گزارشی از انجمن «عشاق شکستخورده تهران» + شرایط عضویت
به گزارش اقتصادنیوز در این گزارش آمده است: در حدود سال ۱۳۴۰ برای نخستین بار در ایران انجمنی به نام «سوتهدلان» یا «عشاق شکستخورده» در تهران تشکیل شد که خبرنگاران مجله اطلاعات هفتگی تازه دو سال بعد، یعنی هفته آخر فروردین ۱۳۴۲ به وجود آن پی بردند. بنا بر اطلاعات اولیهای که آنان در خصوص تاریخچه چنین انجمنهایی در جهان به دست آورده بودند، نخستین باشگاه عشاق شکستخورده در سال ۱۹۱۲ در بوستون آمریکا تاسیس شده بود. این باشگاه در این زمان (سال ۱۳۴۲) هنوز وجود داشت و تا آن موقع یک میلیون و پانصد هزار نفر از مردم آمریکا در آن نامنویسی کرده بودند. در این باشگاه شکستخوردگان در عشق مینشستند و پشت سر زنها بدگویی میکردند، گاهی هم اوقاتشان را به ورزش و تفریح میگذراندند تا رنج عشق را فراموش کنند. در باشگاه عشاق شکستخورده بوستون دویست هزار پسر ۱۶ تا ۲۵ ساله که در عشق شکست خورده بودند، عضویت داشتند. همزمان در اروپا نیز هفت انجمن شکستخوردگان عشق با نامهای گوناگون فعالیت میکردند که روی هم رفته هفت و نیم میلیون نفر عضو داشتند. عشاق شکستخورده پاریس هر ساله روح رومئو را احضار میکردند و با او سخن میگفتند و از آن مدد میگرفتند. نخستین باشگاه زنان شکستخورده در عشق نیز حدود سال ۱۳۳۷ خورشیدی در نیویورک تاسیس شده و شعار آن این بود: «نفرین بر مرد»! به هر روی خبرنگاران اطلاعات هفتگی به محض پی بردن به وجود انجمن عشاق شکستخورده در تهران روانه این انجمن شدند و حاصل کنکاشهایشان شد گزارش مفصلی که در شماره سیام فروردین ماه اطلاعات هفتگی ۱۳۴۲ (صص ۱۶-۱۷ و ۴۴-۴۵) به شرح زیر منتشر شد:
پرتوی لرزان و خیالآفرین شمع سایهروشن دلپذیر و لغزندهای بر در و دیوار اتاق پاشیده بود. سایههای نازک، لطیف، رقص دلپذیری داشتند. بدنها آرام و بیحرکت بود اما روانها تلاش میکردند. هیاهویی بزرگ در این سکوت شکننده نهفته بود. همه در اندیشه بودند و سرها در جیب تفکر فرو رفته بود. رویای دور عشقهای پرشور و گدازنده که به شکست و ناکامی انجامیده بود در روحهای جوان، زنده و بیدار شده بود. ناگهان «پیر» سر از جیب تفکر برآورد و گفت: «خداوند ما را به وصال عشق یاری کند. حالا ده دقیقه سکوت ما برای روح عشاق شکستخورده جهان تمام شد. بیایید برای آنها دعا کنیم» و بیدرنگ دستهای نیاز به سوی آسمان بالا رفت و «پیر» چنین خواند: «خدایا! تو نیرومندی، نیرومندتر از همه نیرومندان. تو همه را یاری میکنی. تو عشق بزرگ همه عشاق پاکباخته جهانی. ما از تو طلب میکنیم که روحهای عاشقان شکستخورده قرون و اعصار پیشین را تشفی بخشی و آرام سازی و بیامرزی. آنها عشق مجازی را برای رسیدن به عشق حقیقی واسطه ساختند. آنها از معشوق بریدند. از نگار گریختند و به نفس عشق پناه بردند و تویی آن عشق زوالناپذیر که به کنه ذاتت، کسی را یارای رسیدن نیست. خدایا! روح سرگردان مجانین عشق، را آرام بخش.»
پیر سکوت کرد و قلبهای مردان ساکت، به آهنگ دعای نیازآلود او تپید و سکوت پرهیاهوی آنان آمین گویان در روان عاشقان شکستخورده و کامنیافته اعصار گذشته، درود فرستاد؛ درودی گرم و آتشین که با یک دنیا همدردی و تسلی همراه بود. دستهای نیاز فرود آمد و خموشی بر مجلس سایه افکند.
انجمن سوتهدلان
اینجا انجمن سوتهدلان است. نخستین انجمنی از عشاق شکستخورده که در شهر تهران و ایران تشکیل گردیده است. این انجمن چیست و چه میگوید؟ چه کسانی در آنجا گرد آمدهاند و غایت منظورشان چیست؟
انجمن سوتهدلان و به عبارت امروزی، انجمن دلهای سوخته، دو سال پیش شکل گرفت. نخست چند دوست صمیمی که در عشقهای بسیار شکست خورده بودند برای تسکین دردهای خویش دل در گروی محبت و صفا بستند و اوقات فراغت را مغتنم شمرده، گردهم آمدند و با شرح سوز و گدازهای توانفرسا و عصبسوز خویش، مرهمی بر زخم دل ریش خود نهادند و تدریجا پی بردند که شکست در عشق، نه تنها زاری ندارد و نباید انسان را آزرده سازد بلکه خود موهبتی است؛ زیرا رسیدن به معشوق و ازدواج بر سیمای عشق لجن میپاشد و تخیل عشق را چون دودی که در معرض بادهای وزان قرار گیرد پخش و پراکنده و نابود میسازد و از عاشق یک مرغ میسازد و مرد را ملایم و بیسوز و بری از احساس و شور مینماید.
آنگاه به نظریه فروید رسیدند که میگفت به یاد آوردن و تعریف کردن دردها و رنجها عقدهها را میگشاید و قلب را جلا میبخشد، پس چه بهتر که انجمنی ساخته شود و آرزو گمکردگان و پاکباختگان عشق، با شرح شور و شر عشق شکستیافته و نافرجام خویش غمها را فراموش سازند و در آغوش عشق حقیقی که بری از هر قید و بند غیرضروری است بیارامند.
«مدهوش» کیست؟
اساس اندیشه سوتهدلان بر بنیاد تعالیم متصوفه ریخته شده است. طبق اساسنامه انجمن، هر عضو را «مدهوش» میخوانند. مدهوش کسی است که در عشق شکست خورده باشد اما طالب وصول به کیفیت خللناپذیر و یکرنگ عشق است. صلاحیت عضویت هر یک از سوتهدلان مدهوش را کمیته «بررسی غمها» باید تصدیق کند. این کمیته نخست سابقه عشقی مدهوش را مورد بررسی دقیق قرار میدهد. مدهوش باید ازدواج نکرده باشد و نخواهد دیگر هرگز ازدواج کند و قول دهد که هیچگاه به معشوق دیگری دل نبنند زیرا حرمت عشق را میشکند.
متخصص تلنگر...
وقتی کمیته مزبور مطمئن شد که مدهوش در عشق به زن شکست خورده، متخصص «تلنگر» را احضار میکند و او با تلنگر زدن به قلب مدهوش میزان آمادگی او را برای فنا شدن در آغوش عشق ابدی میآزماید و نحوه تلنگر زدن چنین است که او اشعاری ناب و عرفانی از دیوان باباطاهر عریان را برگزیده بر مدهوش میخواند، کیفیت عکسالعملهایی که مدهوش در برابر شنیدن این اشعار نشان میدهد مرتبت او را در جایگاه عشاق شکستخورده آشکار میسازد. مدهوش کسی است که وقتی متخصص تلنگر اشعار را بر او میخواند قلبش به تپش درآید و رنگ از رخسارش بپرد و بیدرنگ منقلب گردد، و آنها عمل خواندن اشعار برای مدهوش را تلنگر زدن به قلب میگویند.
مدهوش اول
ریاست انجمن عشاق شکستخورده تهران بر عهده کسی است که دلسوختهتر و شکستخوردهتر از همه باشد. روانشناس انجمن میتواند تشخیص دهد که او تا چه پایه در عشق پیش رفته است. رئیس انجمن «پیر» نامیده میشود، هر چند که در دوره شباب و جوانی باشد.
رئیس انجمن پیر نامیده میشود،
معاون به عنوان «دست پیر» است که فرمانهای پیر را به انجام میرساند،
زبان پیر که سمت سخنگوی انجمن را دارد،
چشم پیر که آگاه بر رازهای نهفتهای است که پیر بر آنها دست یافته است.
هدفهای عشاق شکستخورده
این انجمن اصولا جنبه عرفانی و ادبی دارد و طبق ماده هفتم اساسنامه، اصول وظایف آن به قرار زیر است:
- مطالعه درباره نفس عشق و چگونگی آن و پیدایش این پدیده بزرگ،
- بررسی در احوال و آثار عشاق ناکام جهان و کسب دستور از ارواح مقدس آنها که در فضا در پرواز است و به عشاق شکستخورده این زمان کمک روحی میدهد،
- تعلیم درس بینیازی و ترک علایق مادی غیرلازم،
- تحکیم مبانی معنوی در جامعه انسانی به وسیله تعلیم کیفیت عشق جاودانی و دور ساختن مردم از هوسها،
- بررسی علل شکستها و ناکامیهای دلدادگان معروف جهان،
- ایجاد روابط بین عشق مجازی که همان هوس است و عشق حقیقی که روح را مبرا میسازد،
- ایجاد حس تفاهم و دوستی و محبت و انساندوستی بین افراد بشر و تعمیم نیکبینی و واقعبینی با تعلیم مفاهیم عشق واقعی.
دعا برای شکستخوردگان عشق
جلسات انجمن عشاق شکستخورده تهران با رعایت اصول زیر تشکیل میشود و ساعت و روز تشکیل آن بسته به کیفیت نشئههای عرفانی پیر است:
- در آغاز جلسه «مدهوشان سوتهدل» برای آمرزش و آرامش ارواح عاشقان ناکام و سوتهدلان و آرزو گمکردگان جهان دعا میکنند و از خدا میخواهند که همه عشقهای جهان را به شکست منجر سازد تا هرکس بتواند طعم عشق حقیقی را دریابد.
- پس از دعا خنیاگرِ انجمن چند دوبیتی از اشعار باباطاهر عریان همراه با ناله میخواند و شور و سروری در مدهوشان پدید میآورد.
- سوتهدلان تهران، برای روشنایی مجلس از شمع استفاده میکنند و بر بوریا مینشینند و ظروف سفالین به کار میبرند. اما مدهوش میتواند برای حضور در جلسه هر لباسی که میخواهد بپوشد.
- جلسه، بسته به نظر پیر با غروب آفتاب آغاز میشود و با طلوع خورشید پایان مییابد.
- در انجمن عاشقان شکستخورده فقط شکستخوردگان عشق حق شرکت دارند و بس!
- انجمن هدفی جز روشن نگاه داشتن شعلههای معنویت بشر و تشفی دردهای مادی و تلطیف احساسات پاک انسانی ندارد.
بیا سوتهدلان گرد هم آییم
انجمن برای رفع مشکلات عشقی و درک نظریات جدید درباره عشق میتواند از صوفیان بزرگ زمان، از نویسندگان و شعرا و دانشمندان و روانشناسان ایران و جهان کمک بخواند. پیام انجمن سوتهدلان مدهوش برای شکستخوردگان عشق در جهان این است:
بیا سوتهدلان گردهم آییم
سخن واهم کنیم، غمها گشاییم
ترازو آوریم غمها بسنجیم
هرآن سوتهتریم وزنینتر آییم
روی کارت انجمن این بیت شعر نوشته شده است: «در کوی ما شکستهدلی میخرند و بس/ بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است»
گفتوگو با سخنگوی انجمن
چند روز پیش من در یکی از جلسات انجمن سوتهدلان شرکت جستم آقای کریم اصفهانیان زبان پیر که سمت سخنگوی انجمن را دارد به من گفت: «هدف ما تحصیل شهرت نیست ما از همه چیز دست شستهایم و شهرت را برای آنان که سزاوار آناند میگذاریم، اما بدمان نمیآید که با عشاق شکستخورده آشنا شویم. با آنها درد دل کنیم، آنها را تسکیل دهیم و با دیدن آنها تسکین یابیم. اگر واقعیت را بخواهید اعضای ما معدودند اما ما همه عشاق شکستخورده ایران و جهان را اعضای انجمن خود میدانیم و آنها را دوست داریم. ما از شنیدن غمهای عشق آنها لذت میبریم زیرا این یک نوع همدردی است. وقتی انسان میبیند شخص دیگری دردی بزرگتر از او دارد به سرنوشت خویش راضی میشود. اعضای انجمن سوتهدلان همه از افراد تحصیلکرده ایران و خارجه هستند و اغلب یا شاعر و نویسندهاند یا کتابخوان و اهل ذوق. هدف انجمن این نیست که اعضای انسان باید باحرارت، شاد و [یا] خموده و تنبل داشته باشند، بلکه دارای روحی زنده باشد و ما نیز میخواهیم عشاق شکستخورده را تسکین دهیم همچنین خودمان را تسکین دهیم تا پژمردگیها و خمودگیهای عشق مجازی روحمان را از فعالیت معنوی باز ندارد. این انجمن پناهگاهی برای دور ماندن از زندگی ماشینی و گریز از آلام و تسکین عقدههاست. زندگی امروز و عشقهای هوسزده این دوره انسان را خسته میسازد و باید از آنها گریخت، در جایی خستگی در کرد و انجمن ما خستهخانه عشاق شکستخورده است. همه عشاق شکستخورده جهان عضو انجمن ما هستند اما خودشان نمیدانند.»
من پرسیدم: «پیر انجمن و به عبارت دیگر مدهوش اول در چند عشق شکست خورده است؟»
وی پاسخ داد: «او جوانی سی و چند ساله است و نام او حسامالدین بهبهانی است. وی در ۹ عشق شکست خورده طبق آزمایش روانشناسی انجمن تبدیل به خاکستر شده است و در واقع ما خود را در قبال رنجهای عمیقی که پیر کشیده، اعضای نیمسوختهای میدانیم. ما باباطاهر عریان را رهبر ایدئولوژیک خود میدانیم. او عاشق سوختهای بود که سر از پای نمیشناخت و دربهدر و آواره بود و دل از خانه و کاشانه برکنده بود و خواستار همآغوشی با عشق بود نه معشوقه جفاکار.»
پرسیدم: «روابط شما با مجنوب چطور است؟»
سخنگوی عشاق شکستخورده جواب داد: «مجنون سمبل انجمن ما است و روح مجنون ریاست افتخاری انجمن را بر عهده دارد و ما در هنگام خداحافظی به یکدیگر میگوییم دست مجنون به همراهت! و موقع ملاقات یکدیگر نیز میگوییم: درود بر عشق!
- خوب درباره فرهاد چه میگویید؟
- فرهاد روح بزرگ و زوالناپذیری دارد و مورد احترام ماست. آرم انجمن ما نیز تیشه فرهاد است. در هنگام تشکیل انجمن، روح مجنون و فرهاد در فضای اتاق گردش میکند و حتی چند تن از دوستان مهذب ما که خشوع و خضوع و حضور قلب خاصی دارند با ارواح آن دو بارها تماس گرفتهاند.
روایت «دست پیر» از انجمن
آقای ایرج حاجیخانیانی «دست پیر» که فرمانهای پیر را اجرا میکند نیز این اطلاعات را در اختیار من گذاشت:
رابعه قزداری شاعره معروف ایرانی که در راه عشق کشته شد سمت رهبری و سروری زنانی را دارد که در عشق شکست خوردهاند. او ریاست افتخاری سوتههای زن جهان را دارد. زیرا رنج عشق زنان کمتر از رنج عشق مردان نیست به ویژه که آنان حساسترند.
ما فعلا در احوال رومئو و ژولیت تحقیق میکنیم و میخواهیم علل شکست و کیفیت عشق این دو عاشق بزرگ را کشف کنیم. درباره لیلی و مجنون مطالعات زیادی کردیم به این نتیجه رسیدیم که مجنون عظمت عشق را یکتنه احساس کرده است و سرطان او را کشته است.
ما گیاهخواریم. گوشتخواری بشر را مانند جانوران درنده میسازد و او را از درک فضایل عشق محروم میسازد.
نظر ما درباره عشقهای امروزی این است که این عشقها سراسر از یک هوس تند و تبآلود و از خواهشهای بدفرجام انسانی ریشه میگیرد. ما دلمان به حال این دخترها و پسرهای تهران که عظمت روح انسان را زیر پای هوسهای زودگذر و عشقهای بیمعنا لگدکوب میکنند میسوزد. این عشقها سطحی و بیعمق است؛ «عشقهایی کز پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگی بود» به نظر ما عشاق واقعی جهان که لذت عشق عرفانی را چشیدهاند اینها هستند: مولوی، باباطاهر عریان، حافظ، مجنون، رومئو، فرهاد.
آقای حسامالدین بهبهانی پیر و رئیس انجمن نیز به من گفت: «ما در صدد هستیم از شکستخوردهترین عاشق جهان دعوت کنیم تا به تهران آید و درباره رنجها و آلام خویش با ما سخن بگوید ما این شخص را میشناسیم او مردی است از اهالی نیس فرانسه به نام ژان رالر که سرگذشت دردناک عشقهای نافرجام او را مطالعه کردهایم و یک کارت عضویت اجباری به آدرس وی فرستادهایم.
عشاق شکستخورده انجمن سوتهدلان عقیده دارند آنها که در عشق موفق شدهاند عشاق واقعی نبودهاند، عاشق کسی است که چیزی را بخواهد که به زودی به دست نیاید. آنها که در قمار عشق موفق شدهاند تقلب کردهاند! و در واقع به معشوق پیوستهاند نه عشق!
ما در شبهای انجمن، حتی گاهی برای هزارمین بار شرح عشقهای شکستخورده و رنجهای توانفرسای خود را برای دوستان، نقل میکنیم و به این ترتیب خود را تسکین میدهیم. داستان عشق هرگز کهنه نمیشود!
در نامههایی که برای یکدیگر مینویسیم نیز جر درباره عشق حرف نمیزنیم زیرا حرفی که درباره عشق نباشد گزافه است. ما در نامهها یکدیگر را «همدرد» خطاب میکنیم و به دستور پیر در موقع تلفن زدن همدیگر را «بلاکش» میخوانیم.
یکی از عضای انجمن عشاق شکستخورده نیز به من گفت: «ما از تمام دنیا عضو میپذیریم.»
ما الیزابت تایلور را که هر روز دل به هوسی میسپارد در دادگاه انجمن غیابا محکوم کردهایم؛ اما برای آوا گاردنر احترام قائلیم زیرا او اکنون در برزخ هوس و عشق به سر میبرد و امکان دارد به دنیای عشق حقیقی و پاک قدم گذارد. در آن صورت او را به تهران دعوت خواهیم کرد و به او توصیه خواهیم کرد که هنرپیشگی را کنار بگذارد و در آمریکا انجمن سوتههای زن را تاسیس کند.
ما در جلسات انجمن به زبان شعر با یکدیگر صحبت میکنیم مثلا اگر کسی جرعهای آب بخواهد شعری در این زمینه میخواند و آن وقت میزبان برای او در ظرف سفالین آب میآورد.
عشاق شکستخورده انجمن سوتهدلان اغلب شبزندهداری میکنند و با جمال حق به راز و نیاز میپردازند؛ «شب خیز که عاشقان به شب راز کنند/ گرد در و بام دوست پرواز کنند»
ما در زندگی عادی عقل را رهبر خود ساختهایم و برای فرار از عقل به دامان شعر پناه میبریم.
ما با هرگونه اعتیاد جز اعتیاد به عشق و شعر میستیزیم. نشئه مصنوعی انسان را از سیر طریقت بازمیدارد و باید دست به دامان نشئه و سکر عرفانی زد.
به موسیقی سخت پایبند و علاقهمندیم و آن را پلی میدانیم که ما را به جمال اعلی رهنمون میشود. اما آهنگهای جاز که محرک خواهشهای نفسانی است و رقصهای مبتذل توییست [نوعی رقص] و مادیسون [نوعی رقص] مورد تنفر ماست.
ما به زودی در یک دادگاه بزرگ، برگ محکومیت جهانی توییست و مادیسون و رقصهای گمراهکننده دیگر را امضا خواهیم کرد.
در میان سوتهدلان تقدم و تاخر وجود ندارد تنها شور بیشتر است که آنها را تقدم و تاخر میبخشد.
سرگرمیما در تنهایی این است که تراژدیهای بزرگ عشقی جهان را بخوانیم و از درد دل عشاق بزرگ تسکین یابیم.
سوتهدلان هر وقت دلشان بگیرد به ملاقات دوستان در خانه آنها میروند و با درد دل کردن و خواندن اشعار باباطاهر عریان، یکدیگر را تسلی میدهند.
آرزوی ما این است که زمانی برسد که کنگره جهانی عشاق شکستخورده جهان در تهران تشکیل شود.
مراد ما عشق است نه معشوق، معشوق هر قدر جفاکار باشد باید به او احترام گذاشت. هدف ما لطف معشوق نیست بلکه سوز عشق است. باید خاکستر شد.
ما هر شب قبل از خواب یک دقیقه به احترام روح مجنون سکوت میکنیم و در هر جا که نام مجنون را شنیدیم باید فورا بگوییم «آرام باد روانش».
ما شنیدهایم هندوان از قدیم دارویی برای دفع عشق مجازی تجویز میکردهاند و شربتی برای تولید عشق حقیقی میخوردهاد و در صددیم راز این داروها را بیابیم و با خوراندن این داروها به دختران و پسران هوسزده شهر، ایشان را به سوی جمال عشق ابدی رهنمون شویم.
یکی از اعضای انجمن ما که فیزیکدان است در نظر دارد یک دستگاه «عشقسنج» بسازد. این دستگاه میزان شدت و قوت عشق و مقدار هوس و خواهشهای نفسانی را فیالفور ضبط میکند.
هر یک از جلسات ما گاهی پنج ساعت منعقد است. همیشه پنج ساعت قبل از شرکت در جلسه ما باید خود را آماده سازیم بدین معنی که کینهها را فراموش کنیم، زندگی مادی را از یاد ببریم، غذا نخوریم و در عوض شعر بخوانیم.