احمدی نژاد نیاز به 40، 50 محافظ داشت /اگر بازی در بیاورید احمدی نژاد را می آوریم
البته بسیاری از آمار و نظر سنجی ها هم نشان می دهد در صورتی که آقای دکتر محمود احمدی نژاد کاندیدای ریاست جمهوری ایران شود شانس بسیار زیادی برای برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری دارد.
چه به آقای احمدی نژاد علاقه داشته باشید چه نداشته باشید اما باید واقعیت ها را قبول کنید و آن هم این است تقریبا فعلا هیچ یک از شخصیت هایی که جسته گریخته نام آنها به عنوان کاندیداهای بالقوه انتخابات مطرح است شانس رقابت با آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند و همه فقط امیدوار هستند مانند سال 1396 شورای نگهبان جلوی حضور احمدی نژاد در انتخابات را بگیرد.
بر کسی هم پوشیده نیست به دلیل شخصیت مردمی احمدی نژاد وی هنوز در بطن جامعه محبوبیت زیادی دارد و توانسته ارتباط خود را حفظ کند رابطه ای که بسیاری از شخصیت های سیاسی نتوانسته اند برقرار کنند و بر عکس متاسفانه روز به روز فاصله خود را با بطن جامعه افزایش می دهند.
البته بماند که آقای احمدی نژاد هم تنها رئیس جمهوری ایران است که خارج از الیگارشی سیاسی وارد حکومت شد و با عملکرد خود توانست جناح طرفدار خود را ایجاد کند، چون جایگاه ریاست جمهوری بر او اثر نداشت و شخصیت او را تغییر نداد.
ویژگی آقای احمدی نژاد و تیم وی در این بود و هست که به جای شعار با واقعیت های عمومی جامعه و علایق آن مستقیم برخورد می کنند و شخصیت خود آقای احمدی نژاد هم کلا جوری است که وی می تواند در میان عموم مردم محبوبیت کسب کند.
می دانم بسیاری از نخبگان سیاسی و یا حتی رسانه ای ممکن است با آقای احمدی نژاد مخالف باشند و حتی از اینکه بنده این مطالب را بیان می کنم انتقاد داشته باشند اما باید واقع بین بود و به عنوان یک شخصیت رسانه ای واقعیت های جامعه را منعکس کرد و نه علایق شخصی.
معمولا تریبون ها در اختیار نخبگان سیاسی و یا رسانه ای می باشد که عموما هم مخالف آقای احمدی نژاد هستند اما آقای احمدی نژاد به خوبی می داند در انتخابات رای یک کشاورز در روستایی دور افتاده با رای یک استاد دانشگاه هیچ فرقی نمی کند، و سعی می کند رای آن کشاورز را جلب کند.
بگذارید مقداری ساده تر مطلب را بگویم.
یکی از کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داد و بسیار در آن موفق بود همان سفرهای استانی اش بود.
در همان سفرها مشاهده می کردیم که وی مثلا از ماشین پیاده می شد و دست یک پیرمرد کشاورز را می بوسید، رفتاری که دیگر روسای جمهوری عارشان می آید انجام دهند.
خوب شما فکر می کنید این رفتار آقای احمدی نژاد چه تاثیری روی این پیرمرد و یا خانواده و اقوام او و یا حتی روستائیان دیگر دارد.
با همین یک اقدام احمدی نژاد رای کل آن روستا را از آن خود کرد.
حالا دیگران بروند و دورادور زیر کولر بنشینند و برای این روستائیان که زیر آفتاب نشسته اند سخنرانی کنند.
با توجه به شناخت شخصیتی که بنده از روسای جمهوری ایران دارم می توانم بگویم مساله بحث ژست سیاسی نیست بلکه بحث شخصیتی است.
شخصیت احمدی نژاد اینگونه است و وی به دنبال این نبوده و نمی باشد که از قبل برنامه ریزی کند که چه کار انجام دهد در حالی که دیگر روسای جمهوری از قبل برنامه ریزی می کنند که مثلا فلان جا پیاده روی بروند و تعدادی اشخاص را ملاقات کنند و با آنها عکس یادگاری بگیرند.
رفتاری که در زمان های غیر انتخاباتی به هیچ وجه انجام نمی دهند.
روسای جمهوری که هیچ حتی بسیاری از سیاستمداران فعلی هم عارشان می آید که با عموم مردم سلام علیک کنند حال چه رسد دست دهند یا دستشان را ببوسند.
توجه داشته باشید که اصول و مبنای نظام جمهوری اسلامی بر اساس ساده زیستی و مردمی بودن بنا شده و عموما هم مردم ایران به چنین تیپ شخصیت هایی علاقه مند هستند.
شخصیت هایی که بتوانند با آنها خودی باشند.
حال چرا دشمنان ایران از احمدی نژاد می ترسند.
بسیار ساده است فردی که مردمی باشد برای آنها ترسناک می باشد.
یکبار با معاون اسبق نماینده سازمان ملل در تهران گفتگو می کردیم، وی قبل از اینکه به ایران بیاید مسئول امنیت شخصیت ها در نیویورک بود.
به من می گفت وقتی که به ما می گفتند احمدی نژاد قرار است به نیویورک بیاید همه سرسام می گرفتیم.
گفتم چرا؟
گفت برای هر شخصیت یا رئیس جمهوری ما نیاز داشتیم چهار پنج محافظ بگذاریم اما برای احمدی نژاد مجبور بودیم چهل پنجاه نفر بگذاریم.
باز گفتم چرا؟
گفت چون مثلا در خیابان ها برخی معترضان می آمدند و بر علیه نظام و یا شخص او شعار می دادند به یکباره بدون رعایت پروتکل های امنیتی می گفت ماشین را نگه داریم می خواهم با اینها صحبت کنم.
هر چه قدر می گفتیم اینها مخالف هستند و خطر دارد قبول نمی کرد و اظهار می داشت من رئیس جمهوری موافقان و مخالفان هستم باید با اینها صحبت کنم.
وی می گفت آخرش به راننده ها دستور دادیم درب های ماشین ها را قفل کنند و سریع رد شوند چون مسئولیت امنیتی برای ما داشت و همیشه مجبور بودیم در این باره با احمدی نژاد و هیات همراه اش بحث کنیم.
شاید بسیاری ندانند اما بحث مذاکرات فیما بین ایران و آمریکا در همان زمان آقای احمدی نژاد شروع شد و حتی به اعتقاد بسیاری قبل از پایان دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد پایان یافت اما به دلیل برخی اختلافات سیاسی داخلی بسیاری در مقابل امضای توافق فیما بین در آن دوران مقاومت کردند.
ولی بسیاری شاید متوجه نباشند که کلید همین گفتگو ها را نیز احمدی نژاد زد، زمانی که در دانشگاه کلمبیا آقای اوباما را به مناظره دعوت کرد.
برخی در آن زمان سخنان آقای احمدی نژاد مبنی بر دعوت از اوباما برای مناظره به سخره گرفتند اما آمریکایی ها پیام را گرفتند.
شاید هم اگر در همان زمان شرایطی پیش می آمد که مثلا آقای احمدی نژاد با اوباما در لابی های سازمان ملل روبرو می شد وی حتی با رئیس جمهوری آمریکا صحبت می کرد و خوش و بش هم می کرد، چون خیالش از پایگاه مردمی اش راحت بود ووقتی هم به ایران بر می گشت به مخالفان می گفت اتفاقی است که رخ داده و مجبور بودم در همان لحظه تصمیم بگیرم.
همانگونه که زمانی که مادر مرحوم هوگو چاوز در مراسم عزاداری رئیس جمهوری سابق ونزولا آمد و آقای احمدی نژاد را بغل کرد، قطعا بقیه رئیس جمهوری های ایران که هیچ حتی دیگر شخصیت های سیاسی ایران در چنین شرایطی خود را می باختند و نمی دانستند چه کار کنند.
یکی از ویژگی های بسیار مهم احمدی نژاد در این بود که بسیار بی باک بود، و البته هنوز هم هست و اینگونه نبود و نیست که از تهدید های غربی ها هراس و واهمه داشته باشد و به این دلیل آنها به خوبی می دانند که اگر احمدی نژاد و یا هر شخصی مانند احمدی نژاد در ایران به قدرت برسد کارشان بسیار پیچیده خواهد شد چون ممکن است به یکباره دست همه را در حنا بگذارد.
این را بنده از روی تحلیل نمی گویم، به دلیل ارتباطات وسیعی که با بسیاری از دیپلمات ها و شخصیت های بین المللی دارم می بینم همه شان از بازگشت احمدی نژاد واهمه دارند و این نشان می دهد که واقعا احمدی نژاد برای آنها "لولو" است.
به هر صورت امروزه هم اگر غربی ها در گفتگو های هسته ای وین بازی در بیاورند و بخواهند کوتاهی کنند هیچ بعید نیست که شورای نگهبان اجازه حضور احمدی نژاد در انتخابات را فراهم کند و اینبار غربی ها مجبور باشند دوباره با احمدی نژاد سر و کله بزنند.