال ۱۴۰۳ رسیده است. این افزایش نرخ ارز تاثیر مستقیمی بر قیمت کالاها و خدمات داشته و هزینه واردات را بهشدت افزایش داده است.
معضل مهاجرت
همچنین طبق گزارشهای منتشرشده از سوی سازمان ملل متحد، ایران در میان ۱۰ کشور اول جهان از نظر مهاجرت نخبگان قرار دارد. دلایل اصلی این مهاجرت شامل مشکلات اقتصادی، نبود امنیت شغلی و نبود آزادیهای اجتماعی است. تنها طی چهار سال گذشته بیش از 26 هزار پزشک و کادر درمان کشور را ترک کردهاند. این خروج گسترده نیروی متخصص، نظام سلامت کشور را بهشدت تحت فشار قرار داده است. این در حالی است که بسیاری از جوانان ایرانی به دلیل نبود فرصتهای شغلی و آیندهای نامطمئن، به دنبال مهاجرت به کشورهای دیگر هستند. این موضوع به کاهش سرمایه انسانی و افزایش سن میانگین جمعیت منجر شده است.
بهاضافه اینکه تحریمها باعث ایجاد مشکلات گسترده در تامین داروهای حیاتی شدهاند. بسیاری از داروهای بیماریهای خاص مانند انسولین، داروهای سرطان و آنتیبیوتیکها به سختی در دسترس هستند. کمبود تجهیزات پیشرفته مانند دستگاههای دیالیز و تجهیزات جراحی نیز به بحرانی جدی در بیمارستانهای کشور تبدیل شده است. فرسودگی تجهیزات موجود باعث افزایش مدتزمان درمان و کاهش کیفیت خدمات شده، آن هم در شرایطی که میان تایید و تکذیبها احتمال حذف ارز ترجیحی تجهیزات پزشکی نیز وجود دارد.
مسئله فرزندآوری
به گزارش تجارت فردا، هزینههای سنگین برگزاری مراسم عروسی و تامین مسکن باعث شده است که بسیاری از جوانان از ازدواج منصرف شوند. در مقابل، نرخ طلاق در حال افزایش است. در سال ۱۴۰۲، از هر سه ازدواج، یک مورد به طلاق ختم شده است. همچنین آمارهای سازمان ثبتاحوال نشان میدهد میزان موالید در دهه 90، از سال 1396 سیر نزولی داشته، بهطوری که از آن تاریخ تا آذرماه 1402، هر سال حدود 110 هزار نفر از تعداد نوزادان بهدنیاآمده کم شده است. همچنین از سال 1395 درصد رشد موالید منفی شده است.
بر اساس اعلام سازمان ثبت احوال، تعداد ولادت در سال 1390 یک میلیون و 382 هزار و هشت نفر، در سال 1391 یک میلیون و 421 هزار و 535 نفر، در سال 1392 یک میلیون و 471 هزار و 699 نفر، در سال 1393 یک میلیون و 534 هزار و 234 نفر، در سال 1394 یک میلیون و 570 هزار و 96 نفر و در سال 1395 یک میلیون و 527 هزار و 933 نفر بوده است که حکایت از سیر صعودی میزان فرزندآوری دارد.
در این میان اما از سال 1396 سیر نزولی میزان موالید اتفاق افتاد. بهطوری که در سال 1396 یک میلیون و 487 هزار و 740 تولد، در سال 1397 یک میلیون و 366 هزار و 373 نفر، در سال 1398 یک میلیون و 196 هزار و 17 نفر، سال 1399 یک میلیون و 114 هزار و 90 نفر، سال 1400 یک میلیون و 116 هزار و 190 نفر، سال 1401 یک میلیون و 75 هزار و 224 نفر و تا 9 ماه سال 1402 یک میلیون و ۵۷ هزار و ۹۴۸ مورد تولد در کشور ثبت شد. آنطور که آمارها نشان میدهد، از نیمه دهه 90 با اینکه سیاستهای افزایش جمعیت با بودجههای کلان تدوین شده بود، اما اثرگذاری روی تعداد موالید نداشت، بنابراین تنها با تکیه بر همین آمارها هم میتوان نتیجه برنامههای افزایش جمعیتی را شاهد بود.
مشکلات شدید روحی و روانی
فشارهای اقتصادی و اجتماعی به افزایش اختلالات روانی در جامعه منجر شده است. طبق آمار وزارت بهداشت، بیش از ۳۰ درصد جمعیت ایران به نوعی از اختلالات روانی رنج میبرند. وحید شریعت، رئیس انجمن روانپزشکان میگوید: نخستین پیمایش ملی سلامت روان در سال ۱۳۸۹ انجام شد و بر اساس نتایج آن، حدود ۲۱ درصد از افراد در آن زمان به اختلالات روانی مبتلا بودند. او خاطرنشان کرد نتایج دومین پیمایش سلامت روان که سال ۱۴۰۱ انجام شد، هنوز اعلام نشده است.
شریعت بر این باور است که اگرچه برخی پیمایشها با ابزارهای غربالگری به دقت پیمایش ملی سلامت روان نیستند، میتوانند از افرادی که ممکن است به اختلالات روانی مبتلا باشند، تخمین خوبی ارائه دهند. رئیس انجمن روانپزشکان ایران افسردگی را شایعترین اختلال روانی در میان ایرانیان اعلام و تصریح کرد مطابق آمارها، میزان افسردگی در زنان دو برابر مردان است.
مرگ سالانه 30 هزار نفر
کلانشهرهای ایران مانند تهران، اصفهان و اهواز، با آلودگی هوای شدید مواجه هستند. طبق گزارشها، سالانه بیش از 30 هزار نفر در ایران به دلیل آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند که معادل از دست رفتن 12 میلیارد تومان سرمایه کشور است. رئیس پیشین مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیطزیست ایران، چندی پیش گفته بود: «متاسفانه رویکرد دولتها در چند دهه گذشته، تامین تقاضاهای موجود در زمینه مصرف سوخت بوده و کمترین تلاش برای سیاستگذاری بهمنظور مصرف بهینه انرژی انجام شده است. بنابراین بیبرنامگی در مدیریت مصرف سوخت و انرژی در دهههای گذشته، به تشدید آلودگی هوای کلانشهرهای کشور دامن زده است.»
او همچنین تاکید کرده بود که توسعه حملونقل عمومی در شهرهای مختلف ایران طی ۱۰ سال گذشته «تقریباً متوقف شده» و این عامل مهمی در افزایش آلودگی هوای شهرهاست. به گفته داریوش گلعلیزاده، «در دهههای اخیر قانون توسعه حملونقل عمومی و مدیریت مصرف سوخت مصوب سال 13۸۶، قانون اصلاح الگوی مصرف انرژی مصوب سال 13۸۹، قانون هوای پاک مصوب سال 13۹۶ و بسیاری از قوانین دیگر در زمینه کاهش آلودگی هوا به تصویب مجلس رسیده است یا آییننامهها و بخشنامههای مشابهی از سوی هیات دولت ابلاغ شده، اما بخش زیادی از تکالیف تعیینشده در این قوانین و مقررات اجرایی نشده است».
بهاضافه اینکه کمبود منابع آبی و مدیریت نادرست باعث شده است که بسیاری از استانهای کشور با بحران آب مواجه شوند. این مسئله تاثیر مستقیم بر کشاورزی و معیشت خانوارهای روستایی داشته است.
چالشهایی که خانوادههای ایرانی با آن مواجه هستند، ناشی از ترکیبی از مشکلات داخلی و خارجی است. تحریمها، مدیریت ضعیف اقتصادی، بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی همگی دستبهدست هم دادهاند تا زندگی را برای بسیاری از مردم ایران دشوار کنند. برای حل این بحرانها، نیاز به برنامهریزی بلندمدت و اقداماتی موثر در سطح داخلی و بینالمللی است. در این گزارش همچنین با مشورت مریم زارعیان، جامعهشناس و پژوهشگر به بررسی دقیقتر ابعاد مشکلات خانوادههای ایرانی میپردازیم.
تاثیر متغیرهای کلان
زارعیان با اشاره به اینکه ازدواج نقطه شروع تشکیل خانواده بهعنوان کوچکترین اما تاثیرگذارترین نهاد اجتماعی است، میگوید: مرور اطلاعات آماری درباره ازدواج در کشور نشان میدهد که طی دهه اخیر تحولاتی در مورد ازدواج و در نتیجه خانواده رخ داده که نتایجش قابل تامل است. در دهه گذشته میانگین سن ازدواج برای هر دو جنس یک سال افزایش پیدا کرده است. افزایش میانگین سن ازدواج هم اثرات و آسیبهای اجتماعی و هم اثرات جمعیتشناختی دارد. اینکه با بحران سالمندی و کاهش نرخ زادوولد مواجهیم میتواند یک عامل اثرگذار باشد. به جز این، طی 11 سال گذشته، یعنی از سال 1391 تا 1402 بررسی آمارهای ازدواج و طلاق نشان میدهد که ازدواجها 42 درصد کاهش پیدا کردند و در مقابل طلاقها 34 درصد افزایش پیدا کردند. وقتی نسبت ازدواج به طلاق را نگاه میکنیم، میبینیم در سال 1391 از 5/5 ازدواج در برابر هر طلاق، به 4/2 ازدواج در برابر هر طلاق در سال 1402 رسیدیم؛ یعنی پایداری خانواده در کشور بهشدت متزلزل شده و زنگ خطر آن برای سیاستگذاران به صدا درآمده است.
او ادامه میدهد: میتوانیم بگوییم بخشی از تغییراتی که در نهاد خانواده رخ داده ماحصل تغییر نگرشهای فرهنگی افراد هم به موضوع ازدواج و هم به مسئله خود است؛ از این نظر که ازدواج از موضوعی که برای جامعه یک امر مقدس بوده، در حال حاضر با تغییرات فرهنگی که طی این سالها رخ داده، به موضوعی تبدیل شده که اگر منافع من بهعنوان یک انسان را تامین نکند حتی اگر منابع کسانی دیگر اعم از همسر و فرزندان من را تامین کند، این ازدواج ارزش نگهداری ندارد و باید از آن خارج شوم؛ چراکه در دنیای امروز به واسطه تغییراتی که رخ داده و به واسطه رشد فضای مجازی و ارتباطاتی که شکل گرفته، اهمیت به خود و مفهوم خود تغییر پیدا کرده و موضوع آن دیگری کمرنگ شده است.
مسئله دیگری که در وضعیت نهاد خانواده و ازدواج و طلاق تاثیر میگذارد مسئله اقتصادی است که طی دهه اخیر بیشترین فشار را بر نهاد خانواده آورده است؛ هم از حیث بیکاری و مشکلات شغلی و هم از حیث تورم و بحرانهای اقتصادی که باعث اختلافات خانوادگی و افزایش طلاق شده است. از سوی دیگر مسائل اقتصادی که طی دهه اخیر جامعه بسیار بیشتر با آنها مواجه بوده، سلامت روحی اعضای خانواده را با مخاطره جدی روبهرو کرده و اضطراب، اختلالات روانی و استرس را در افراد جامعه و اعضای خانواده بالا برده و باعث شده خشونت خانگی هم افزایش پیدا کند. وقتی به آمار خشونتهای خانگی که به قتل منجر شده نگاه میکنیم، میبینیم قتلهای خانوادگی حتی بین اقشار فرهیخته جامعه طی دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است؛ به عبارتی خانواده که باید مأمن و مکان امنی برای افراد باشد تا افراد از آسیبهای اجتماع محفوظ نگه داشته شوند و به آن پناه ببرند، حالا خودش به یک کانون آسیب تبدیل شده و سلامت روانی و جسمی افراد را مخدوش میکند.
فشار مضاعف
به اعتقاد این پژوهشگر؛ سیاستگذار باید از فرد در مقابل آسیبهایی که میتواند در درون نهاد خانواده برای او رخ بدهد محافظت کند و نتیجه این میشود که خانواده بهعنوان یک نهاد حمایتگر، نقشی که میتوانسته برای جامعه ایفا کند و بهعنوان یک کانون و نهادی که زیربنای نهادهای اصلی جامعه باشد، برایش کمرنگ میشود. مسئله بعدی بیاطمینانی نسبت به آینده و مهاجرت فرزندان است که در حال حاضر یکی از دغدغههای اصلی این روزهای خانوادههای ایرانی شده است؛ یعنی امروز در اطرافتان به ندرت کسی را میبینید که در ارتباط با این موضوع دغدغهای نداشته باشند؛ یعنی حتی اگر خانوادهای، خود و فرزنداناش نرفته باشند، از فرزندان خواهر یا برادر کسانی هستند که یا رفتهاند یا در اندیشه رفتن هستند؛ چون چشمانداز مثبتی نسبت به آینده در کشورمان وجود ندارد.
بحرانهای اقتصادی که به واسطه تحریمها تشدید شده، فرصتهای زندگی و کار را برای جوانان بسیار محدود کرده است. از سوی دیگر نهاد حاکمیت سبک زندگی آنان را به رسمیت نمیشناسد و بعضاً با خشونت با آنها برخورد میکند؛ در نتیجه جوانان به سمت ایده مهاجرت حرکت میکنند و از یک طرف شرایط اقتصادی و تورمی حاکم بر جامعه و از طرف دیگر ناامیدی نسبت به آینده و محدودیتهای فردی و اجتماعی باعث میشود جوان به سمت مهاجرت سوق داده شود؛ ولی این رفتن هم یک فشار مضاعف به خانواده وارد میکند و هم به شخصی که میرود. به هر حال پدر و مادر یک عمر هرچه داشتند برای تربیت فرزند عزیزشان فدا کردند و اکنون که به سن بالندگی رسیده، باید دوری فرزندشان را به امید آیندهاش در کشور دیگر تحمل کنند. این در حالی است که هسته خانواده با رفتن فرزند از هم گسیخته نمیشود.
حالت دیگری که امروزه در جامعه ما مرسوم شده این است که یکی از والدین که اغلب مادر است، با فرزند یا فرزندان همراهی میکند و پدر میماند تا هزینه این رفتن را تامین کند که در این صورت عملاً با ازهمپاشی خانواده مواجهیم و چه آنکه رفته و چه آنکه مانده با ترومای از دست دادن مواجه میشود. چیزی که واضح است، بخش عمدهای از مشکلات این نهاد مهم در کشور ما، وضعیت سیاست بینالمللی و اقتصادی کشور ماست و بدون شک حل این چالشها میتواند وضعیت را به سمت بهبود ببرد و عدم توجه و مداخله ناصحیح میتواند چالشهای عمیقتری را برای خانواده ایرانی رقم بزند؛ یعنی مسائلی که در خانواده ایرانی ایجاد شده به خود برنمیگردد و این متغیرهای کلان جامعه هستند که این وضعیت را برای نهاد خانواده رقم زدند.