چین برنده کلیدی احیای برجام
به گزارش اقتصادنیوز : موقعیت کنونی چین در اقتصاد سیاسی ایران احتمالاً تا آینده قابل پیش بینی تداوم پیدا می کند. دولت جدید ایران آشکارا اعلام کرده است که آسیا و به ویژه چین اولویت نخست سیاست خارجی کشور محسوب می شود. افزون بر این روند احیای برجام و تداوم توافق دومی که شاید حاصل شود احتمالاً پیچیده تر از گذشته خواهد بود. حتی درصورتیکه توافق حاصل شود و تحریمهای مرتبط با برنامه هسته ای ایران لغو یا تعلیق شوند، امکان برگشت پذیری شرایط در 2024 یا زودتر از آن وجود دارد. احتمالاً روابط ایران و غرب همچنان پیچیده خواهد ماند. شرکتهای اروپایی و دولت های آنها برای شکل دهی به روابط نرمال با ایران مردد خواهند ماند و اقتصاد نخست جهان همچنان بر روی ایران بسته خواهد ماند. در چنین فضا و شرایطی چه مختصاتی برای روابط ایران و چین میتوان ترسیم کرد؟
مرکز پژوهش های اتاق بازرگانی ایران در گزارشی با عنوان «ایران و چین: آینده دیپلماسی اقتصادی» به موضوع پرداخته که چین برنده کلیدی احیای برجام خواهد بود.
در این گزارش آمده «همپوشی منافع سیاسی دولتها با چین، ضامن سرمایهگذاری چین در این کشورها یا شکلگیری روابط اقتصادی گسترده نیست و اگرچه چین به خرید نفت و کوشش برای کاستن از فشار تحریمها ادامه داده؛ اما با خروج ایالات متحده از برجام، سرمایهگذاری خود در ایران را به پایان رسانده است ».
از سوی دیگر بر این نکته تاکید شده که وضعیت تحریمها در چشم انداز روابط آینده ایران و چین نقش اساسی دارد. بنابراین گزارش در صورت احیای توافق هستهای، چین بهعنوان شریک اول تجاری، اقتصادی و فناورانه ایران یکی از برندگان کلیدی خواهد بود. درصورت رسیدن مذاکرات به بنبست و شکاف میان انتظارات مذاکراتی طرفین برجام، شرایط برای تشدید تحریمها فراهم شده و چین احتمالا استراتژی کنونی خود را که "تعامل گزینشی"با اقتصاد ایران است ادامه خواهد داد و میکوشد که در متن تنش فزاینده میان ایران و غرب قرار نگیرد. در حالت دیگر، چنانچه طرفین برجام به توافقی جدید دست پیدا کنند، چین احتمالاً با آن موافقت یا مخالفت جدی نخواهد کرد و همچون گذشته میکوشد در هماهنگی با روسیه عمل کند. در حوزه دیپلماسی اقتصادی نیز به راهبرد تعامل گزینشی ادامه خواهد داد.
چهار مولفه اثرگذار
براساس ارزیابی های صورت گرفته روابط میان ایران و چین متاثر از چهار مؤلفه «انرژی»، «تجارت» و «سرمایهگذاری»، «ابتکار کمربند» و «راه و همکاری راهبردی» در نظر گرفته شده است.
متغیر اول: بر این اساس نفت، اولین و کلیدیترین عنصر روابط میان ایران و چین است. اگرچه تحت تاثیر تحریمهای آمریکا، جایگاه ایران از یک تأمینکننده اصلی، به تأمینکننده فرعی نفت چین تبدیل شده و کشورهای عراق و روسیه سهم ایران را در بازار انرژی این کشور تصاحب کردند، اما چین همچنان یکی از مقاصد صادراتی نفت ایران است.
دومین متغیر: تجارت و سرمایهگذاری است. عربستان و امارات، مهمترین شرکای اقتصادی چین در خاورمیانه هستند. ترکیه، قزاقستان و پاکستان نیز در محیط همسایگی ایران، گامهای مهمی در توسعه روابط با چین برداشتهاند. از این منظر، ایران بر خلاف تصورات رایج، در توسعه روابط تجاری و سرمایهگذاری با چین، از همسایگان عقبمانده است و بازاری متوسط برای صادرات چین محسوب میشود.
متغیر سوم: ابتکار کمربند و راه است که در یک دهه اخیر و احتمالاً تا آینده قابل پیشبینی در کانون دیپلماسی اقتصادی چین قرار داشته و این کشور میکوشد در این قالب، همکاری اقتصادی خود با بسیاری از کشورها گسترش دهد. اگرچه نقش ایران در این طرح به عنوان قلب راه ابریشم، در واقعیت چندان تحقق نیافت.
چهارمین متغیر: همکاری راهبردی است؛ ایران و چین به دلیل مشکلات بنیادینی که با ایالات متحده دارند، با یکدیگر همکاری راهبردی دارند. اما در عمل مشخص شده است که، همپوشی منافع سیاسی دولتها با چین، ضامن سرمایهگذاری چین در این کشورها یا شکلگیری روابط اقتصادی گسترده نیست. بیاعتنایی چین به کره شمالی و کوبا، ارائه رانت ژئواکونومیک به پاکستان و همکاری تنگاتنگ با روسیه، مبین این ادعا است. در مورد ایران نیز، اگرچه چین به خرید نفت و کوشش برای کاستن از فشار تحریمها ادامه داده، اما با خروج ایالات متحده از برجام، سرمایهگذاری خود در ایران را به پایان رساند.